…قسمت قبلاز خونش رفتم بیرون ،هم خوشحال بودم هم ناراحت نزدیک بود گریه زاری کنم …رفتم نشستم تو پارک تا یکم از حالت شوکه خارج بشم و به خودم بیام که دیدم گوشیم زنگ خورد …ساسان بود ،خواستم جواب ندم ولی کنجکاو بودم میخاد چی بگه برا همین جواب دادم …بهم گفت که مست بوده و بد وقتی رفتم پیشش ودست خودش نبوده ،ازم معذرت خواست و گفت که بهتره دیگه همو نبینیم اینطوری واسه هر دومون بهتره …خیلی ناراحت شدم دلم نمیخاست اینطوری بشه …من نمیدونم چرا فک میکنن هر کی ترنسه باید بده و کارش دادن باشه ،ترنس هم عین دختراس یه خط قرمزایی برا خودش داره اگه واقعا لاشی نباشه …بهش پی ام دادم و گفتم من دلم میخواست کنار تو باشم ولی دیگه نه اینطوری بی مقدمه و به زور …هیچ جوابی نیومد ازش …اون لحظه دیگه هیچی نگفتم و بیخیال همه چی شدم .تا دوماه ونیم هیچ خبری ازش نداشتم شمارشم به کل پاک کرده بودم تا این که دیدم تو تلگ بهم پیام داده ،خواستم جواب ندم ولی دلم میخاستش بهم میگفت دلم برات تنگ شده بیا ببینمت ،منم سین میکردم ولی نمیدونستم چی جوابشو بدم …برام ویس فرستاد و گفت من بیشتر از همه درکت میکنم میدونم دلت محبت میخاد میدونم نمیخای تا وقتی تغییر جنسیت ندادی سکس کنی ،میدونم لاشی نیستی ولی من نمیتونم همینجوری باتو رفیق بشم تو هم باید برام یکارایی بکنی و انقد گفت که فهمیدم اومده مخ منو بزنه که من بهش بدم …هر چی گفت قبول نکردم و گفتم من اینطوری نمیخام و اگه دلت میخواد میتونی بری …بهم گفت بدون کردن کون چی ؟خسته شده بودم واقعا …بهش گفتم چرا فقط فکر سکس بامنی ،کاش میشد کنارم بمونی تا زمان تغییر جنسیتم بهم کمک کنی بعدش دیگه در اختیار توام هرجوری بخای البته اگه باهام ازدواج کنی ….تنها جوابی که ازش اومد این بود که گفت همش کسشعر محض همون لحظه مسدودش کردم از دست خودم عصبانی بودم رفتم حموم انقد خودمو زدم تا خالی شدم …دیگه انگار خسته عالم بودم فقط محکم داشتم خودمو میزدم … خونوادمم فهمیده بودن و هی در حمومو میزدن که باز کنم ولی باز نمیکردم داشتم ازشون قول میگرفتم که من ۱۸سالم بشه میذارید تغییر جنسیت بدم واونا هم فقط میگفتن مگه به همین راحتیه یه چن روزی گذشت و من دلم هوای اون روزامو کرد که میرفتم پاساژا و مانتو ولباسای دخترونه رو نگاه میکردم .لباسامو پوشیدم و رفتم.شاید بیشترشم بخاطر دیدن ساسان بود …ساسان با رفیقاش بیرون نشسته بودن وهی میگفتن و میخندیدن ،تودلم گفتم چی میشد با منم مثل اونا میشدی …وقتی منو دید و فک کرد اومدم اونو ببینم اومد سمتم و من هی ازش دور شدم اما بالاخره بهم رسید و گفت مگه باتونیستم ،برگشتم و همینجوری فقط نگاش کردم بهم گفت بیا بریم مغازم ،پشت سرش رفتم …وقتی وارد مغازش شدم دیدم دیگه هیچ مانتویی نیست و فقط لباس و شلوار دخترونس بهم گفت هرچی دوس داری برا خودت بردار …اونجا بهم ساپورت نشون داد و گفت از اینا بردار .دلم میخواست بردارم ولی فقط لجبازی میکردم …نشستیم پشت ویترین رو صندلی ،یه لحظه فضای مغازه ساکت بود و هیچی نمی گفتیم بعدش شروع کرد به حرفای سکسی زدن …میگفت عرفان دلم میخاد خم بشیو کیرمو بخوری باور کن دودیقه ای ابم میاد میگفت میخای بریم خونه من فقط کیرتو بمالم ابت بیاد بدنتو ماساژ بدم بعدش محکم لبامو بذارم تو لبات ،تو بغل خودم بخابی …دلم واقعا همه اینارو میخاست …هیچی نمیگفتم .دوباره به هوف بلندی کشیدی و برام چایی ریخت ولی با اون حرفاش یجوری تحریک شده بودم که دوباره شروع کرد ….میگفت دوس داری من کیرتو بخورم محکم بمالمش ،تف کنم رو اون سوراخ کوچولوت و سوراختو با زبونم بخورم ….خلاصه خیلی گفت …که آخرش دیگه خندم گرفت اومد محکم سرمو چسبوند به سینش … با حالت خنده گفت چیشد تحریک شدی ؟گفتم آره گفت پس بعد مغازه بریم خونه عشق وحال ؟بهش گفتم قول بده هیچ وقت ترکم نمیکنی ؟قول داد و قسم خورد اما انگار باز از ته دلم یه اطمینان کامل میخاستم …بهش گفتم من تغییر جنسیت بدم تو هیچ وق باهام ازدواج نمیکنی ؟میگفت توقعم زیاده و خانوادشو وسط کشید که من فقط خودم نیستم اونا نمیذارن وگرنه من خودم دلم میخادت …خیلی باهم حرف زدیم که وقت ناهار شد …زنگ زدم به مامانمو وگفتم که من ناهار بیرونم و نمیام …اولش رفتیم ناهار خوردیم انگاری همه آرزوهام داشتن برآورده میشدن…خوشحال بودم که ساسان به جز سکس راجب چیزای دیگه هم بلده صحبت کنه …تو راه خیلی حرفای محبت آمیز بهم زد و هی دستمو میگرفت و بوسش میکرد اما میدونستم همه اینا بخاطر اینه بتونه باهام سکس کنه اما من دیگه همه جوره تابع خواستش بودم …رسیدیم خونه .دوباره رفت برام آب آورد میوه آورد یکم حرف زدیم خوشحال بودم اره خیلی خوشحال بودم …اولین پیشنهادش این بود بریم حموم ،منم قبول کردم …تو حموم پیرهنمو درآورد و بلافاصله شروع کرد به لب گرفتن باهام …نمیدونم ولی من خجالت میکشیدم باهاش لب بگیرم خودشم اینو فهمیده بود و هی میخندیدو میگفت من لبامو بدون حرکت نگه داشتم تو لبای منو بخور .منم بهش گفتم چشماتو ببند چشماشو بست و من شروع کردم به خوردن لب هاش ،چقد حس خوبی بود که یهو خندش گرفت وقتی میخندید بیشتر خجالت میکشیدم …فقط میگفت عشق خودمی …پیرهنشو درآورد ،خیلی استرس داشتم قلبم داشت از دهنم میزد بیرون …که ساسان شروع کرد به خوردن گردنم و هی کونمو با دستاش میبرد بالا …دیگه بد جوری تحریک شدم فقط ای ای میکردم ودستمو میبردم سمت شلوارم .شلوارمو با شرتم همزمان کشید پایین …منو چسبوند به دیوارو سینه هامو خورد که همونجا کنارش زدم و گفتم نمیتونم دیگه …حالم بد شده بود و حالت تهوع داشتم همونجا افتادم زمین و یه لحظه حس کرد که پاهام دستام همه جام سست شد …خیلی اینطوری میشدم بهش گفتم که فشارم افتاده …با همون حالت لخت رفت برام آب قند آورد .بعد خوردن آب قندم محکم بغلم کرد وگفت دیونه ترسیدم …هی داشت بدنمو ماساژ میداد یکم تو حموم تو همون حالت نشستیم …بعدش حالم خوب شد رفتیم زیر دوش …ساسان موهامو رو صورتم انداخته بود و هی نگام میکرد ومیخندید و بغلم میکرد این کاراشو خیلی دوس داشتم یکم لب گرفتیم منو برگردوند به پشت و از پشت محکم بغلم کرد …کیرشو روی کونم حس میکردم که هی بالا پایین میرفت دلم میخواست همون لحظه ارضا بشم چون از پشت گردنمو محکم گرفته بود و لیس میزد همونجوری بدنمو لیس زد و اومد سمت سوراخم ،اخ چقد حال داشت وقتی زبونش به سوراخم میخورد منم فقط داشتم کیرمو میمالیدیم که ابم اومد ،انگار از ته دلم آروم شده بودم ولی ساسان ولکن نبود .کیرمو شستم و حوله برداشتیم و رفتیم سمت اتاقش و افتادیم روتختش ،ساسان منو برگردوند و دوباره رفت سمت سوراخم اما این بار انگشتو میکرد تو سوراخم و حرکت میداد یه ذره درد داشتم هی تف میزد و دوباره انگشتشو میکرد من فقط داشتم محکم پاهامو به تخت میزدم و فقط دلم میخواست برگردم که ساسان خودش منو برگردوند و این بار لباشو محکم گذاشت رولبام وهیچ حرکتی نکرد دیگه انگار حس کردم نمیتونم نفس بکشم تنها کاری که کردم این بود کمرشو فشار داد و چنگ زدم فک کنم اونم اینو میخاست بعدش رفت سمت زیر بغلام دستامو برد بالا و بهم میگفت ای ای کنم منم اینکارو کردم که دیدم دوباره کامل تحریک شدم باز رفت سمت سوراخم و دوباره انگشت کردو هی تف زد ….یه لحظه کیرشو کناره های سوراخم حس کردم ولی خیلی میترسیدم همون لحظه برگشتم و گفت نه ساسان نمیتونم گفت تو یه لحظه تحمل کن و هی جون خودشو قسم میداد که من بذارم …آروم آروم سر کیرش رفت تو سوراخم ،همونجا دوباره محکم پا شدم که دیگه عصبانی شد و سرم داد زد ،واقعا داشتم گریه زاری میکردم که دوباره سر کیرشو تو سوراخم حس کردم میدونستم خودش نمیخاست درد بکشم ولی واقعا درد داشت …آروم آروم کیرشو کرد تو سوراخم که همونجا یه داد محکمی زدم و اون فقط میگفت جانا جانا…بعدش همینطوری نگه داشت و قربون صدقه من میرفت و آرومم میکرد اون لحظه زیاد درد نداشتم ولی وقتی عقب جلو کرد دوباره دردش شروع شد یکم دیگه با اه وناله ای که ساسان میکرد دردم تبدیل به لذت شد ،دلم میخاست محکم تر این کارو کنه …برم گردوند ولی این بار دیگه خیلی محکم کرد من فقط با دستام کیرمو میمالیدیم که سریع ارضاشم دستامو کنار زد و خودش کیرمو مالوند …هر دومون داشتیم اه وناله میکردیم که آب من اومد و همون لحظه ارضا شدنم خیلی محکم تلمبه زد که حس کردم بهترین حال دنیارو کردم حس کردم تموم بدنم ارضا شده بعدش ساسان کیرشو درآورد و آبشو ریخت رو سینه هام …خیلی لذت بخش بود …چشماشو بسته بود و فقط میگفت پسر عالی بود عالی عالی …دستمال آورد و همه جامو پاک کرد و گفت میخای دوش بگیریم یا بخابیم گفتم بخابیم بعدش …افتادیم رو تختو و محکم بغلم کرد و دستامو گرفت خیلی حس خوبی بود هنوز نفساش داشت میزد .بهم میگفت من هیچ وقت دلم نمیخاست با پسر سکس کنم و گی بشم کلا میگفتم کار کثیفیه ولی نمیدونم چرا اینطوری شد میگفت انگار حسم به منطقم غلبه کرد از گفتن حرفاش میترسیدم ….بهم گفت خیلی سکس باتورو دوس داشتم بااین که اذیت کردی ولی عالی بود خودم خیلی حال کردم بهم میگفت خودم کمکت میکنم تغییر جنسیت بدی تااخرش خودم کنارتم …این داستان کاملا واقعیه .نوشته عرفان (نهال)
0 views
Date: August 4, 2022