سلام اسم من رامینه و 16 سال دارم بعد از اینکه با این سایت آشنا شدم خواستم یکی از خاطرات سکسی خودم رو براتون تعریف کنم خواهش میکم تا آخر بخونین من دو تا دختر خاله داشتم البته خیلی دختر خاله داشتم یا با هم رابطه نداشتیم یا خیلی زشت بودن ولی این دو تا یه چیز دیگه بودن.اسم یکیشون لیلا (25ساله) و اسم یکیشون مهسا (35ساله) بود . لیلا مجرد بود با قد نسبتا کوتاه کون گنده و پستان های بزرگ و مهسا دو تا بچه داشت با قد بلند کون و پستان بزرگ و پر که هر مردی رو دیوانه میکرد و شوهرش راننده اتوبوس بود و چهار روز در هفته به مسافرت میرفت.مهسا یک دختر و یک پسر داشت دخترش 12 ساله بود و اسمش نازنین بود و خیلی خوشگل بود مثل مامانش . جریان از این قرار شد که یکی از دختر خاله هایم به اسم نیلوفر به ترکیه رفته بود و برای مغازه شان جنس آورده بود و چون جا نداشتند جنس هاشون رو تو خونه ما گذاشته بودن.هر روز هم مهسا و دخترش نازنین برای انتخاب لباس برای خودشون میومدن به خونه ما . خونه ما 3 طبقه است و لباس ها تو طبقه سوم بود روز چهارشنبه که برای انتخاب لباس اومده بودن نازنین به من گفت که من تازه کامپیوتر خریدم اگه ممکنه بیا تو کامپیوتر خودت یکم از کارکردشو به من یاد بده منم قبول کردم اتاق منم تو طبقه دوم بود رفتم و کامپیوترو روشن کردم گفت من دو ساعت اینجام پس برم لباس های راحتیم رو بیارم منم گفتم باشه چون خونشون به خونه ما خیلی نزدیک بود وقتی اومد و دیدمش دیگه چشام داشت در میومد و کیرم داشت شورتو پاره میکرد . وای چی میدیدم نازنین قد بلند مو خرمایی با یک شلوارک تا بالای زانو و یک تاپ صورتی که سینه های کوچکش معلوم بود جلوم وایساده اومد نشست و داشتیم با هم کار میکردیم منم وقتی نگاهش میکردم دیوونه میشدم به دوازده سالگیش نبود خیلی حشری کننده بود ولی حیف که از کون و کس بازی هیچی نمیفهمید یک ساعت گذشته بود که گفت مادربزرگم میگه که وقتی بزرگ شدی با حسام ازدواج میکنی منم گفته چرا که نه ؟ وقتی داشت میرفت گفت حسام من تو رو دوست دارم و یه بوس از لپم کرد و گفت تو نمیخوای بوسم کنی منم یه بوس از رو لپش برداشتم که گفت از لپم که نه گفتم پس از کجا ؟ گفت از رو لبم منم از خدا خواسته لبام رو گذاشتم روی لباش و 15 دقیقه ای ازش لب گرفتم ولی اون لب گرفتن رو بلد نبود و داشت لبام رو میخورد .صبح که شد (پنجشنبه) همش تو فکر نازنین بودم که زنگ خورد . رفتم در رو بازی کردم دیدم نازنین و مامانش خیلی خوشحال شدم ولی وقتی دیدم برادر بزرگش اومد تو خیلی جا خوردم وقتی اومد تو برادرش علی گفت که کار با اینترنت رو یادم بده و من قبول کردم وقتی رفتیم پای کامپیوتر گفت من کار دارم تو به نازنین یاد بده من از اون میپرسم و رفت دیگه تو کون من عروسی بود یه نیم ساعتی گذشت و من نازنین رو صداش کردم وقتی به من نگاه کرد لبام رو گذاشتم روی لباش و ازش لب گرفتم بعد گفتم مانتو تو بده کنار گفت خجالت میکشم منم گوش نکردم مانتوشو زدم کنار دو تا سینه کوچک که نوکش زده بود بیرون نوک سینه هاشو گرفتم تو دهنک ومیک میزدم که بهش گفتم شلوارتو بده پایین قبول نکرد بهش یه فیلم سوپر نشون دادم و راضیش کردم وقتی شورتشو از پاش بیرون کردم یه کس تپل افتاد جلوم منم شروع کردم به لیسیدن کسش که یک دفعه مامانش اومد تو و منو دخترش رو تو اون وضعیت دید . من که خیلی ترسیده بودم داشتم از ترس میلرزیدم مهسا اومد تو و یه دون زد تو گوشم و دست دخترشو گرفت و رفت بیرون من گفتم الانه که بره و به مادرم بگه ولی چند روزی خبری نشد منم یه کم آروم شده بودم و تو فکر بودم که گوشیم زنگ زد دیدم مهساست گوشی رو برداشتم مهسلا گفت که پاشو بیا خونه ما مادرم هم خونه نبود ترسیدم پیش مهسا باشه رفتم خونه درو که زدم درو باز کرد وقتی رفتم تو دیدم هیچ صدایی نمییاد وقتی چند بار صداشش کردم گفت حسام جون یه دققه مییای اینجا صداش از حموم میومد وقنی رفتم تو دیدم مهسا لخت لخت پشت به من وایساده دیگه داشتم سکته میکردم مهسا با کون و رون های گوشتی سفید جلوی من بود رفتم و سلام کردم گفت از اون شرت و سوتین های هر کدوم رو دوست داشتی بده من منم یه شورت و سوتین ست مشکی رو دادم بهش رفتم تو سالن و نشستم رو مبل 5 دقیقه ای گذشت که مهسا اومد تو این بار دیگه از تو حموم هم حشری کننده بود یه شلوارک تا پایین خط کونش یه جفت جوراب مشکی نازک بلند تا شلوارک یه کفش پاشنه بندمشکی و یه پیراهن کوچک زیپ دار که زیپش تا نصف باز بود و نصف سینه هاش دیده میشد البته همیشه این طوری لباس میپوشید ولی این دفعه فرق میکرد اوم د و نشست رو مبل روبرویی و گفت که چرا اون کارو کردین منم گفتم اول نازی خواست ولی منم بعدا حشری شدم و نتونستم خودم و نگه دارم و … . که پاشد اوم کنار من دستشو گذاشت رو زانوم و گفت درکت میکنم ولی نازنین خیلی کوچیکه و تو نباید با اون کاری داشته باشی منم گفتم پس من چجوری نیازم رو برطرف کنم که دستشو گذاشت رو کیرم و گفت اینجوری … من که داشتم از تعجب شاخ در می آوردم . یه دفعه لبام رو گذاشتم روی لباش و خوابوندمش روی مبل و مثل وحشی ها ازش لب گرفتم و گردنش و گوشش و میخوردم 20 دقیقه ای داشتم لب میگرفتم که صدای زنگ در اومد گفتم نکنه شوهرت باشه گفت نه اون رفته ترکیه و پسر و دخترش تا 2 ساعت نمیان . گفتم پس کیه گفت مهمون داریم … 5 دقیقه گذشت و دیدم در باز شد لیلا با یه ست شرت و سوتین نارنجی توری اومد تو و گفت پس من چی منم گفتم برای هر دوتون هست اومد و کیرمو گرفت و گذاشت تو دهنش و برام ساک زد مهسا هم داشت کس لیلا رو میخورد داشت آبم میومد که از دهنش بیرون آوردم و به مهسا اشاره کردم و اومد برام ساک زد و آبم اومد و ریختم تو دهن لیلا و همشو خورد بهد لیلا رفت روی مهسا و به حالت 69 خوابید و کس همدیگه رو میخوردن بعد دوباره از دیدن این منظره کیرم شق شد و رفتم گذاشتم تو کس مهسا و شروع کردم به تلمبه زدن کسش گشاد بود و راحت تو میرفت بعد گفت از کون که در آوردم و گذاشتم تو کونش ولی کونش خیلی تنگ بود رفتم روغن آوردم و سوراخشو و کیرمو چرب کردم و یواش یواش فرستادم تو و شروع کردم به تلمبه زدن بعد لیلا اومد کیرمو گرفت و گذاشت تو کونش خودش کونشو چرب کرده بود بعد10 دقیقه بلند شد و گفت بذار تو کسم گفتم پس پردت چی؟ گفت پرده ندارم گذاشتم توکسش و شروع کردم به تلمبه مهسا هم داشت سینه های لیلا رو میخورد حس کردم آبم میاد در آوردم و ریختم رو کس لیلا و همونجوری بی حال افتادم بعد نیم ساعت پا شدم که برم رفتم از هر کدوم یه لب جانانه گرفتم و رفتم از اون به بعد هر هفته 1.2بار با هر دوتاشون سکس داشتم.ممنون که داستانو خوندید (((100درصد واقعی))) jawdro
0 views
Date: November 25, 2018