سلام. والا من اولین بارم هست که دارم داستان مینویسم…خلاصه اگه مشکلی هم داشت به بزرگی خودتون ببخشیداین داستان که تعریف میکنم ناموسن واقعی هس و ازتون معذرت میخوام یکم مقدمه اش زیاده. امید وارم که خوشتون بیاد..من محمد هستم 19 ساله از تبریز.تقریبا 1 ماه پیش بود… من یه دوستی دارم به اسم سینا که باهم خیلی صمیمی هستیمو کلا مثل داداشیم.اینم بگم منو سینا میایم نت و تفریح میکنیم و تو نتم رفیق هستیم.البته از نزدیکم دیدیم همدیگه رو… نمیخوام از موضوع دور شمیه روز سینا بهم زنگ زد و گفت محمد دوست دخترم از خونشون فرار کرده داره میاد خونه مادر بزرگش تو تبریز(خونشون تهران بود) گفتم خوب بیاد که چی؟ بعد گفت میتونی یه کار واسش پیدا کنی تا یه حقوقی بدن تا بتونه زندگیشو سروسامون بده؟ گفتم اتفاقا یه جا سراغ دارم برادر یه تولیدی مانتو هس که دختر میخواد. گفت نوکرتم ممنون پس من شمارتو به زهره میدم(اسم دوست دخترش زهره بود) که باهات قرار بذاره و برین گفتم باشه.بعدش قطع کردیم.سه روز بعد دیدم یه اس ام اس اومد (از اون اس ام اس ها که میگه لطفا با من تماس بگیرید) بعد زنگ زدم دیدم یه دختری هس گفتم بله؟ گفت زهره هستم آقا محمد…گفتم اها شناختم دوست سینا هستین گفت بله.بعد یکم حرف زدن خلاصه قرار شد فردای اون روز بریم محل کارو نشونش بدم و اگه خوشش اومد مشغول کار بشهفرداش ساعت 10 صبح بود گفتم نیم ساعت دیگه تو چهارراه آبرسان باش(یکی از خیابونای تبریز) خودمم حاضر شدم و راه افتادم.من 1030 اونجا بودم ولی از زهره خبری نبود.زنگ زدم گفتم کجایی پس؟ گف معذرت میخوام تو راهم.دارم میرسم گفتم باشه یکم زود باش…خلاصه یکم بعدش اومد زنگ زد گفت کجایی؟ گفتم کنار ایستگاه اتوبوس واستادم.گف آها اومدم بعدش یه دختر از پشت سر صدام کرد برگشتنی وقتی خواستم نگاش کنم از کفشاش نگا کردم تا رسیدم به پیشونیش(اینارو تو یه چشم به هم زدن دیدما) به نظرم اومد که فهمید چه مدلی نگاش کردم بعد سلام احوال پرسی سوار ماشین شدیم و رفتیم به محل کار. ولی خانم خوشش نیومد.منم گفتم اشکالی نداره بازم اگه کار سراغ داشتم میگم بهت اونم گف مرسی محمد جان لطف کردی.(راستی یادم رفت زهره رو معرفی کنمدختری 21 ساله قدش تقریبا 170 خوش هیکل ) بعد آوردم تو همون چهارراه پیادش کردم گفتم خوشال شدم بازم مشکلی داشتین حتما بگین گفت حتما بعدش خدافظی کردیم….بعد 2 روز یه اس ام اس داد که محمد خیلییی پسر گلی هستی من که واقعا ازت خوشم اومد بعد منم اس ام اس دادم نظر لطفته عزیزم.فدات… ما همیتطور چند مدت باهم تو اس ام اس و تلفنی میحرفیدیم و درد دل میکردیم باهم. تا اینکه اینقد باهم راحت شدیم که شروع کرد از سکس کردنش با سینا گفت و…بعدش فهمیدم که پردشو یکی از دوس پسراش زده…. بعدش به فکرم رسید منم یه دستی به سر و روش بکشم….هه ههیه مدت فقط حرفای سکسی میزدمو تحریکش میکردم (مخصوصا شبا) بعد یه بار وسط حرفام بهش گفتم ای کاش منم طعم سکس رو میچشیدم گفت برو کلک تو باشی و سکس نکرده باشی بعد گفتم نه باور کن سکس نداشتم… گف محمد درسته ازم کوچکتری ولی بهت حس دارم و دوست دارم واقعا.منم گفتم منم دوست دارم زهره بخدا…بعد یکم حرف زدیم یه هو به ذهنم رسید ببرمش تو باغ کارشو بسازم بهش گفتم زهره میتونی بیای بریم باهم بچرخیم؟دلم تورو میخواد… گفت چرا که نه عزیزم حتما.خودت میدونی که من تنهام اینجا یه مادر بزرگ دارم که اونم میپیچونم گفتم باشه پس آدرس خونه مادر بزرگتو بده بیام دنبالت بریم. آدرسو گرفتمو فردای اون روز کارامو انجام دادم و زنگ زدم الان میتونی بیای؟ (ساعت 115 ظهر بود) گف نیم ساعت دیگه بیا دنبالم. منم به هوای سکس باهاش گفتم برم یه دوشی بگیرم بعدش برم….از حموم در اومدم و چون نیتم سکس بود از اسپری استفاده کردم. خلاصه رفتم دنبالش سوار ماشین شد گفتم ما یه باغ داریم جای با صفایی هس دوس داری بریم اونجا؟ گفت به به عاشق باغ هستم بزن بریم….. رفتیم اونجا یکم بازی کردیم وغذا خوردیم و قلیون کشیدیم بعد تو باغ ما وسطش یه اتاق درست کرده بودیم که وقتی میرفتیم باغ اونجا غذا اینا درست میکردیم. یه تخت هم اونجا بود که گذاشته بودیم رو زمین نشینیم (زمین مرطوب بود) بعد من رفتم دراز کشدم رو تخت اونم اومد کنارم نشست. بعد من که شق کرده بودم گفتم بخواب خوب گفت اجازه میدی یعنی؟(مثلا دلبری میکرد) گفتم عزیزم راحت باش…اونم کنارم دراز کشید بعدش من واقعا حشری شده بودم خواستم اونم حشری کنم با دستم زیر بغلشو قلقلک میدادم داش میخندید و میگف محمد نکن إإإإ قلقلکم میاد بعد به شوخی بهش گفتم خوب پس چیکار کنم آخه؟؟ گف نمیدونم خودت ببین چیکار باید بکنی آلان فهمیدم که از موضوع خبردار شده. من بهش گفتم واقعا خوش اندامی ای کاش….گفت ای کاش چی؟؟ گفتم ناراحت نمیشی اگه بگم؟ گفت باهام راحت باش تا باهات راحت باشم…گفتم ای کاش میتونستم بغلت کنم و تو بغل تو بخوابم…هیچی نگفت و اومد نزدیکتر بغلم کردیعنی داشتم دیونه میشدم . بعدش گفت اینجا گرم شد یا من گرممه(بنظرم عمدا اونطوری گف) منم بهش گفتم آره یکم گرمه. بعد مانتو و شالش رو در آورد(زیرش یه تیشرت سفید بود که نوک سینه هاش معلوم بود اوووف) گفت حالا بیا بغلم. معلوم بود که اونم حشری شده مثل من گفتم بیا اینجا بغلم. بازم دراز کشیدو صورتش سمت من بود نتونستم خودمو کنترل کنم و از لباش بوسیدم بعد دیدم چیزی نگفت بار دوم بوسیدم و میخواستم مک بزنم دیدم اونم داره مک میزنه… دستمو بردم سمت سینه هاش و شرو کردم به مالوندن دیدم کم کم داره آآه و ههووه کوچیک میکشه لباشو ول کردمو رفتم سراغ گردنش و شرو کردم به لیس زدن بد جور حشری شددده بود.دیدم دستشو برده سمت کیرم داره از رو شلوار میمالونه. وااای چه حس خوووبییی داشتم…. تیشرتشو در آوردم و همینطور سوتینش رو… داشتم مثل وحشیا سینه هاشو میخوردم اونم آه و ناله میکرد بعدش زیر بغلشو لیس میزدم که دیدم چشاش خماره….بهم گف تورو خدا منو بکن…گفتم یکم کیرمو بمال. کیرمو در آوردم داشت میمالید کیرمو بردم سمت دهنش ولی سرشو میبرد عقب دیدم نمیخواد ساک بزنه شلوارمو پوشیدم و نشستم اومد سمتم گف توروو خدا غلط کردم شلوارمو در اورد و کیرمو گرف دستش شرو کرد به ساک زدن تخمامم با دستش میمالوند وااااای یعنی فک میکردم خواب میبینم. بعدش شلوارشو درآوردم و شرتشم انداختم کنار پاهشو دادم بالا شرو کردم به لیس زدن کسش اوووف عجب کسی بود کسش حسابی آب انداخته بوداااا.بعد گریه زاری میکردو میگفت تورو جون مادرت بکن توش از آب کسش زدم به سر کیرم و کیرمو انداختم توش تقریبا چند سانتی رفت توش که صدای جیغ زدنش شرو شد بعد دیدم حالش بده ترسیدم چیزیش بشه کیرمو در اوردم گفتم چطوری؟ حالت خوبه؟ گف اررررره چرا درش اوردی بکن خواهش میکنم… بعد تا ته انداختم توش چند ثانیه نگه داشته بودم که بازم صدای جیغ زدنش بلند شد. ولی توجه نکردمو شرو کردم به عقب جلو کردن…. وای خیلی حس خوبی داشتم انگار دنیارو داده بودن بهم در حالی که اون داشت گریه زاری میکردو میگف محمد بسه غلط کردم منم جواب میدادم یکم تحمل کن داره تموم میشه. نزدیک 15 دقیقه بود که داشتم از کس میکردمش دیگه از کنترل خارج شده بودم با زور برگر دوندمش و کیرمو تف زدم بعد یکمم به سوراخ کونش تف کردمو انداختم تو کونش من که میگفتم الان میمیره ولی دیگه دست خودم نبود داشتم همینجوری عقب جلو میکردم که حس کردم داره آبم میاد محکمتر عقب جلو میکردم تو کونش و تلمبه میزدم… بعدش آبم اومدو همه اش رو تو کونش خالی کردم بعد کیرمو در آوردم در حالی که شل شده بود کیرمو دادم دهنش درسته کیرم خوابیده بود ولی از ساک زدنش خوشم میومد… بعد هردومون مثل جنازه افتادیم رو تخت و بهش گفتم معذرت میخوام اگه اذیت شدی. اونم گفت اشکالی نداره خوب بود … بعد یه نیم ساعتی چرت زدیم که البته به صدای گوشی من بیدار شدیم مادرم بود گفت که اومدنی نون بخر…بعدش هردومون لباسامونو پوشیدیمو من یکم اونجا رو مرتب کردم بهش گفتم امیدوارم که خوشت اومده باشه اونم گفت محمد خیلی دوست دارم کاش بازم بتونیم باهم باشیم منم گفتم منم دوست دارم عزیز دلم ایشالا که بازم میام کنار هم…. بعد بوسیدمشو گفتم اگه کاری نداری دیگه بریم؟گفت نه گلم بریم..سوار ماشین شدیم و اونو بردم خونشونو خودمم نون خریدمو رفتم خونه…بعد اون روز 3 بار دیگه باهم سکس داشتیم ولی هیچکدوم طعم اولی رو نداااااد….نوشته محمد
0 views
Date: November 25, 2018