سلامداستان واقعی و اسامی مستعار می باشند.اسم من پیمان هستش و می خوام اولین خاطره و تا به حال آخرین خاطره ی سکسیمو براتون تعریف کنم، امیدوارم خوشتون بیاد. زبان نوشته هم زبان روزمره(عامیانه) است.من کارشناسی ارشد مکانیک توی یکی از دانشگاه های تهران می خونم. زمانی که ترم آخر کارشناسی بودم حدود اردیبهشت 88 با یه دختر آشنا شدم به اسم سایه و دوستیمون شروع شد(تعریف نحوه ی آشنایی از حوصله ی این مطلب خارجه). اون موقع ها من شهرستان تحصیل می کردم و این خانوم تهران دندانپزشکی می خوند. ارشد رو قبول شدم و اومدم تهران و دوستی ما که تا اون زمان تلفنی و پیامکی بود پیشرفت کرد و و وقتای بیکاری که به دلیل مشغله ی زیاد و همینطور خرخون بودن هردومون کم بود، می تونستیم حضوری همدیگه رو ببینیم. بار اول قرارمون از سر نفهمی من پارک ساعی بود(چه می دونستم منکراتی زیاد داره خب البته در رفتیماااااا) بعد ها می رفتیم پارک طهران و لاله(دو تاش هم خوبه). سرتون رو درد نیارم دوستی ما در حد دست هم دیگه رو گرفتن بود تا بعد گذشتن 8-9 ماهی کم کم رومون به هم باز شد و پیامک های سکسی و شوخی ها و … . روز به روز حسمون بیشتر میشد به هم؛ همیشه دوست داشتم تو آغوشم بگیرمش و نازش کنم موقع تلفن ها و حرف زدنش حس می کردم اون هم همینو می خواد. اوایل شهریور 89 خانوادش برای کاری چند روزی به شهرستان رفتن و سایه تنها موند. دو روز اول دوستای خوابگاهیش اومدن پیشش و شب روز دوم رفتن و اون شب کلی حرفیدیم و شب خوابید؛ روز سوم عصرش برگشت گفت دیشب ترسیدم کاشکی پیشم بودی و از این حرفا و من سر شوخی رو باز کردم که دختر گنده خجالت بکش و از این صحبت ها که وسطا پروندم می خوای بیام پیشت اینم یکم ناز کرد و بعد شوخی شوخی گفت بیا منم گفتم میام هااااا. اینم گفت بیا بچه می ترسونی منم واسه اینکه کم نیارم گفتم میام تا 1 ساعت دیگه آخه خیلی فاصله بین خوابگاه ما و خونه ی اونا نبود. پوشیدم و رفتم و بین راه هی پیامک میدادم رسیدم دم خونه گفتم بیا از پنجره بیرون رو نگاه کن یهویی پنجره وا شد و کلشو آورد بیرون منو پایین که دید(خونه 4 طبقه و اینا طبقه ی 3 بودن) یهو رنگش سفید شد بعد چند دقیقه دیدم اومد پایین لباس پوشیده درو باز کرد گفت بریم بیرون منم گفتم نامرد تو گفتی بیا خونه و الان میگی بیا بیرون 2-3 دقیقه بحث کردیم با همون رنگ عوض شده و لرزش خفیفی که داشت(از شک و ترس که من یکدفعه اومده بودم) راضی شد و رفتیم بالا(جالب اینه خیلی فکر به این نمی کردم کسی ببینه یا نه خریتی داشتم). چند دقیقه نشست و من واسش آب آوردم(دیگه آشپزخونه و لیوان داخل ظرف شویی تابلوئه) حالش که جا اومد عذر خواست واسه حالش و رفت لباساشو عوض کرد(یه تیشرت و یه گرمکن پوشید)، رفت چایی درست کرد و خونه و اینور اونو رو نشونم داد و یه سری عکس خانوادش رو داخل آلبوم هاشون با هم دیدیم. این وسط آسه آسه فاصلمون کم شد یه لحظه که کلشو چرخوند با من حرف بزنه لبمو گذاشتم رو لباش و مجال صحبت بهش ندادم( قد من 181 و قد اون 168 و من 84 کیلو با بدنی معمولی و اون 57 کیلو بود؛ پوست من سبزه و سایه گندمی بود ).اول عقب کشید اما من هی همراه با لب گرفتن جلو می رفتم تا به دسته ی مبل رسید و گیر افتاد، آروم آروم لباشو خوردم و کم کم زبونمو داخل دهنش کردم و نوک زبونامون با هم بازی می کرد سایه هم رام شده بود و اونم همراهی می کرد، دست راستمو برده بودم داخل موهاش و نازش می کردم و دست چپم دور کمرش حلقه بود و گرمای تنشو که زیاد شده بود حس می کردم؛ هیچ طعمی از لباش حس نمی کردم فقط گرما و حس شهوت بود که تنمو پر کرده بود و این که بالاخره تونستم کسی رو که دوست دارم تو آغوش بگیرم دیوونم می کرد و لب گرفتن ها رو رویایی. بعد مدتی رفتم سراغ گردنشو و شروع کردم به لیسیدن و بوس کردنش و گازهای کوچیک گرفتن سایه هم حشری شده بود و می لرزید. می خواستم تی شرتشو در آرم ناز می کرد، یه ویشگون ازش گرفتمو در آوردم. شکم صاف پهلو های متوسط و یه سینه بند کرم رنگ معمولی داشت. شروع کردم با یه دست سینشو مالیدن از روی کرسد و با دست دیگه رونشو نوازش کردن، سینه هاش کوچیک و سفت بود(سایز 70). حال نمیداد روی کرسد سینه بندشو وا کردم و در آوردم نوک سینه هاش قهوه ای تیره و هاله ی نوکش بزرگ بود، با انگشت شصت و اشاره شروع به بازی با نوک یکیشون کردم و با نو ک زبونم با این یکی بازی می کردم و آروم تبدیلش کردم به مکیدن و خوردن و گازهای ظریف که سایه جونم نالش درومد و همچی تکون می خورد. می خواستم دستمو ببرم داخل شلوارش(یه گرم کن ورزشی سرمه ای پوشیده بود) اول مقاومت کرد و هی می گفت پیمان نه نکن اینکارو ولی وقتی توی خوردن سینه هاش پیش رفتم اینقدر حشرش زد بالا که دیگه نتونست مقاومت کنه و دستمو بردم و از رو شرت کسشو لمس کردم، شرتش چسبناک بود و خیس شده بود البته نه خیلی زیاد. شلوارشو در آوردم دیگه حس ادامه سکس رو توی چشاش می دیدم، یه شرت پادار سیاه پاش بود و پاهاش یه ذره موهاش جیغ زده بود انگاری یه هفته باشه اصلاح کرده باشه و دست آدمو یه جورایی میزد اما واسه من با اون حشرم که بالا زده بود خیلی حال میداد. شروع کرد به در آوردن لباسام منم هی لباشو بوس می کردم و سینه هاشو فشار می دادم. شرتم پام موند و سایه شروع کرد به خوردن سینه و شکمم، داشتم می ترکیدم و کیرمم که دیگه بلند شده بود اساس. حسابی که سینمو و نوکشون رو خورد شرتم رو در آورد و کیرمو انداخت بیرون(کیر من 17 سانت طولشه و قطرشم معمولیه حدود 4 سانت). شروع کرد ور رفتن و بازی کردن باهاش و با خایه هام و نگاه کردنش اما هر چی اصرار کردم نخورد که نخورد و از اونجایی که من دوستش داشتم مجبورش نکردم. بعد اینکه حسابی کیرمو مالید و انگشت کرد پا شدم شرتشو در آوردم کسش انجیری بود و باله هاش گندمی رنگ بود و داخلش رو که باز کردم صورتی تیره بود و یه ذره رو کسش مو داشت. شروع کردم به لیسیدن کسش و زبونمو داخل می کردم و با نوک زبونم با چوچولش بازی می کردم و یکم که لیسیدم شروع کردم به مکیدن چوچولش که آه و نالش در اومد و آی آی می کرد. آب کسش را افتاده بود و لزج بود و یکم تلخ مزه که به مجبور بودم حین لیسیدن قورتش بدم اما دوست داشتم که عشقم لذت ببره و مزه واسم مهم نبود. وسطای لیسیدن یه دو دقیقه ای ازش لب گرفتم که حداقل آب کسش رو مزه کنه چون ساک هم نزده بود که. بعد چند دقیقه چوچولشو خوردن تکوناش شدیدتر شد و یهو آب غلیظی ازش خارج شد و آروم شد و من فهمیدم که ارضا شده. بعد اینکه یخورده استراحت کرد راضیش کردم و با آّب کسش و کرم روناشو چرب کردم و لاپاش گذاشتم و بعد حدود 3 دقیقه عقب جلو کردن آبم اومد و خالیش کردم داخل دستمال کاغذی چون دوست ندارم آبم رو روی کسی که دوستش دارم بریزم. 4-5 دقیقه بعد اینکه آبم اومد بغلش کردم و آروم نازش کردم، نیم ساعت بعد جدا جدا حموم رفتیم و شام خوردیم.شب فقط شرت پامون بود و بغل هم خوابیدیم و کارمون بوس و مالیدن هم بود اما دیگه نای سکس رو نداشتیم. روز بعد باز دوستاش اومدن و تا اومدن خانوادش پیشش موندن. الان هم منتظرم درسم تموم شه و برم خواستگاریش. امیدوارم سرتون درد نیومده باشه. می دونم خیلی سکسی نبود اما واقعیت رو نوشتم. نوشته eymanV
0 views
Date: November 25, 2018