اولين باري كه متوجه شدم برادرم واقعاتونخمه روزي بودكه اتفاقي دفترچه ياداشتشو ديدم توصفحه اول نوشته كاش يه شب تينا خانمم بودفرداش تيرباران ميشدم. پشت بندش يه مشت اراجيف رومانتیک ليلي ومجنوني بودالبته قبلش متوجه ديدزدنهاو جابجايي لباس زيرهام شده بودم ولي زيادحساس نبودم راستش ديگه عادت كرده بودم. هرجاميرفتم همه نگاههادنبال اين كون تپل وگردم بودولي من هنوز براش صاحب پيدا نكرده بودم. از كون بمادرم رفتم اونم درعين تناسب اندام اولين چيزي كه ازش به چشم كون تراشيده وخوش فرمشه. كون من ولي سايز كوچكترش اما دست نخورده بود. يه روزتوخونه بيكار بودم به سرم زد كمي داداشمو اذيت كنم. از حموم كه دراومدم يه تاپ صورتي پوشيدم يه شورت توري باشلوار راحتي سفيدو چسبون. وقتي توي هال مانور ميدادم نگاههاي سنگين داداشمو روي لرزش باسنهام حس ميكردم. منم عمدابيشتر قرشون ميدادم. زيرچشمي نگاهي به برادرم انداختم ديدم زير شلوارش تيرك زده يهوبرگشتم گفتم نيمامامان باباكي ميان؟ رنگش مثل مرده ها شده بود. مات ومبهوت دسته اي ازموهاي ترم راتاب دادم ريخت توي تابم رو سينه هام. گفتم چته ناخوشي؟ به حرف اومدگفت مراسم ساعت دو تموم ميشه رفتم سمت اتاقم يهو بفكرم رسيدنمكشو زيادكنم. الكي يه جيغ كشيدم وخودمو زدم زمين. كونمو تاجايي كه ميشد قلمبه كردم. نيمادويد گفت چي شده آجي جون؟ زمين خوردي بميرم برات. بغلم كردگذاشتم رو تخت برام آب قند درست كرد.بعداومد بغلم درازكشيددستشو كردتو موهام هي قربون صدقم ميرفت به كيرش نگاه كردم خوابيده بود. حتي سعي نميكردبه غير موهام به جايم دست بزنه. پس اين ديونه واقعاعاشق خودم بودنه كونم. مثل آدمي كه تب داشته باشه يكريز ميگفت اگه چيزيت بشه منم خودكشي ميكنم توآجي خودمي فقط خودم چه خلسه اي چه آغوش گرمي صداقت ومحبت بود كه ميباريد. كونم بيقراري ميكرد. صاحبشوپيدا كرده بود. مفري نبود گفتم داداشي من خوابم ميادمواظبم باش. به پهلوخوابيدم كونمو صاف گذاشتم توآغوشش. چيزي حس نكردم كونموتوآغوشش جابجاكردم وفشار دادم كه كيرش اظهار وجود كرد.گردنمو بوسيد دستشو انداخت دورگردنم بعدآروم دستش سر خورد روي تاپم. براي اينكه مطمئن بشه تسليم شدم دوباره باكونم كيرشوبازي دادم داغي دستشو روي ممه هام حس كردم. يكدستشم روي باسنهام بود.تاپمو گرفت فهميدم كمكش كردم درش بياره بعدسوتينمو بازكردبايه حركت برم گردوندممه هام تودهنش بود.كيرش لاي پاهام چشامو بسته بودم آروم ميناليدم يه لحظه ساكت شد. يه كم چشمو بازكردم ديدم لخت شده يه كير باريك و دراز و تميز. آروم تو گوشم گفت ميخواي مزشو امتحان كني؟ گفتم ايش. كوتاه اومدرفت پايين تر دكمه هاي شلوارمو بازكرد.باهزارمصيبت كشيدپايين يه بالشت گذاشت زير كمرم سرشوگذاشت روكونم هي ميبوسيد و چاك كونموميليسد. دستشوگذاشت روكس كوچولوم گفت اين برا شوهرت ولي كون خوشگلت مال منه. سوراخمو پر كرم كرد و شروع كرد كونموانگشت كردن. من دراون لحظه به شبهايي فكرميكردم كه مثل خانم وشوهر ميتونستيم باهم باشيم. يه آغوش امن ومطمئن. سركيرش روتوكونم حس كردم درد داشت همراه قلقلك والبته بهترين لذت دنياوقتيه كه اولين كيرتواعماق وجودته گفت آجي دردت گرفت؟ گفتم مهم نيست عشقم بيشتر ميخوام تاته كردتو كونم برخوردخايه هاشوباباسنم حس كردم داشتم ميتركيدم بي اختيار آب توچشم جمع شد.نيمادلداريم ميداد ميگفت اگه دودقيقه تحمل كني كونت بازميشه بعدهمش لذته. تندتندميبوسيد وسينه هاموميخورد كسم دوباره شروع به ترشح كردملافه خيس شده بودچيزي مثل انفجارتوكونم رخ دادنيماتاآخركرده بودتوكونم ونگهم داشته بودبعداحساس كردم كونم آتش گرفت منم به اوج لذت رسيدم دادزدم تلمبه بزن انگشتشو گذاشت روكسم كيرش تو كونم شالاپ شلوپ ميكرد. ازفرط لذت بيهوش شدم.نوشته تینا
0 views
Date: November 25, 2018