من و زنداییم وای

0 views
0%

سلام به همه دوستانمن خیلی وقت که تو این سایت عضوم ولی این برای اولین بار که پست میزارمدر ضمن من این سکس با زنداییم را مدیون این سایت هستم چون من با خوندن داستان های دیگر بچه ها تجربیات هاتی پیدا کردم بگذریم بریم سر اصل مطبمن 14 سالم بود که داییم خانم گرفت و زنش هم اون موقع 19-20 سالش بود و داییم 2627سالش بود.زن داییم از همون اول خیلی من را دوست داشت و به من نمیدونم ولی مثل برادر نگاه میکرد به من( اینم بگم هم من خوشگل و خوشتیپ بودم و هستم و هم زنداییم)من از همون ابتدا خیلی میرفتم خونه داییم و زنداییم جلوی من راحت بودو من را بوس میکرد دست میداد خلاصه خیلی راحت بود این داستان تا 17سالگی ادامه داشت تا من رفتم 4.5 سالی دانشگاه و با خانواده رفتیم به شهری که قبول شدیمبعد ما سالی یه بار میودیم به شهر خودمون اونم عید بود منم به شوق دیدن زنداییم میامدم که اونم میرفتن خونه مامانش تهران و موقعی هم که میومد ما میرفتیم چون پدرم اصلا بهش مرخصی نمیدادن و نمیزاشتن پدرم یه روز معمول هم مرخصی بگیرهخلاصه سرتون را درد نیارم ما برگشتیم و فک کنم بهمن ماه بود که همه شب اولی که برگشتیم همه خونه مادر.مادرم بودیم زنداییم هم بود که من وقتی دیدمش اصلا نتونستم جلوی کیرم را بگیرم و راست شد و فک کنم زنداییم دید و یه نیش خند به ما زد خیلی هات شده بود در این موقع ما لیسانس برگشته و با کلاس خانواده بودیم همه به ای مهندس میگفتن هیچی ما را دور گرفته بودن خلاصه و نمیزاشتن کاری بکنیم زنداییم یه بچه داشت به اسم پرنیا که من وقتی اخرین بار دیدمش و رفتیم 2 سالش بود و من را نمیشناخت زیاد این اولین ملاقات من با خانم داییم بودبعد ما یه دو سه شب دیگه که دو بارش را تنهایی به خانه داییم رفتم و یه بار هم برای شام خانوادگی رفتیم خلاصه ما هرچی بیشتر این زندایی را میدیدم بیشتر هشری میشدم تا یه روز رفتم برای زنداییم ماهواره شون را درست کنم که دیدم مثل قدیم جلوی ما راحته و اون وقت بود که به خودم گفتم زندایی صد در صد میکنمت خیلی من را حشری کردی ولی نمیشد که چون پرنیا خوشگل اونجا بودمن 3 چهار بار دیگه به بهونه های مختلف رفتم خونشون ولی هربار که میرفتم یه چیزی مانع فکر شوم من میشد خلاصه عید شد و ما همگی جمع بودیم نهار که خوردیمکه عجب نهاری بود من هنوز مزش یادمه چون خاطرش یادم نمیرهخلاصه داییم گفت جواد جان این کامپیوتر ما خرابه پاشو بریم خونمون که کامپیوتر را درست کنی بهش گفتم حالا بزار فردا صبح که سر فرصت درست کنیم گفت نه پدر همین الان من پس فردا باید پایان کارهام را تحویل بدم میخوام فردا همش را تکمیل کنم بلند شو گفتم باشه برم دست شویی بیام بریم گفت باشه بعد رفتم که سوار ماشین بشم داییم گفت من کار فوری برام پیش امده و باید برم سر کار تو برو خودت گفتم نمیشه که گفت برو کیلید خونه را از زندایی بگیر و برو من به زنداییم گفتم زندایی کلید خونه را بده من برم خونتون کامپیوتر را درست کنم گفت وایستا من خودم هم میام رفت سراق پرنیا که اون را هم بیاره ولی اون نمیودم بعد انقدر خوشحال شدم که نمیاد پرنیا با خودم گفتم زندایی این سری میکنم خلاصه هرکاری کرد پرنیا بیاد نیومد بعد گفت بریم جواد ما هم گفتیم بریمسر راه یه داروخانه دیدم به زنداییم گفتم نگه دار نگه داشت من هم رفتم یه بسته کاندوم و یه قرص استامینوفن گرفتم امدم سوار شم گفت چی خریدی گفتم قرص سرم در میکنه رفتیم تو خونه و باز مثل سابق جلوی ما راحت بود ما رفتیم سر کامپیوتر که درست کنیم در همین به فکر کردن زندایی بودم بعد یهو گفتم میکنمش که یاد داییم افتادم گفتم یهو نیاد به بهانه نرم افزار زنگ به داییم زدم گفتم دایی این نرم افزار را بگیر بیا یهو گفت من کارم طول میکشه خودت برو بگیر بهش گفتم مگه تا کی کارت طول میکشه گفت شاید تاساعت 9-10شب من نمیتونم خودت یه کاریش بکن ما را حسابی خوشحال کرد ما رفتیم سرغ زندایی بینم چه میکنه دیدم داره ظرف میشوره رفتم بغلش دست زدم به کمرش و بهش گفتم چرا کمرت قرمزه گفتم اینجا بعد همینجوری ستون مهراهاش رفتم با لا گفت همه اینجا ها قرمزه یا مال تو قرمزه اینا که گفت از خودم بیخود شدم گفتم مال منیهو گفت بزار ببینم گفتم چی را گفت قرمزیتا گفتم ببین پیرهن من را زد و حرکت خودم را تکرار کرد و گفت دروغ میگی کجاش قرمزه یهو از زبونم پرید گفتم من کمرم را که نگفتم زبر نافم را گفتم یه چشم غضب ناکی به من کرد که من از حرف خودم خجالت کشیدمرفتم منت کشی رفتم یهو یه بوس از لپش کردم گفتم ببخشد همینجوری ادامه دادم همجاش را بوس کردم (یعنی همینجوری که مینویسم کیر شق کرده) خلاصه حشری کردم پاشا میمالیدم و بوسش میکردم و میگفتم ببخشید اون هم هی تقلا می کرد از من خلاص شه ولی نمیدونست بایه ببر تیز پنگال طرفه یهو گفت باشه بخشیدم ببینم گفتم چی را گفت قرمزیتا گفتم اول تو یهو شلوارکش را در اوردمنم شورتش را با حشز پایان کشیدم گفت یواش گفتم 2 ماه جلوی خودم را دارم میگیرم یواش نداریم عزیزمکس نبود ابنابات بود وای اینقدر لیس زدم که یهو ابم امد خیلی حشری بودم یهو زنداییم گفت ببین چه کردی با زندگیم فرش را نجس کردی چه کنم حالا پاشو امد پاشه پاش را گرفتم نزاشتم پاشه گفتم وایستا تازه مونده اشکال نداره خودم کردم خودم هم پاک میکنم بهش گفتم زندایی کیرم را بخور یهو عصبانی گفت خفه شو پرو من هم گفتم پرو نشونت میدم کیرم را بزور کردم تو دهنش تا کردم گاز گرفت نامرد نامردی نکردم کوسش را درهین خوردن یهو شوشولش را گاز گرفتم بش گفتم این به اون درمیخوری گفت باشه باشه لعنت به تو وای چه باذوق میخورد داشت میخورد که دوباره لامسب ابم امد لعنت به این شانس منم ولش کردم رفت تو دهنش لعنتی اینم کیر ما داریم پدر باور کنید دست خودم نبود امد دیگه چه کنم از دستم حاسبی عصبانی شدبلندشد لباسش را پوشید و گفت پاتمرگ بریم من هی گفتم گو خوردم بزار تو هم حال ببری این که نمیشه پاشدم تا دوباره ارزاش کنم ولی خودم نا نداشتم شروع کردم دستم را انداختم لای کسش و شروع به خوردن گردن و گوش و لبش کردم البته به لبش که رسیدم ول نکردم راضی شد دوباره لباساش را کندم و مستقیم کیر را تو کسش کردم یهو کیرم را کشد بیرون گفتم چرا میکشی گفت تو که معلوم نیست یهو ابت میاد گفتم وایستا رفتم کاندومی که خریدم را اوردم و بهش دادم گفتم بیا اینم کاندوم کاندوم را باز کرد و یه بوس از کیرم کرد وکاندوم را کشید به کیرم و گفت شروع کن من هم انواع و اقسام مدل ها کردمش فرقونی دسته بیلی سیخونک … هرمدلی که میشد کرد مگه ابم میومد حالا خیلی داشت حال میکرد گفتم ابم دیگه نمیاد بزار کاندوم را بردارم تا منم یه زره حال کنم قبول نمیکرد راضیش کردم و خوابیدم و اون هم نشست رو کیر ما شروع به تلمبه زدن کرد وای از این بهتر نوع سکس وجود نداره همینجوری که روبهروم بود سینه هاش بالا و پایین میرفت من را داشت حشری میکرد گفتم بلند شو داره میاد بلند شد ولی ابی نیومد گفتم اینجوری نمیشه خوابوندمش کردم تو کونش نمیزاشت ولی من هم به زور فرو کردم یه 10-15 باری که تلمبه زدم تو کونش و کونش موج برمیداشت ابم امد ریختم تو کونشدو باره ناراحت شد گفتم تو کون که بچه دارت نمیکنه یه بار بری دست شویی میاد بیرونبعد من یهو بیهال شدم اونم همینجور افتاد روم من هم همین هین پستوناش را میخوردم و میگفتم وای وای بعد 10 دقیقه ای بلند شدم شدیم و رفتیم با هم حمام که چه حمامی بود خلاصه بعد دوباره برگشتیم تو خونه مادربزرگم ولی من نرفتم رفتم خونهیه بار دیگه هم کردمش که به زور و اصرار خود زنداییم کردمش و الان که این خاطره را دارم مینیوسم دوست دارم یه بار دیگه بکنمشامیدوارم از خاطرم خوشتون امده باشه.نوشته جیسون

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *