من و دوست دختر تهرانی

0 views
0%

سلام خاطره ای که مینویثم کاملا واقعی هست و مربوت میشه به 3 سال پیشداداشم یه دوس دختر داشت و ازش خسته شده بود شمارشو داد به من گفت ببینم میتونی مخ این رو بزنی یا نهمنم که از خدام بود گفتم اوکیچند باز زنگ زدم تا این که تونستم باهاش دوس شمقرار گذاشتیم رفتم دیدمش سال سوم دبیرستان بود چند بار رفتم دنبالش تا این که یه روز زنگ زد گفت مادرم اینا رفتن شمال تنهام میترسممنم گفتم بیا پیش من میترسیدم برم خونشونگفت اوکی من یه مغازه داشتم اون موقع اومد رفتیم بیرون غذا خوردیم و کمی گشتیم تا این که 11 شد گفتم من میرم مغازرو باز میکنم تو بعد 2 مین بیا گفت اوکیخلاصه اومد تو در مغازدو بستم رفتیم پشت سیستم داشتم روشن کردمگفت فیلم نداری گفتم یه دونه سکسی دارم بزارم گفت اوکیفیلم رو دیدیمهی نگام میکرد گفت من خوابم میاد رخت خواب داشتم بعضی وقت ها نمیرفتم خونه انداختم گفتم بخواب کفت تو رو صندلی میخوابی دیگه گفتم نه میام پیشت اما کاری نمیکنمرفتم پشتش خوابیدم تا این که 30 دقیقه گذشت از پشت بغلش کردم دیدم چیزی نمیگه دستم رو گذاشتم رو شکمش چند بار دستم رو انداخت میدونستم فیلمهبعد اروم بردم زیر پیرنش بردم بالا سمت سینه هاش سوتین بسته بدو گذاشتم روی سوتینش و چند لحظه سبر کردم شروع کردم آروم مالیم چیزی نگفت بردم زیر سوتینشخودم رو چسبیدم از پشت بهمش کیرم بکلد شده بود اما شلوار نیمزاشت سیخ سیخ شه چسبونده بودم پوشتش پام رو گذاشتم لای پاشبا دستم داشتم سینه هاش رو میمالوندم داشت ارم اه اه میکرد کم کم یه هو مثل دیونه ها برگشت شروع کرد به لب گرفتن لباش رو داشتم میخوردم شروع کردم به بوسیدنشگردنش رو خوردم وای دیونه شده بودم داغ داغ بودم چشام هم گرم شده بودپیرنشو در اوردم سوتینش رو باز کردم شرو ع کردم خوردن سینه هاش سفت شده بود نکش هم بلن د شبود نشستم روش جوری که کیرم رو کسش بود میخوردمش وای داشت آه آه میکردلباش رو میخوردم یه رستم رو از رو شلوار بوردم رو کسش سفت بود شروع کردم به مالیدنش شروارش رو در آوردم وای شرت قرمز پاش بوددستش رو گذاشت رو شرتش گفت من دخترم میترسم گفتم کاری ندارممیخوام ببینمش کشیم پایین وای پف کرده بود لای پاش رو باز کردم با اون حالی که داشت میگفت نه گفتم هواسم هست شروع کردم به خوردن کسش وای اول یه بویی میداد توجه نکردم میخوردم آی آی میکرد و من میمکیدم دستاش رو گرفتم فشار میدادم رفتم بالا کیرم رو گذاشتم رو کسش گفت تو رو خدا گفتم باشه برگردونم کفت از پشت دردم میادسنیه هاش رو میمالیدم دیونه شده بود گفتم اروم میکنم گفت باشه گیرم رو خورد وای نشستم رو بروش پاهاش رو دادم بالا اروم کردم تو کونش خیلی تنگ بود داد زد منم تا ته کردم تو نزاشتم در بیاره گفتم الان درست میشه کم کم شروع کردم به عقب جلو کردن دردش کم شده بود سینه هاش رو گرفته بود و اه اوه میکرد دیدیم داره لذت میبراه تن ترش کردم کیرم داشت میترکیدبزرگ بزرگ شده بودتند تند تلمبه زدم داشت ابم میومد کمی صبر کردم دوباره شروع کردم به کردنشلب میگرفتم میخورمش داشت ارضا میشد ابم اومد ریختم تو کونشخوابیدم روش اونم یه اهی کشید دیدم آره ابش اومد همد رو بغل کردیم وا 30 دقیقه ای دراز کشیدیم رفتیم خودمون رو شستیم و لخت رو هم تا صبح خوابیدیمنوشته دانی

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *