من و بابایی

0 views
0%

سلاممی خواستم براتون داستان سکس منو بابامو بگم . من آرزو 23 سالمه قدم 180 وزنم 70 اندام پری دارم سینهام 80 دور باسنم 69 و رشته ورزشیم بسکتباله . داشجو زبان هستمو با پدرم تنها زندگی میکنم .راستی یادم رفت بگم من تو 11 سالگیم مادرم رو تو تصادف از دست دادم و تو این دنیا فقط پدرم و دارم که بعد تصادفش پاهاش و از دست دادو دیگه حس نداشت. پدرم بازنشسته ی اداره بیمه هستش 1 سالیه پرستار داره و ازش پرستاری می کنه فقط بخاطر من ازدواج نکرد. همیشه از سره تنهاییش یا کتاب می خوند یا مجله .این اواخر که دانشجو شده بودم همیشه دلم پیشش بود که تنهای چیکار میکنه پرستارش میرسه بش یا نه . خلاصه وسط ترم مهر بود که پرستارش بهم زنگ زدو گفت که 3 4 روزی نیستو بچش مریضه مرخصی می خواد مام با خونواده مادری و پدری رابطه انچنانی نداشتیمو از هم دور بودیم . عصابم خود شده بود کلی از درسام عقب میوفتادمو حوصله منت کشی استاد و نداشتم. خلاصه یه بلیت گرفتمو اومدم شهرمون رفتم خوده دیدم پدرم ازخوشحالی می خوات پاشه انقدر خوشحال بود که انگار 3 4 ساله ندیدتم اخه خیلی بم واسته بود بهر حال منو پدرم کسی و جز هم نداشتیم. پرستار خداحافظی کردو رفت من شاید باورتون نشه اولین باری بود که از پدرم مراقبت می کردم یعنی می کردم اما ن اینکه کامل . خلاصه اولین روز به خوبی تموم شد و صبح روز بعد پدرم خاست بره دستشویی منم کمکش کردم جای سختش و خودش انجام می داد خیالم راحت شد . عصر همون روز بابای بیچاره ی من اومد به گل ها اب بده که نمی دونم چی شد ویلچرش چپه شد تو باغچه نمی دونم چقدر موند تا من دیدمش و جغ ردم بیچاره حتی صدامم نکرد چون گلو خاک خیس شده بود حسابی گلی شد . بلندش کردم گفت خودم درستش می کنم دلم خیلی سوخت .انقدر که اشک از چشمم میومد وقتی داشتم می بردمش تو اما اون نمیدید. واسش لباس اودم اما دیدم پایان زیر پوشش گلی شده حتی موهاش …گفتم پدر باید بری حموم دیگه کار از تعویض لباس گذشته . البته با شیطنت گفتم که حالو هواش عوض شه . اونم گفت راست میگی باشه پدر میرم . منه خنگ حواسم نبود که این بیچاره رو تا اونجا باید ببرم گفت پدر کمکم می کنی برم . وای از خجالت اب شدم چقدر من خنگ بودم . الکی گفتم خواستم برم شامپو رو بیارم … خلاصه بردمش حموم دیدم منتظره گفتم پدر هرچی میخوای بم بگو گفت پدر کمکم کن لباس هامو درارم منم شرو کردم پیراهن و تاپشو دراوردم خیلی وقت بود تن بابارو ندیده بودم پشمالووی من بود اما خوش استیل بودو شیکم نداشت دیدنم خودشو تکون دادو پاهاشو از پایه انداخت پایین و گفت پدر کمر بندمو باز کن خودم بقیشو انجام می دم یکم خجالت کشیدم اما خوب پدرم بود جلو ویلچر نشستم و اروم کمر بندشو ازکمرش دراوردم پدرم همیشه دلش می خواست کاراشو شده با زور خودش انجام بده و اگه کسی کمکش می کرد یه طوری بش بر می خورد دیدم دکمه شروارشو واکرد به بهونه اوردم شامپو رفتم بیرون و بر گشتم دیدم هنوز داره ور می ره عصبی شده بود من که دیدم عصبی شده با شیطنت گفتم پدر مگه بام تا رف داری ? داشتم از خجالت ای می شدم اما باید کمکش ی کردم جلوش نشستمو دستمو بردم پشتشو اون دستشو گذاشت رو دسته ویچرو یکم خودشو بلند کرد تا من شلوارو از زیره باسنش رد کردم و تا زانوش کشیدم پایین سرم دقیق لای پای پدرم بود همین که سرمو بلند کردم نوک دماقم به کیره پدرم خورد البته سری خودمو جمو حور کردمو از پاش دراوردم و گفت ممنون دخترم کمکم کن بشینم رو صندلیم .درست بود دختر قوی و درشت جسه ی بودم اما دیگه نه اینکه کسی و جا بجا کنم.واسه بلند کردن پدرم اموزش دیده بودم و رفتم از جلو دستمو دور پدرم حلقه کردم با شمارش بلندش کردمو در حن بلند کردم چسبوندمش به خودم سینهام درد گرفته بود دست پدرم دور گردنم اما دووم نیاوردمو یهو محکم نشوندمش رو صندلی بابامم واسه اینکه تعادلش بهم نخوره دستش به شیره اب خوردو اب وا شد از شانس بد منم رو دوش بودو اونم اب سرد که من جیغ زدنمو گفتم بابااااا پدرم که این صحنرو دید زد زیره خنده منم با دیدن لبخند پدر خندم گرفت و گفتم خیسم کردی پدر اونم گفت خود بعد من تو حموم کن پیراهنم خیس شد اما چون درفتم شلوارم خشک موند . به پدر گفتم من که خیس شدم واستم بشورمت اونم سری گفت نه خودم حموم می کنم لباست خیس میشه من گفتم میشه بگین الان اب رو سره کی ریخت ؟ پدرم که دید راس میگم گفت شلوارت خشکه منم سری گفتم میرم شلوارک می پوشم اونم با حرس و شوخی گفت خودم می شورم .من رفتم کمدو وا کردم دیدم هیچی ندارم بپوشم همهی لباس هامو برده بودم خوابگاه فقط 2 تا شلوارک بود یکی لی بود که تنگم بود اون یکی هم خیلی کوتاه بود باید سری می رفتم پدرم منتظرم بود ناچارن شلوارک کوتاهو که یه وجب زیره کسم بود و پوشیدم و پیراهنم که خیس شده بودم دراوردمو یه تاپ گشاد که راحت باشم تنم کردم.من قده بلندی داشتم و رونه پاهام خیلی کشیده یود جل. ایینه رفتم دیدم فقط رونه پا دید داره با کلی خجالت رفتم دیدم پدرم پایان صورتش پر شامپو هست به اب به صورتش زد و منم جلوش تاغ باز رو صندلی نشستمولگن لباس هم وسط پام و خودمو به شستن لباساش مشغول کردم که اول اون منو ببینه اخه خجالت می کشیدم حواشم بش بود که وقتی واسه اولین بار دید شامپو از دستش رها شدو دوباره برداشت وگفت کی اومدی سکتم دادی دختر . . منم خندیدم گفتم کفی بودید ندیدن و بلند شدم گفتم بدین من بشورم سرتونو خلاصه شمپو رو ازش گرفتمو ایستادم جلوش واقعا وقتی جلوش واستادم گفتم عجب قلتی کردم چشماش دقیق روبروی رونپام بود کامل شستمش و گفت ارزو یه شامپو دیگه منم خم شدم شامپو بردارم متوجه نگاه سنگین پدرم شدم که با واستادنم چشمشو به یه جا دیگه معطوف کرد . شرو یه شستن کردم اما نا خودا گاه حواسم به پدرم بود که لای رونه پامو نگاه می کرد اخه نمی دونم اونجا چه خبر بود اما متوجه شدم از نگاه کردم من خوشش میاد خوب دخترشم . منم لفت دادم نگاه کنه که گفت ارزو میشه منو تو وان حموم بزاری منم ناچارن گفتم چشم بابای من دوباره به همون روش بلندش کردم اما باید چونم زیره گردنش می بود که اگه یهو رها شد گردنش اسیب نبینه . بلندش کردم وقتی بلندش کردم نمی دونم چرا یهو شل شد که یهو نفس کشیدم زیره گردنش اون یهو سفت کرد بلقشو سینهام خیس شد پایان اب بدنش تاپمو خیس کرد. اومدم اب وانو باز کنم دیدم گفت نکن دخترم من خیلی وقته اینتوری خودمو میشورم میدونم یادت رفته بود . دلم به درد اومد من چجور دختری بودم که ….از دست خودم خیلی ناراحت شدم . رفتم پی لباسا حواسم به خودم بود و از خجالت به پشت بودم گفتم ببینم پدرم چکار داره می کنه دقیق روبروی من یه ایینه کوچیک بود دیدم پدرم خیره به پشتمه و داره خودشو میشوره من که فهمیده بودم پدرم خوشش اومده با خودم تصمیم گرفتم که پدرم هرچی خواست من ببینه تو دلم گفتم به هر حال مرده کسی و نداشت نداره حداقل دخترش که محرمه ببینه اروم پاشدم همون طوری به پشت مشغول جدا کردن لباس ها شدم من میدونستم چه کونه توپوی تو ای شلوارک دارم یه 1 دقیقه ای صبر کردم سرم پایین بکار خودم بود برگشتم با دستم که خیس بود کف روی رونمو پاک کردم و به همون حالت نشستم دیدنم پدرم چشماش 4 تا شده خوشحال بودم بلندشدم گفتم پدر چیزی نمی خوای گفت نه دخترم لیاس یشور من تو دلم خندم گرفت و گفتم چه ربطی داشت‍بلند شدم به بهونه ی برداشتم لیف به پوشت جلوش خم شدم بعد برگشتم رو در رو جلوش رو زمین نشستمو پاهامو باز کردمو به اب کشیدم لیف مشغول شدم اب روی زمین تمامه کونمو خیس کرده بود پدر هم هر چی دیلش می خواست می دید یهو کف پرید به صورتم تاپمم گشاد خواستم با اون پاکش کنم تا جایی بالا کشدم که شیکنن و زیره سینه های افتادم معلوم شد خودمو زدم به بهحواسی گفتم پدر شما که هنوز هیچ کاری نکردین ابو سرد می کنین من باید تا شب صبر کنمااا بابامم با خنده گفت توکه خیسه خیسه حمومه دیگه هرهر خندید و گفت من لیف بکشم تو دلم گفتم پدر خوشش اومده ها و هر هر خندیدم . بلندش کردم گفت بزارم رو زمین دست اون که دوره کمرم بود همین طور که به زمین نزدیک می شد دستش از کمد به باسن بعد رونه پام کشیده شد و گفت دراز میکشم امدم اب بریزم دیدم پدرم انقگار یه چیزی لای پاش با دست فشار داد منم به رو خودم نیاوردم با برگشتن من دستشو سریع برداشت منم کنارش دوزانو نشستمو رونه پاهام گنده شده بودو شلوارکمم تنگ پدرم هم دیگه کم کم وقتی حتی رومم ترفش بود نگا می کرد دستامو کفی کردمو پایان بالا تنشو شستم رسید به رونه پاش پاشو یکم باز کردم دیدم کیره پدرم داره همین طوری بالا میاد گفتم چه خاکی توسرم کنم ای صحنرورد کنم اب ریختم رو شکم پدرم دیدم خاک به سرم پارچه شورت پدرم چشبید به کیرش قشنگ ملوم شده پدرم داش از خجالت می مرد که من بیتفاوت شرو به شستن بالا تنش کردم دوباره تو دلم با خودم کلنجار می رفتم که چرا اینتوری شد گفتم خیلی وقته زنی نبوده کنارش بزا پدرم حالشو کنه که رفتم سره رونه پاش کامل بازش کردم و شرو به شستن کردم کیره پدرم اگه جا داشت شورتو پاره می کرد و از سقف میزد بیرون داشت می ترکید پدرم بعد 5 دقیقه اروم شدو عادی شد براش من کنارش نشسته بودم اومدم اب بریزم روی رون پاش پایان لباسمو خیس کردمو با عصبانیتو شیتنت یه اب رو سرم ریختم و پدرم خندید و گفت عیبی نداره دیگه باید حموم بری منم پرو گفتم حموم برم ؟ الان کجام پس بابامم گفت نظورم شستو شوی گفتم منم خودمو میشورم بد یهو زدم تو دهنم گفتم ببخشید پدرم غش غش می خندید و گفت برو حموم توکن من یکم خودمو میشورم منظورش و فهمیدم که منظورش کیرش بود گفتم باشه بلند شدمو به پشت شرو کردم به دراوردن لباس هام تاپو کندمو زیرش یه با سوتین بودم باورم نمیشد اینتور راحت باشم پدرم که میخ رو من بود دکمه شلوارکمو وت کردم خیلی تنگ بود خم شدم به جلو کونمم قمبول شد نمی دونم چطور شد یهو شوارکو شورتم باهم تا زیره لپ کونم اومد پاییین منم که قمبول بودم یهو واستادم یه جیغ کوچیک زدم همیتوری اروم کشیدمش بالاو اروم شلوارکمو کشیدم پاییینو دراودم پدرم دیگه بی حال شده بود مخصوصا با دیدین اون صحنه ی غیره عمد . برگشتم دیدم پدرم زیره چشمی فقط به کونو سینه هام نگاه می کنه منم هی اینورو اونور می رفتم پدر رو به حال خودش گذاشتمو به بهونه سابیدن گل روی پیزاهن با یه دست به پشت چار سدتو پا واستادم با تکون دادن دستم سینها و کونم مثل ژله میلرزید پدرم دیگه داشم منو می خورد که پاشدم گفتم پدر شستی ؟ گفت اره دخترم اما پشتم مونده ذحمت می کشی گفتم چشم بابایی به شیکم خوابوندمش دیدم با دستش کیزشو رو داد لا پاش منم شرو به شستن پشتش کردم طوری نشستم که صورتش روبروس کونم باشه حس خوبی داشتم از اینکه منو ببینه خوشش میاد دستمو بردم زیره شورتش کونشو شستم جو یهویی بردم کونشو سفت کردو انتظار نداشت من پاهاشو باز کردم لای پاهاشم شستم دستو بردم پایین بین لای پاش که یهو دستو کیرشو لمس کرد فوق الاده کلفتو داق سری دستمو بیرون اوردم دیدم پدرم چشماشو بسته رونه پاهاشو باز کردم از پشت فقط بیزه هاش و نصف تنه ی کیرش با اون سره کلفتش معلوم بود لیفو دستم کردم و مثلا اینکه حسش نمی کنم و قستم شستنه شورع به مالادن بیزه هاش کردم از زیر دست به کیرش می کشیدم یهو دستشو پرت کرد رو ساق پام که مثلا اتفاقی بود خلاصه پدرم دیگه تاقت نداشت حتی با دیدم حال پدرم خواستم یه توری به بفهمونم اگه خواست راحتش کنم اما من دختر بودم از همه مهم تر دخترش .شورتشو دیگه بالا نکشیدم و گفتم پدر تموم شد مو خوام برتون گردونم با صدام چشماشوباز کردو و روبه اسمون خوابوندمش تن خودمو خیس کردمو به پدر گفتم پاهامو شما بشور اونم گفت چشم دخترم پاهامو داشت می کند محکم میمالوند من به پهلو خوابونده بودمش و پاهامو جلوش دراز کرده بودم 2 3 باز نزدیک کسم شد تنم مور مور میشد خوشم میومد یهو دست کرد لای پامو مشغول شستن اونجا شد یکی از انگوشتاش به کسم می خورد خیلی خوشم اومده بود کیره پدر دیگه شورتشو بلند کرده بود چون از پوشت پایین بود یه جورایی معلوم بود گه گفتم پدر بالا تنمم شما بشور منم کنارش خوابیدم شرو به دست شکیدن کرد با دستش اب لاسینم می ریختدستشو کامل لا سینم میکرد که وقتی میخواست دستشو بکشه بیرون واسه اخرین بار منم از پشت سوتینو وا کردم نفهمید البته که سینه های گندم جلو چشش زد بیرون اون جا خورد امادید می عادی هستم شرو به مالوندم و شستن کردم خیلی اروم میمالوند سینه هام سفت شده بود گفتم پدر پهلومو بشو و بعد پشت بهش کردم کونمو دادم سمتش اونم شرو به شستن کردن کم کم مثلا لیز می خوردم عقب رفتم که نوک کیرشو حس کردم نوکش روی شورتم بود دیدم پدر سینهامو باز میماله فهمیدم خوشش اومده برگشم روشکم پدر دیگه خودم میمالوند تا رسید به کونم کونمو فشار می داد هیو با دستاش شورتمو لا کونم کردو کونمو اب کشید من حشری شده بودم پدرم که از حا رفته بود می دونستم باید یا ساک بزنم یا زا کون بکنتم یا جغ بزنم براش اما چطوری یهو پاشدم گفتم پدر وسیله اصلاحت کجاست جاشو نشونم دادو امادش کردم گفتم تا اونجایی که من میدونم باید لای پای مردا سیو بشه بهر حال خودت که نمی تونی پدر جام من برات انجام میدم بابامو رو ب اسمون خوابوندم کیرش دیگه مثل سنگ شده بود به پدر گفتم پدر می خوام اصلاه کنم بلعکس رو سینش نشستم و گفتم خجالت نکشی ها پدرم گفت نه دخترم ممنونم اول یه قوس ناز به کمرم دادم که کونم قمبول شه بعد اروم شورتشو کشیدم پایین بزور از رو کیرش ردش کردم با دستام از لای پام پارچه ی روی کسمو شکیدم که از کمر شورتم پایین بیاد تا 2 3 ثانت پایین کشیدم بقیشو با عقب جلو رفتن رو سینه پدرم پایین اوردم شورتم کامل پایین بود خم شدم رو پاهاش به بهونه اصلاحکونمو دا چونش دادم عقب طوری که اگه با چشاش پایینو میدید سوراخ کونو کسم جلوش بود با شامپو حسابی کیرشو میمالودمو 2 3 دقیقه گذشت دیدم یه چیری یه سوراخ کونم خورد اما عقب کشد چون یهو شد من کنمو سفت کردم غریزی بود دوباره شل کرمو دیدم که انگار زبون پدرم بود کرد تو سوراخ کونمو اون تو می چر خوند خیلی خوشم میومد با دستاش لپ کونمو با ز کرد گفت دخترم خسته شدم عقب تر بشن منم رفتم انقد عقب که بالای کسم جولولبش بود شرو کرد به لیسیدم منم کیرشو میمالوندمو اصلاح رو کیرش اب ریخم که کفش پاک شه بعد با ترس اروم تو دهنم کردم یه بار چون صابونی بود تلخ بود خوشم نیومد دیگه نکردم دلم می خواست پدرم ارضا شه اما نمی شد که به پدر گفتم تموم شد پاهام دو طرف سرش بود بلند شدم واستادم دیدم پدر داره لای پامو نگاه می کنه یه نگه به کیرش کردمبا خودم گفتم چطور بفهمونم هنوز دخترم پایان حواس پدرم به کسم بود امدم رم سینش نشستم دوباره کونمو دادم سمت کیرم شورتمو که پایین بود پایید تر کشیدم نشستم رو کیرش طوری که لای کسم بره واسش عقب جلومی کردم علنا داشتم میدادم به پدرم بابامم خودشو به سینهام چسبونده بود که دیدم با دستش منو اورد بالا تر کیرشو با کونم میزون کرد من که کیرشو دیده بودم عمراا اگه می رفت یا من میموردم یا … خلاصه دوباره کردمش لا پام دیدم پدرم منو سف تر از قبل کشید بالا با دستش نوکه کیرشو روی سوراخ کونم نگه داشت نمی زاشت نکن بخورم اروم فشار داد نمیرفت تو منم دستمو دور گردم پدرم حلقه کرده بودم درد میکشیدم چی میتونستم بگم 3 4 بار سعی کرد دید نمیره منو با دستش گذاشت کنار خودشگفت دخترم به پهلو بخواب خوابیدم و اونم خابید انقدر ترسیده بودم که دلم می خواست بگم نکنه دردم میاد باباز از پشت 2 3 بار کیرشو لا کسم کشید ترسیدم توش کنه دیدم کیرشو تفی کیرده دوباره رو سوراخم گذاشت اما دستم رو کمروباسنم دستشو اورد رو سینهام محکم فشارشون داد و اروم کیرشو فشار داد نوک کیره کلفتش جا باز کرد تو کونم داشتم میموردم با دستش کسو سینمو میمالوند کمی اروم شدم با تلمه های کوچیک کیرشو تا ته کرد ته کونم از کونم خون میومد کیرشو کشید بیرون کرد تو و من شل شدم دیگه توان نداشتم انگار کل انرژیمو از کونم می کشید 25 دقیقه ای داشت می کرد منو دردش عادی شده بود شل بودم اما دلم می خواست محکم تر بکوبه تو کونم که حس کردم 4 5 تا محکم تر از بقیه تلمیه زدو کل ابشو لای پام ریختو با انگوشتش به کسو کونم مالید و انگشت کرد از پشت چسبید بهمو کلی پشتمو بوسید و گفت بهترین حموم عمرم بود دخترم منم بیحال کیرشو گرفتمو یه ساکه محکم زدم که هرچی اب مونده بود خوردم اینم داسنتان من .نوشته r

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *