من و دختر همسایه

0 views
0%

من کورش 24 ساله هستم. می خوام داستان اولین (و جذابترین) سکسی رو که داشتم براتون تعریف کنم. البته چون تو زمان نوجوانیم اتفاق افتاده ممکنه یه مقدار خنده دار و آماتور به نظر بیاد.ما تو یه خونه ویلایی زندگی می کنیم که همسایمون هم خونه ویلاییه و اجارش میده. زمانی که من سوم دبیرستان بودم و حدود 17 سال سن داشتم یه خانواده که دو تا دختر داشتن اومدن اونجا. یکی از دخترا دانشگاه می رفت و نامزد داشت و اون یکی که اسمش ساناز بود اول دبیرستان (حدودا 15 ساله) بود. با اینکه سن کمی داشت ولی خیلی دختر با نمک و جذابی بود و بدن خیلی سکسی داشت، بطوریکه سنش بیشتر نشون میداد. از همون اول که اومدن محل ما خیلی به من آمار میداد ولی من بهش توجهی نمی کردم (اون موقع دنبال یه دختر دیگه بودم). تا اینکه یک روز دوستم بهمن که خیلی ادعای دختر بازیش میشد به من گفت که هر کی تونست مخ ساناز رو بزنه. منم که می خواستم کل بهمن رو بخوابونم و روش رو کم کنم تصمیم گرفتم که این کار رو انجام بدم و فردا اول صبح که می خواستیم بریم مدرسه یه مقدار زودتر اومدم بیرون و تا ساناز رو دیدم (که داشت می رفت مدرسه) رفتم پیشش و سه سوت مخش رو زدم و باهاش قرار گذاشتم. اوایل علاقه زیادی بهش نداشتم و فقط به خاطر رو کم کنی بهمن باهاش قرار میذاشتم (و مخصوصا هم از پیش بهمن رد می شدیم تا روش کم شه کونش حسابی آتیش بگیره) . ولی بعد از یه مدت کم کم بهش علاقه پیدا کردم (مخصوصا به خاطر استیل جذابش). بیشتر وقتا تو یه پارک قرار میذاشتیم و بعد از یه مدت خیلی با هم راحت شده بودیم. من پیشش میشستم و دستم رو دور کمرش میذاشتم و آروم با نوک انگشتام از رو لباس زیر بغل و کنار سینه های کوچیکش رو نوازش می کردم و اونم هیچی نمی گفت. خیلی تو کف بدنش بودم. خلاصه بعد از دو ماه که با هم بودیم تصمیم گرفتم به بهونه تولدم بیارمش خونمون (که اون روز خونمون خالی میشد). یه روز که با هم قرار داشتیم کم کم زمینه سازی کردم و دعوتش کردم خونمون. اونم اولش گفت که نمیام ولی با اصرار های بیش از حد من گفت که بعدا بهم خبرش رو میده. فردای اون روز غروب تو مغازه دیدمش و با لبخند گفت که قبول کرده و میخواد بیاد خونمون. منم از خوشحالی تا فی خالدونم اکس پارتی شده بود و شب تولدم تا صبح خوابم نبرد و همش به این فکر بودم که چطور زمینه سازی کنم تا باهاش سکس کنم. خلاصه روز تولدم شد و اومدم بیرون تا ساناز رو یواشکی و دور از چشم همسایه ها بیارم خونه. بعد از اینکه اومد تو ازش پذیرایی کردم و رفتم نشستم پیشش. قبلش یه روز به شوخی گفته بودم که میخوام ازت لب بگیرم و الان موقعش رسیده بود. صورتم رو نزدیکش کرده بودم و از فاصله خیلی نزدیک باهاش حرف می زدم که یه دفه لباش رو با لبام لمس کردم و شروع کردم به لب گرفتن. کم کم یه دستم رو گذاشتم رو پاهاش نزدیک آلتش و اون یکی دستم رو از زیر تی شرت زردش کردم تو. با این کار یه دفه خودش رو کنار کشید و با ترس گفت که داری چی کار میکنی. منم شروع کردم به التماس و خواهش و تمنا و گفتم که چه اشکالی داره ما با هم سکس کنیم تا هردوتامون اونو تجربه کنیم و تو آینده مگه نمی خوای با شوهرت سکس کنی و از این حرفای ضایع و زاقارت شهوت جلوی چشام رو گرفته بود و بالاخره با زحمت و خواهش زیاد راضی شد که تی شرت و شلوارش رو در بیاره و با شرت و یه سوتین کوچیک نشست روی پاهام. خیلی بدن تر و تازه ای داشت و می دونستم که من اولین نفری هستم که میخواد بهش دست بزنه. حسابی حشری شده بودم شروع کردم به مالوندنش. وقتی که سوتینش رو در آوردم خیلی خجالت کشید و من رو بغل کرد. چیزی از سکس کردن نمی دونست، ولی من اونقدر فیلم پورنو دیده بودم که کاملا می دونستم باید چیکار کنم. بعد بهش گفتم که دستش رو بکنه تو شرتم و با آلتم بازی کنه و اون هم این کار رو کرد. بعد گفتم که آلتم رو از شرتم در بیاره بکنه تو دهنش و اون هم وقتی دیدتش یه خورده چندشش شد ولی این کار رو هم انجام داد. اینقدر شهوتم بالا بود که تا آلتم رو تو دهنش کرد آبم اومد و سریع رفتم دستشویی تا جایی رو کثیف نکنم. وقتی اومدم دوباره به مالوندن و لب گرفتن ادامه دادم تا دوباره آلتم شق شه. بعد از 10 دقیقه دوباره راست کردم و این بار می خواستم از پشت بکنمش. خیلی حشری شده بود و نمی دونست باید چیکار کنه و مدام لب می گرفت و صورتم رو لیس میزد طوری که پایان صورتم خیس شده بود و منم باسن و آلتش رو میمالوندم. شرتش رو گرفتم و یواش دادم پایین و بعد یکم کرم دست و صورت (که از قبل پیشم گذاشته بودم) رو برداشتم و مالیدم رو سوراخ کونش و انگشتم رو کردم تو کونش و بازی کردم تا یکم باز و آماده شه. بعد بهش گفتم که رو زانوهاش بشینه و دستش رو بزاره زمین. بعد رفتم پشتش و آلتم رو گذاشتم رو سوراخش و یواش فشار دادم تو. تا نصفه که رفت تو یه دفه جیغ کشید و از شدت درد که با اضطراب و ترس توام شده بود زد زیر گریه. منم که از شدت حشر از چشام منی میزد بیرون خم شدم و بوسیدمش و گفتم که زود تمومش میکنم. دوباره آلتم رو کردم تو و یواش یواش تلمبه زدم تا دردش نگیره. از پایان زوایایی که دوست داشتم کردمش و تهمونده آبم رو ریختم تو سوراخش. بعد که تموم شد پاشدم و نوازشش کردم و رفت خودش رو شست و لباساش رو پوشید و فرستادمش بیرون. فردای اون روز دیدمش. خیلی خوشحال بود و از سکس خیلی خوشش اومده بود و گفت که دوست داره بازم این کار رو انجام بده. یه جورایی ترسش ریخته بود. تو اون یک سالی که همسایمون بود سه بار دیگه آوردمش خونمون. با تشکرنوشته kurosh01

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *