سلام به همهامروز ميخوام اولين داستان سكسي مو براتون بنويسم……با اميد اينكه خوشتون بياد.اول دختر خالمو معرفي كنم…اسمش شروینست…24 سالشه….قد متوسط(168)وزن 70 اندامش خيلي خوب نيس ولي به قول بچه ها ميشه كرد..)خوب حالا خودم….اسمم پژمانه 21 سالمه …عين همه پسرا اينجا ورزش كار نيستم لاقرم 62 كيلو و قد بلد هستم(187)بريم سر ماجرا…خوب اين دختر خاله ما كه خانوادمون خيلي با هم جوره و بيشتره اوقات با هم ميريم اينور اونور خيلي آمار ميداد و چش تو چش ميكرد منم باهاش زياد شوخي ميكنم كلا…يه روز كه خونه مادر بزركم اينا بوديم از پسر خالم(داداشش) شمارشو گرفتم كه اذيتش كنم …جاتون خالي چقدر ازيتش كردم..كه خيلي ناراحت شد و هرچي معزرت خواهي كردم افاقه نكرد همينجوري كه ابرو هاشو كرده بود تو هم رفتم پيشش نشستم(تو اتاق كسي نبود) اخر سر از گونش يه بوس كردم كه يه دفعه سرخ شد منم خودمو زدم كوچه علي چپ يه لبخند زدم و رفتم….بعد اون ماجرا يه چند هفته اي همو نديديم ..كه يه شب كه پدرم اومد خونه گفت يكي از فاميلايه شوهر خالم فوت كرده و اونها همه رفتن شمال برا مراسم و فقت شروین مونده خونه..فرداش مادرم زنگ زد داشت باهاش حرف ميزد …كه يه دفعه گفتم بهش بگه ميرم دنبالش ميارمش خونه كه مادرمم گفت اره برو بيارش اونم قبول كرد منم از خدا خواسته سريع لباس پوشيدم سوار ماشينم شدمو رفتم انديشه كرج(خونشون اونجاست)بعد 45 ديقه رسيدم اونجا بهش زنگ زدم گفتم كجايي گفت خونه ام بيا خونه…زنگ زدم درو باز كرد منم گوله رفتم بالا…رو كه باز كرد تا حالا اينجوري نديده بودمش با يه تاپ و يه دامن من كوتاه يه خورده نگاش كردم زد تو سرم گفت بيا تو..رفتم تو… گفتم زود باش آماده شو بريم گفت حالا يه ليوان آب خور تا من ظرفارو بشورم…گفتم باش.آبو خوردم رفتم ليوانو گذاشتم اشپزخونه…بهش گفتم كمك نميخاي يه نگاه عجيب كرد گفت مگه از اين كارا هم بلدي مگه يه نيگاه مليحانه بهش كردم تا سرشو برگردوند يه ماچ آب دار ا گونش كردم كه گفت جرات داري يه بار ديگه اين كارو كن تا بهت بگم منم كه پررو دوباره بوسش كردم اومد دنبا لم كنه كه پام گرفت به فرش خوردم زمين انم پاش گرفت به پام افتاد روم كه زمش كنا كه بلند شم نشست رو شكمم دستامم به زمين با دستاش قفل كرد…باهرار بدبختي دستمو از دستش در آوردم شرو كرد تو اون وضع حرف زدن كه من يه دفه آروم بهش گفتم دوست دارم كه يه دفعه سكوت شد گفت چي گفتي…منم گفتم بيا جلو تر تا بشنوي تا يهزره اومد جلودر گو شش گفتم دوست دارم تا اومد منو نگاه كنه سريع لبشو گرفت شرو كردم به خوردن كه انم همراهي كرد يه 5 ديقه انجوري بوديم كه گفت مدتها بود منتظر همچين روزي بوده دوباره لب گرفتي كه همون موقع دستم نا خدا گاه رفت رو سينش اون هيچ عكس العملي انجام نداد.دستمو از زير تاپش به سينش رسوندم خيلي داغ بود .خودش تاپشو در آورد و افتادم به جون سينش الان نخور كي بخور چند ديقه سينشو خوردم يواش يواش اومدم پايين رسيدم به نافش يزره نافشو بازي بازي دادمم همونجوري دستم از زير دامنش با كسش بازي ميكردم دامنشو دادم بالا شرت سفيدشو كشيدم پايين.چه كسي داشت .خوش بو بدون مو.اولش چند بار با زبون كشيدم رو كسش.صداش ديگه داشت بالا ميرفت كه دستمو گزاشتم رو دهنش گفتم يواشتر الانه كه همه بفهمن داريم چي كار ميكنيم.شروع كردم به خوردن كسش چوچولشو ميك ميزدم .انصافا مزه خبي مداد.ديگه خسته شدماز خوردن .دوباره ازش لب گرفتم.حالا ديگه نوبت اون بود.كمربندمو باز كرد خودم شلوارمو در آوردم .با اينكه اين همه باهاش ور رفتم اما هنوز كيرم سيخ نشده بود شرو كرد به خوردن كيرم معلوم بود كه مبتدي. اصلا بهم حال نميداد ولي نميخواستم دلشو بشكونم.ديگه ديدم خسته شده از دهنش در آوردم.گفت ميخواي چيكار كني .؟گفتم كرم داري گفت چه كرمي؟گفتم آ+د .گفت آره ميخواي چيكار گفتم بيار بهت ميگم .رفت آورد خوابوندمش يهزره كرم زدم به سوراخش كه هي تقلا كرد گفت نه درد داره.گفتم يكار ميكنم دردت نگيره اگه درد گرفت در ميارم .خوابد .انگشتمو آروم آروم كردم تو كونش يه آي گفت ديگه هيچي نگفت.شرو كردم عقب جلو كردن .ديدم گشاد شد انگشت دومم كردم تو يه چند ديقه گذشت ديدم آماده عملياته يه بالش گذاشتم زيرش كونش يزره اومد بالا.يهزره ديگه كرم زدم به كيرم يه زره هم به كونش.كيرم گذاشتم رو سوراخش آروم سرشو كردم تو يه جيغ كشيد گفت بسه بكش بيرون جرخردم.بش گفتم تموم شد الان ديگه درد نداره.دو سه ديقه سرش تو كونش بد كه اروم كلش كردم توش خوابيدم روش..نفسش بند اومده بود .يوا كسش شرو كردم به ماليدن همونجوري كه خوابيده بودم روش بعد چند ديقه آروم شرو كردم به تلمبه زدن .ديگه چيزي نمي گفت.پنج ديقه همينجوري كردم بع بهش گفتم سگي بخواب تو او مدلم ده ديقه تلمبه زدم .خسته شده بودم .فرقوني خوابوندمش.شروع كردم تند تند تلمبه زدن همينجوري ازش لب ميگرفت ديگه داشت آبم ميومد. بهش نگفتم همه آبمو ريختم توش.چند ديقه همينجوري روش خوابيدم.بعدش بلند شديم رفتيم حموم .اونجا انقدر كسشو خوردم كه اونم ارزا شد.منم يه بار ديگه ترتيبشو دادم.بعد هم. شستيمو امديم بيرون داشتيم لباسامونو ميپوشيديم كه امد پيشم بهم گفت دوسم داره منم بهش گفتم كه منم دوسش دارم يه لب از هم گرفتيم سوار ماشين شديم اومديم خونه ما.تو راه حتي يك كلمه بهم هيچي نگفت .وقتي رسيدم خونه مادرم گفت چرا دير كرديد كه منم گفتم تو راه پنچر كرديم كه شروین خنديد .كم مونده بود به گا مون بده اما به خير گذشت. شب خوابيدني گوشيمو نگاه كردم كه يه اس اومده .شروین بود كه نوشته بود كونم درد ميكه نميتونم تكون بخورم كه منم گفتم فدا سرت از دفعه بعد ديگه دردت نميگيره عزيزم.يه شكلك خنده فرستاد با يه قلب .منم براش نوشتم دوسش دارم.اين بود داستان منو شروین.اميد وارم خوشتوناومده باشه…اگه خوشتون اومد داستاناي سكسي ديگمم برا تون ميزارم…دوستون دارم.پژمان.
0 views
Date: November 25, 2018