من و حوری بهشتی

0 views
0%

در نام ها از اسم های مستعار استفاده کردم.من مانی 22 ساله هستم . از اون دوران کودکی به خاطره جذاب بودنم دخترها و پسرها با بی رحمیه کامل ازم یه مزه ی می بردن . و این کارا باعث شده بود که عادت کنم . هر موقع دختری رو میدیدم از همون سنین بچگی می خواستم بدون صحبت بکنمش . یادم میاد دخترای زیادی دورو ورم بودن البته این و بگم که اون موقع ها دور و ور 15 ساله بودم از سنین کمترشم ارتباطایی داشتم . می خوام فقط یکیشو بگم و اکه دوستان استقبال کنند سری دیگه شم میاد . خلاصه از بخت نمی دونم چی چیه من یه دختری تو فامیل بود از فامیلای دور که با مامانش اکثرآ خونه ی ما بودن. در وصف تصویر اون عرض کنم که دختری به زیبایی اون ندیده بودم اسمشم ساحل بود . واقعا زیبا با قیافه ی که انگار از تابلوی داوینچی متولد شده بود . حس عجیبی نسبت به اون داشتم طوری که وقتی میدیدمش علاوه بر حسای پنجگانم حس ششمم فعال میشد . یه حس درونی به هم می گفت که احمق باید مثه شیری که به طعمه اش امان فک کردن نمی ده باشی . خدایا تو اون سن با اون امکانات با اون حس در کنار ساحل انگار تو بهشت بودم و ساحل واسه من حوریه بهشتی . به خودم می گفتم اگه این و از دست بدی تو دیگه برو با کیرت خودت و آویزون کن . دخترا که به خاطر من سر و گردن می شکندن و با هر حیله ی می خواستن منو تصاحب کنند حالا من طعمه ی دیگری شده بودم منی که تو سنه 7 سالگی با کسه دختر عموی 15 سالم ور می رفتم حالا یه دختره هم سن من با من ور می رفت .همیشه با یه حیله ی که استاد بودم . و تو این سالا به دسش آورده بودم بهش حمله می کردم مثلا یه بازی می کردیم اونو می بردم دستشویی ولی بازم هیچ کاری از دستم بر نمی اومد . انگار طلسم شده بودم . یا بعضی وقتا می بردمش تو یه اتاق و می خوابیدم روش ولی هیچ حسی نداشتم خنثای خنثا نه کیری شق میشد و نه لبی میتونستم برم . فکر لخت کردنش من و داشت دیوونه می کرد. به خودم می گفتم چرا معطل می کنی دختری که بدنش مثه حریره موهاش مثه زغال سیاهه رنگه پوسش مثه برفه چشاش به بزرگی پیاله ی شرابه و از لباش وقتی می خنده شراب می چکه چرا از دسش می دی تصمیممو گرفته بودم باید لختش می کردم این واسم یه عقده بود کار دیگه از کس و پستونو این حرفا گذشته بود می خواستم با روحم ساحلو حس کنم برام مثه جنون بود داشتم دیوونه میشدم نمی دونم ازش خجالت می کشیدم یا یه حسه دیگه ی بود من که همیشه تو زبونه دخترا بودم وتا اون موقع کمه کمش با 4 یا 5 تا دختر خوابیده بودم برام سوال بود چرا آخه چرا نمی تونم با این لامصب باشم .دیگه تموم شد تصمیممو گرفته بودم اصله ماجرا از اینجا شروع می شه که یه روز غروب حدود 8 یا 9 اومده بودن خونمون منم براش از قبل برنامه ی ریخته بودم همه چی آمده بود یه 7 روزی ام بود که دس به کمر نشده بودم مثه توپ داشتم می ترکیدم ساحلو با خودم بردم یه اتاقه ساکت مامانشم بیرون بود من تخت نداشتم و قبلا یه جایی انداخته بودم. بارالها از قبلم زیبا شده بود به من گفت که جا واسه چیه با خنده اگه نخندیده بود بازم منصرف می شدم فک کردم خودش متوجه شده از چشاش می فهمیدم . خودم و جمع کردم یه نفس عمیقی از ته دل کشیدم گفتم هستی خندید گفت چی گفتن نمی دونی ؟ گفت چی رو گفتم الان می کم پریدم دو دستی بقلش کردم انگار داشتم بحش تجاوز می کردم دیدم مقاومت نمی کنه داشتم می ترکیدم. آمپره کیرم در حد انفجار بود قرمزه قرمز شده بوده مثه آدمایی بودم که تازه از غاره حرا برکشتن و هیچی حالیشون نیس. نمی تونسم ببوسمش لبام خشک شده بود دیدم سرشو بالا برد با لبای آتشینش لبامو گرفت یه دندونی بهش زد از خلسه در اومدم زبونمو مثه برو بچه های فرانسوی تو دهنش می چرخوندم و با آب دهنش لبمو خیس کردم صدایی ازش نمی اومد فکر می کردم لذت نمی بره. با یه چرخش 360 درجه ی زمینی یه شکی بهش زدم فورا لباسشو از تنش کندم کرستم داشت اونم در آوردم با دستام یه حالی بهش دادم دیدم فایده ی نداره مثه شیره درنده که انکار 1 سالیه که گوشتی ندیده داشتم پستوناشو در می آوردم دهنش به گوشم نزدیک بود تو سکوت کامله شبونه صداش مثه نسیم زیبای صبحگاهی بود انگار داشت سمفونی می نواخت. رفتم سراغه شیکمش خیلی داغ بود فکر می کردم که الانه که لبام بسوزه مثه تنور خیلی ام سفت بود شکمی که من دوست دارم سفت و گرم بود. از ماساژه زبونی که روش کردم نوبت اصلی کاری اومد همون طوری که اولا گفتم من با روحم داشتم باهاش سکس می کردم نه با جسمم. حس غریبی داشتم به نقطه ی پایانی سمفونی رسیده بودم شلوارشو کشیدم پایین یه شورته قلقلیه زردی پوشیده بود از پشت شورتش می خوردمش یواش یواش صداش داشت می رفت بالا شورتشو با دستم کشیدم پایین. اون موقع ها دندون مد نبود. وای خدا چی دیدم دنیا رو سرم خراب شد باری خدایا (کس) کس ی معلوم نبود خیلی کوچیک سفید موهاشم زده بود لایه بیرونیشو باز کردم چوچولش کوچیک بود مهبلشم تنک و ناز بود وای شاهکار هنری. مثه گله رز تازه شکفته اول با زبونم از کونش تا آخرای کوسشو بالا پایین کردم اون موقع ها چوچوله موچوله نمیدونسم چیه اما خودش می دونس با زبونش روش نمی شد بگه. با انگشت اشاره داشت روش می زد رو اون نقطه یه لبو لوچه ی رفتم صداش محکمتر شد داشت میمرد کارم ایولا داشت. کیرمو در آوردم می کشیدم رو وسطای رونش بعدا آودم رو کسش. داشت میمرد منم همچی بهتر از اون نبودم کیرمو لایه لبای درونیش گذاشتم بالا پاینش کردم خیلی حال می داد به کل کیرم آبکی شده بود فک کنم دیگه آبی تو کسش نمونده بود می دونستم باید تو کسش نکنم آوردم رو کونش زیاد باد نکرده بود یه چند دیقه ی روش ور رفتم تحلیل رفت یه نصفشو انداختم تو زیاد نمی رفت چند تا زدم در آوردمش بهش گفتم بگیر تو دهنت. بیچاره تا حالا کیر ندیده بود قبول نمی کرد به زور کردم تو دهنش. داشت خفه می شد یه چند تایی این ور اون ور نکرده بودم هر چی بود ریختم تو گلوش. بیچاره قرمز شده بود عوضش همشو تف کرد تو روم به هر حال خوشحالم که این عقده رو نابودش کردم در عوض الان دیگه حس کمی نسبت به دخترا دارم و اون لذته گذشته رو الانا نمی بینم نمی دونم شاید موقعیه درستی از سنم سکس نکرده باشم .به شمام می کم که سکس یعنی پایان عشق و محبت و دوستی و حرارت اگه می خواین که با دوستتون بیشتر باشین سکس رو امتحان نکنید به قوله فروید روابطه دخترو پسر 2 حسه داره یکیش حسه غریزیه و اون یکیش حسه عاطفیش.اگه می خواین عمر دوستیتون بیشتر باشه سعی کنید حسه غریزیرو امتحان نکنید تا به حسه عاطفیتون اضافه بشه . در واقع این حسه غریزیه که حسه عاطفی رو نگه می داره به امید دیدار دوباره.نوشته‌ مانی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *