من و مادر مینو

0 views
0%

منوچهر هستم 18 سالمه تک فرزند خانوادهبابام مهندس شرکت نفت هستش کارش جنوب کشور-هر ماه میاد سری میزنه میره-منم تو خونه با مادر نیلو تنها هستیمراستش اون خیلی زنی زیبا جذاب مخصوصا بسیار خوش اندامههمه داستان از اون شبی شروع شد که داشتم تو سایتها نگاه میکدم شانسی با سایت داستان سکسی اشنا شدم-خیلی خوشم اوومد مرتب میرفتم داستان ها و عکسهای جالبش نگاه میکردمدیگه معتاد شده بودم من قبلا یه نگاهی خاص به نیلو داشتم -اون تو خونه خیلی راحت لباس می پوشید-لباسهایی که اندام زیباش توش پیدا بود دو چیز خیلی منو به خوذش جذب کرده بود-باسنش و سینه هاشبعد دیدن سایت داستان سکسی دیگه توجه ام بهش بیشتر شده بودمن و او با هم مشترک از کامپیوتر استفاده میکردیم-یه شب که داشتم سایت داستان سکسی نگاه میکردم و چند تا از صفحه هاشو باز کرده بودم صدام زد پاشو من با سیستم کار دارم-من فکری به نظرم رسیدبدون اینکه صفحه هامو ببندم بلند شدم رفتم یه گوشه طوری که منو نبینه از تو سالن به اتاقی که سیستم بود نگاه میکردم-دیدم بد جوری داره نگاش میکنه و ازش خوشش امدهطوری که چند ساعت بدون اینکه حواسش باشه نشسته بود نگاه میکرد و هر کس که تلفن میزد و باهاش کار ذاشت به من میگفت بگو دستش بندهمنم راضی بودمبعد 4ساعت-ساعت 12 شب رفتم تو اتاق گفتم مادر الان 4 ساعته نشستیرفتم کنارشیه باره بهش گفتم وای اینو نگاه میکنی من یادم رفته بود ببندم معذرتبهم گفت اینو از کجا پیدا کردی گفتم شانسی پیدا کردمهمانطور کنارش ایستاده بودم با هم داشتیم یه داستانشو میخوندیم-بعد که تموم شد گفت عجب حکایتهایی-خندش گرفته بود بلند شد بره بهش گفتم نه بشین با هم میخونیم من یه داستان سکس با مامانو واسش باز کردم خوندیمیه جوری تحریک شده بوددیدم راضیهگفتم بذار یه چیزی نشونت بذم ببینم نظرت چیهنوشته بود سکس با محارم اگه حس گناه نداشته باشی خیلی خوبه و سکس سالمی هستش-گفتم نظرت چیهاون هی داشت این مطلب رو میخوند و چیزی نمیگفت-من رفتم پشت سرش ذست بردم دور گردنش یه ماچ از لپاش گرفتم-چیزی نگفت-با دستم یواش یواش دور گردنش و رو بازوهاش لمس میکردماحساس کردم خوشش امدماز او بالا پستونش را میدیدم که سفت و زیباستیواش دستم بردم طرف پستونش سوتین نپوشیده بوذ-اون گرفتم تو مشتم وای چه لذتی بردمگفت چکار میکنی گفتم بذار حال کنم من از پستونت خوشم میادذاشتم باهاش بازی میکردم-گفتیم نیلو بیا بیارم تو اتاق خواب-دستش گرفتم بردمش تو اتاق خواباونو تو بغلم گرفتم-لبم گذاشتم رو لباشمحکم تو اغوشم بودکیرم را وسط پاش گذاشته بودم فشار میدادماون حسابی تسلیم شده بود- من تابشو در اوردم-خوذم هم لباسم در اوردم-وای شکمم به شکمش چسپیده بود-حال میکردیمذست بردم طرف شلوارش دست کشیذم رو کوسش دیدم شلوارش خیس خیس شدهشلوار ش را در اوردمدستم برم دور لبهای کوسش ما دادناهسته بهش گفتم میخوام کوست را بخورمنشستم جلوش شرطش را در اوردم-وایییییییییی عجب کس سفیدی داشت برق میزد-اول چند تا بوس از کوسش گرفتم بعد زبو نم را دور کوسش چرخوندم و یواش یواش بردم تو کوسشصدای نالش بلند شده بود-گفت بسه-بیاییم بخوابیمگفتم باشه بخواب -خوابید پاشو باز کرد منم کیرم را که راست راست شده بود اول دور کوسش چرخ ددم بعد یواش یواش بردم داخل گفت همش بزن بره توشمنم حشری شده بود هی تند تند عقب و جلو میرفتم-بعد پاشو بلند کردم بردم بالا کونش بالا امده بود عجب بچه کونی داشت-دیگه حسابی میکردمش و اونم با صدای بلند ناله میکردبهم گفت ابت نریزه گفتم چرا گفت میخوام بیام بالا من خوابیدم امد روم خوابید کیرم را تو کوسش کرد و شکمش رو شکمم گذاشت و شروع کرد به چرحوندن باسنش-من انگشتم را بردم داخل کونش یواش یواش ته ته انگشتم را کردم داخلچه حالی میکرد-کیرم تو کوسش میچرخیدبعد مدتی صدای ناله بلندی کرد ابش ریخته بود رو کیرمدیگه سست شده بود افتاد روم-سرش را رو سینه ام گذاشته بود منم هی ماچش میکردمبعد از اینکه حالش جا اومد گفتم بلند شو نوبت منه ابم بریزهگفت باشهبهش گفتم ابم بیارم بیرون یا بریزم تو کوست گفت نه بریز توشبه پشت خوابد منم روش خوابدم کیرم کردم تو کوسش و بعد مدتی تلمبه زدن ابم با فشار زیادی ریخت توش که اون خیلی خوشش امده بود که ابم ریخته بود تو کوسش-خودش گفت ابت که ریخت توم خیلی حس ارامش کردم-دیگه من و او همیشه با هم سکس با خالی داریم و داریم لذت میریمیه بار بهش گفتم میخوام از پشت بکنمت گفت باشه ولی باید اهسته بزنی دردم نگیره گفتم باشهمنم برای بار اول اهسته اهسته کردم تو کونش-الان هم از جلو میکنیم هم از عقب-دو تایمون تنها هستیم و هر وفت حس کردیم میکنیمنوشته‌ منوچهر

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *