چند باری بود که زنگ میزد ، اما نه اینکه حال وحوصله درست حسابی نداشتم ردش میکردم ، هربارم که میپرسیدم شمارمو از کجا اوردی پرت و پلا میگفت که شانسی گرفتم ، اخرش ام نفهمیدم ،خلاصه قرار شد همدیگرو ببینیم . دختر بدی بنظر نمی رسید ، میگفت دوست پسرش بهش خیانت کرده وپس از اینکه پرده خانوم ورداشت ولش کرده رفته. من هم چون از نوع جریان مشکوک بودم ، هم ترسیدم کار دستم بدم هم یه جوری از خانوما فراری بودم بخاطر بلایی که سرم اومده بود ، گفتم من بقدر کافی غم غصه ، گرفتاری دارم ، به درد تو نمی خورم . هراز چندگاهی s میداد، زنگ میزد و قرار هایی تو پارک و رستوران میذاشتیم، که تویکی از همین قرار ها من بی اختیار دستم دراز کردم که دست بدم باهاش که ، امتناع کرد ، خیلی بهم برخورد چند قدمی که رفتیم از شدت عصبانیت تاب نیاوردم و گفتم که دیگه نه زنگ بزن نه میخوام ببینمت، گذشت و گذشت من یک سالی دور از ایران بودم ، به محض برگشت، وقتی تو فرودگاه موبایلم روشن کردم تلفنم یه تک زنگ خورد ، باورم نمیشد ، بدها میگفت توی این یک سال هر شب زنگ میزدم بهت ، خلاصه یک روز عصر زنگ زد پرسید شب کجایی؟ گفتم خونه ، گفت میخوام بیام ببینمت، . ساعت ۱۰بود زنگ زد پلاک خونرو پرسید ، ماشین پارک کردو اومد بالا، باورم نمیشد این همون دختر ساده باشه یه ارایش غلیظ ، بالباس تنگ وارد شد کلی هم تپل شده بود، نشست شروع کرد به صحبت و منم داشتم پذیرایی میکردم چند بار گفت خونت خیلی گرمه ، گفتم خوب لباستو در بیار ، گفت لباسم خیلی لختیه ،گفتم شلوارک و تیشرت نو دارم هنوز تنم نکر دم میخوای بدم لباساتو عوض کنی راحت بشینی ؟ گفت باشه پشت سرم اومد اتاق خوابم همینکه داشتم از کمد لباسارو ور میداشتم گفت پشت سرتو نگاه نکن من لباسمو در اوردم ، همینکه من شلوارکو دادم بهش گفت تی شرت نمی خواد بدی، گفتم ک میتونم برگردمژ گفت اره بابا، منم باورم نمیشد این سینه ها واقعی باشه بدنش زیاد چاق نبو ولی دو تا سینه خیلی بزرگ داشت تاپ قرمزشو پاره میکرد اومد کنارم وایساد از پنجره بیرون نگاه میکرد ، منم داشتم از مسافرتم تعریف میکردم، باور کنین نفسم بالا نمیومد، کم کم بریده بریده صحبت میکردم از بالای سرشم سینه هاشو دید میزدم که یهو دستمو گذاشتم رو جفت سینه هاش چسبوندمش به دیوار ، لباشو میخوردم مثل قهدی زده ها، ولی زورم نمیرسید سینه هارو خوب فشار بدم ، خوابوندمش رو تخت همش میگفت نه نه نه داری چیکار میکنی؟ گفتم منو دیونه کردی تو این سینه هارو کجا قایم کرده بودی؟ وقتی سینه هارو گاز گاز میکر دم شروع کرده بود به ناله کردن اومدم شلوارکو در بیارم میگفت نه نه ولی همراهی میکرد دستم رفت لای پاش صداش بلند تر شد کسش خیس خیس بود ، نوک سینه شو که میخوردم به کمرش قوس میداد که سینه اش و بیشتر به رخم بکشه، دستشو بردم گذاشتم رو کیرم ، هیچکار نمیکرد فقط باتمام وجود فشارش میداد ، خوابیدم روش کیرم مالیده میشد به کسش ،اومدم یکم پاشو باز کنم که بذارم تو کسش ، گفت نه من دخترم ، گفتم خودت گفتی ….. گفت اشتباه میکردم پرده ام پاره نشده، گفتم ک پس برگرد از پشت بکنم، گفت نه درد داره گفتم ک بسپار به من . کرم ضد افتابو خالی کردم تو دستم و سوراخ کونش، با انگشتم شروع کردم با دور سوراخ و توش ور رفتن بعد از اینکه دو انگشتم کردم تو ش ، نوبت کیرم بود، اروم اروم کیرمو گرفتم کردم تو کونش ، صورتشو کرده بود تو بالش داشت اه اوف میکرد ، منم دستامو گذاشته بودم رو کمرش داشتم تلمبه میزدم ، اخ اخ چه بچه کونی داشتم میگایدم جووووون ، وقتی یادم میو مد این همون دخته که روزای اول قرار باهام دست نمی داد الان داره یه حال اساسی بهم میده اونم از کون نازش بیشتر حشری میشدم که یهو حس کردم داره ابم میاد ، تندترش کردم دوتا ضربه هم به کونش زدمو ابمو ریختم تو کونش وای وای ی ی همونجا خوابیدم روششششششششش نوشته kaiahan
0 views
Date: November 25, 2018