اون شبو عمرا يادم نميره. رفته بودم با دوست دخترمتانياخريد لباس و اين خرت و پرتا كه دم ويترين يه مغازه ايستاد. گفت آرش بيا گفتم جانم گفت اون لباس شبه قشنگه؟من و تاني سكس نداشتيمقرار ازدواج داشتيم خانواده ها هم ميدونستن اما فعلا بخاطر مشكلات مالي خواستگاري در حد ساده بود و رسميش نكرده بوديم و به خودم قول داده بودم بهش دست نزنم و طي اون سه سال جز چند بار بوسيدنش كار ديگه اي نكرده بودم.تانى با ذوق بهم نگاه كرد دوست نداري منو تو اون لباس ببيني؟يه لباس ابريشمي براي خواب بودگفتم ايشالا ست عروسشو ميخريمديدم بغض كرد.لباسو خريديم و بعد از شام رسوندمش خونه.رفتم خونه و پرونده هاي اداره رو چيدم واسه فردا كه تانى يهو زنگ زد ساعت 2 شبمضطرب و پريشون بود گفت خواهرش كه باردار بوده اورژانسي زايمان كرده و مادر و پدرش رفتن شهرستان پيشش. هم نگران بود و هم پريشون. تانى رو بخاطر امتحانات دانشگاهش نبرده بودن. فوري خودمو رسوندم بهش. تانى زار زار گريه ميكرد. چراغاي خونه رو از ترس كامل روشن كرده بود خنده م گرفته بود. واسه خواهرش ناراحت بود. همه ش دلداريش ميدادم. ساعت 6 بود كه مامانش تماس گرفت و گفت حال خواهرشم خوبه و گفت يه هفته اي شهرستان ميمونن و اگه تاني بخواد ميتونه بره منزل خاله ش.صبح كه خبرو شنيديم تاني از ذوق فرياد ميزد. گفتم تاني جانعزيزممن ميرم اداره كه ديدم باز بغض كرد. گفتم چيه آخه خانمي؟ با بغض نگاهم كرد گفت الان ميگم. رفت تو اتاق و اومد بيرون واي چي ميديدمتانى اون لباس رو پوشيده بود. سفيد بود و حرير نازك.بدن سبزه ش و سينه هاشو داشتم ميديدم. كسشم پيدا بود. راست كرده بودم البته دفعه اولم نبودهميشه باعث ميشد تحريك شم اما خودمو كنترل ميكردم. گفتم خانمي واقعا بهت مياد عاليه شب حجله همينو بپوش. رفتم جلو و محكم بوسيدمش گفتم من برم سر كار؟يهو داد زد سرم آرش تو يه مرد آشغاليبي حس نفهمدستشو گرفتم بردم رو كيرم. يهو سرخ شد. گفتم تانى من بي حس نيستم اما زودهزده بود زير گريه اما حس كردم بايد برمسر كار بودم دم دماي عصر بود كه ميل باكسمو چك كردم.سر درد عجيبي داشتم. يه اي ميل از تاني داشتم. بازش كردم يه فايل ورد بلند بالا بود. تانى از احساسش گفته بود و ازم خيلي دلخور بود. متقاعدم كرد كه ما ميتونيم سكس كنيم بهش اس ام اس دادم كه شب ميام پيشت عزيز دلم.زحمت نكش خانمي.شام هم ميخرم ميارم.شب رفتم پيتزا گرفتم و كاندوم. تانى جواب اس ام اسمو نداده بود اما ديگه بعد از اون همه اخلاقشو ميشناختم.يه كم دلخور بود بايد درستش ميكردم.رسيدم خونه رفتم بالا ديدم خانم خوشگل كرده جلومه گفت كجايى گشنمهپيتزا رو خورديم با حرفاي عادي انگار اس ام اس منو نخونده اي ميلي هم نداده هنوز از هم شرممون ميشدبعد شام هر دو منتظر بوديم كه ديدم انگار منم كه بايد پرده حياي زنمو بردارمرفتم طرفش چشماشو بست. بغلش كردم و بردمش اتاق خودش. اتاقو با بوي عود معطر كرده بود و آهنگ ملايمي هم رو پخش گذاشته بود. رو تخت خوابوندمش و لب گرفتم. روش نميشد نگام كنه انگار.در گوشش گفتم تانى دوستت دارمالب گرفتنو خيلي طول دادم كه ديگه خودش دستمو گذاشت رو سينه نرمشنشوندمش رو تخت. حالا نگام ميكرد با شرم. لباسشو درآوردم. فقط يه شرت تنش بود. دكمه هاي خودمو باز ميكردم كه دستشو آورد و بازشون كرد و سرشو انداخت پايين.خيلي سريع شلوارمو درآوردم و كنار هم دراز كشيديم.هنوز ترديد داشتم تو زدن پرده شدلم نميومدكاندوما رو نشون ندادم.دستامو گذاشتم رو سينه هاشو و لب گرفتم. شنيده بودم سينه خانم نرمه اما انقدر؟ حس ميكردم ژله ست،برگ گله.شروع كردم به ليسيدن سينه هاش كه ديدم داره ناله ميكنه.چشماش بسته بود و لذت ميبرد. با همه احساسم روش خوابيدم تا همو تنشو حس كنم. هر دو خيس عرق بوديم.شق كرده بودم.شورتمو درآوردمشرت اونم در آوردم و سرمو بردم لاي پاهاشكس بي موش خيس خيس بود. با زبون ليسيدمشكه ديدم باز ناله هاش شهواني تر شد. با دست با چوچوله ش بازي ميكردمكيرم رو هم ميمالوندم به كسشتقريبا يه ساعتي فقط عشق بازي كرديم اما ارگاسم نشده بود انگار فهميد كه چيكار دارم ميكنم گفت آرش عزيزم تا نكنى توش من ارضا نميشم گفتم جگرم كاندوم نداريم گفت چرا تو شلوارتهشيطون چجور ديده بود نفهميدمكسش خيس و آماده بود. گفت آرش يه تي شرت منو بيار بنداز زيرم خوني نشه تختدلم نميخواست تانيا جونم درد بكشه گفتم تانى كيرمو ببينعزيزم دردت مياد.نگاش كرد پريد بغلم گفت اشكال ندارهيه تي شرت قرمز انداختم زيرش و گفتم خانمي آروماول حسابي حشريش كردم كه ديگه گفت واي آرش زودتر توروخداسر كيرمو گذاشتم رو سوراخ كسش و آروم سرشو دادم تو كه يه جيغ كشيد فوري كشيدم بيرونيه نگاه كردم يه چند قطره خون اومده بوددوباره كيرمو دادم تو دندوناشو بهم فشار داد گفت توروخدا نكش بيرون يهو بزني پرده مو دردش كمتره.يهو همه كيرمو تا ته دادم داخل كه داد زد آآآآرشديدم اشكاش جاري شدهگفتم جان آرش عزيزم تحمل كن الان تموم ميشهشروع كردم به تلنبه زدناي آرومزبونم تو دهنش بود و آروم ميمكيد و گاز ميگرفت و اشكاش ميومد پايينيه كم از روش بلند شدم و سرعتو بيشتر كردمآه و ناله ش بدجوري حشريم ميكردداشتم ارضا ميشدميهو ناخودآگاه آه بلندي كشيدم و ارضا شدمآبم كه اومد آروم كشيدم بيرون كه يه جيغ خفيف كشيدپاهاش ميلرزيد و خونى بود. گفتم ببرمت حموم؟بريم حموم؟ با سر گفت نه و دستاشو به سمتم دراز كرد افتادم تو بغلشكنارش دراز كشيدم و خونشو پاك كردم و لباسشو از زيرش برداشتمپا شدم تو كسشم نگاه كردم سرخ سرخ بود و زخم بود انگارخوابيدم كنارش و محكم چسبيد به من و خنديد و كير و بيضه مو دست كشيدگفت آرش روم نميشد بهش دست بزنم و هر دو خنديديمچند ماه بعد تو راه رفتن به ماه عسلمون بوديم و ياد اون شب ميكرديم و ميخنديديمبا تشكر از نظرات دوستان دوستانى كه فرمودن نظرات مثبت بخاطر جنسيت منه بايد عرض كنم كه با تشكر از لطفتونخودم توانايى تشخيص اينكه نظر سازنده ست يا از روى… دارمزن متاهلي هستم و همسرم هم ميدونه كه اينجا مينويسم.اگه چنان آدمي ميبودم حداقل عضو ميشدم كه بتونم كامنت بدمدوستاناگه از نوشته هام استقبال بشه قطعا ادامه ميدمبجاي جبهه گيري و دعوا راجع به داستان نظر بدينبا تشكر از نظرات سازنده همه دوستان منتقد و مشوقسارا س
0 views
Date: November 25, 2018