من و دخترخاله عزیزم

0 views
0%

سلام خدمت دوستان. من مرتضی هستم الآن 22 سالمه.(قدم 185 وزنم 90) تو یکی از دانشگاه های شمال کشور درس میخونم اما خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنم برمیگرده به 2 سال پیش که من 20 سالم بود. من یه دخترخاله دارم که 4 سال از من بزرگتره. اندام خیلی قشنگی داره اینقدر قشنگ که اگر نگاهش کنی دوست داری بپری روش.یه روز خالم به مادرم زنگ زد و گفت که با مرتضی و مهدیه (دخترخالم) بریم رامسر. خلاصه آماده شدیم و رفتیم. توی راه که خالم رانندگی میکرد مادرم پیش خالم جلو نشسته بود و من و مهدیه عقب نشسته بودیم دستم رو انداختم دور گردنش اونم سرشو گذاشته بود رو شونم(آخه با هم خیلی صمیمی بودیم و از بچگی با هم بودیم) خلاصه رفتیم تو یکی از جنگل های رامسر و پارک کردیم و پیاده شدیم مهدیه گفت که سردشه ( آخه پاییز بود )من کتم رو انداختم دورش و خالم بهش گفت که تو ماشین بشینه.یخورده با مادر و خاله دور یکی از میز ها نشستم و با خودم گفتم چه جوری یه فرصت گیر بیارم… به خاله گفتم سویچ ماشینو بده برای این که مهدیه حوصله اش سر نره یه چرخی بزنیم بعدش رفتم و با مهدیه حرکت کردیم گفت کجا میریم گفتم میریم خونه ی دانشجوییمو بهت نشون بدم گفت تنهایی؟ گفتم آره آخا نزدیکیای رامسر بود. رسیدیم و رفتیم تو و مانتو رو در آورد یه تاپ جلو باز پوشیده که از چاک جلوش سینه هاش معلوم بود. رفتم شربت آوردم و خورد اومد کنارم نشست با خودم گفتم چه کنم یه زره صورتشو یا دستم ناز کردم خوشش اومد دیدم دستشو داره به بدنش میماله فکر میکردم پا نمیده ولی خیلی راحت پا داد صورتمو بردم جلو یخورده ازش لب گرفتم اصلا مانع نشد انگار زیادم بدش نمیومد پیراهن و سوتینشو در آورد سینه های بزرگی داشت یه خورده سینه هاشو خوردم دیدم گوشی من زنگ خورد خالم پرسید کجایین گفتم تو ماشین یه جا پار کردیم داریم قهوه میخوریم بعدش گوشیو دادم مهدیه با خاله حرف زد و فطع کرد. به من گفت که بیا کارتو برس اصلا باورم نمیشد که این همون مهدیهه خلاصه از سینه هاش اومدم پایین آروم آروم و رسیدم به شلوارش آروم دکمه های شلوارشو باز کردم شلوارشو در آوردم شرتشو زدم کنار اینقدر کسشو خوردم اینقدر ناله کرد که ارضا شد بعد شرتشو کندم شلوارمو در آوردم و کیرم رو بردم دو صورتش دیدم دوست نداره ساک بزنه گفتم که سگی بخوابه یه ذره کونشم خوردم و انگشت کردم دیگه آه و اوهش در اومد به کیرم تف زدم گذاشتم در کونش فشار دادم یه جیغ کوچک زد و دیگه زیاد ناله نکرد انگار دفعه اولش نبود اینقدر کردمش که آبم اومد و ریختم تو کونش و گفت که از جلو هم بکن داشتم شاخ در میاوردم گفتم مگه….. گفت نه پرده ندارم گفتم به کی دادی چیزی نگفت ما که بدمون نمی اومد گذاشتیم در کسش و کردیمش اینقدر جیغ کشید و ناله کرد تا هردومون دوباره ارضا شدیم و آبم رو اینردفعه ریختم رو شکمش یه ذره رو مبل کنارش نشستم خودشو با دستمال پاک کرد و دیدیم 45 دقیقه شده که اینجاییم بعدش لباسامونو پوشیدیم و رفتیم ایندفه مهدیه رانندگی کرد.بعد از اون موقع تا حالا چند بار دیگه هم سکس داشتیم. نوشته مرتضی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *