چند وقتي هست که با خوندن داستان هاي سکسي تو کف مادرم رفتم. خيلي خانم خوش استيليه. تقريبا همه مرداي فاميل تو کفشن ولي بدبختي از اون زناست که هيچ راهي نميده والا تا الان کس و کونشو کرده بودم اتوبان رسالت.البته اينم بگم با اون کون گنده و کس تپلي که مادرم داره دست کمي هم از اتوبان و بزرگ راه نداره.خلاصه من از همين اول داستان بگم من مادرم رو نکردم ولي داستانم يه داستان واقعي هستش که دارم واستون مي فرستم پس با اطمينان کيرتون رو تو دستاتون بگيرين و به ياد مادر کون گندم جلق بزنيد (دعا يادتون نره جلقي هاي عزيز). خلاصه داستان من و شورتاي مادرم از روزي شروع شد که مادرم اينا رفته بودن خونه عموم. منم تو خونه تنها بودم و هيچ کاري هم نداشتم. اين جور موقع ها معمولا با گرزم ور مي رم و از بيکاري يه دستي بهش مي کشم(کيرم رو مي گم) با اين که خيلي حال ميداد ولي بازم واسم تکراري بود اخه گرزم هميشه تو دستم بود و حتي ميشه گفت روي رستم و سهراب رو هم کم کرده بودم. تکراري بودن اين کار واسم يه تجربه جديد داشت و اونم ريختن ابم تو شورتاي مادرم بود.شورتايي که هميشه تو يه کيف تو کمدش بود و واسم از شورتاي همه دوست دخترام جالب تر و قشنگ تر بود بسکه حسم نسبت بهش قوي و شهوتي تر بود.همه رنگي تو شورتاي مادرم بود.چند باري کيرم رو گذاشتم تو شرتاي مادرم و ابم رو توش خالي کرده بودم ديگه .واسم جالب بود که شورتاي مادرم رو با مني خودم خيس کنم.اين کار اونقدر جالب و سکسي بود که به دوستامم هر چند وقت يه بار پيشنهاد مي کردم و همگي دوستام هم از خدا خواسته پایان ابشون رو تو شورتاي گنده مادرم خالي مي کردن.اميدوارم نصيب شما هم بشه.البته ما که به کس و کون مامانمون نميرسيم همچين ارزويي داريم.شما بچه بالا شهريا که ارزوتونم از ارزوي ماها بزرگتره سعي کنيد دنبال همون کس و کون ماماناتون باشييد چون دست يافتنيه.مخلص همتون(يکي از بچه هاي قلعه مرغي)مرسي نوشته کوروش
0 views
Date: November 25, 2018