این خاطره که می خوام براتون تعریف کنم بر می گرده به 2 سال پیش یعنی موقعی که من 15 یا 16 سال داشتم این داستان سکس من و پسر عمومه که 1 سال از خودم بزرگتره من اون موقع حس شدیدی نسبت به پسر داییم داشتم و همیشه دوست داشتم واسه یه شب هم که شده در کنارش لختی بخوابم البته قبل از این ما با بروبچ محله یه شیطنتهای می کردیم ولی سکس به حساب نمی اومد اونم زمانی که اول دبستان بودم که متاسفانه یه بار پدرم با یکی از این بروبچ محل خونمون مارو دید که خیلی ضایع شدم و کلی پدر منو به خاطر این که با کیر دوستم بازی می کردم دعوام کرد و تهدید کرد که اگه ببینه بیشتر از این غلطا می کنم منو با تی پا از خونه میندازه بیرون هیچ وقتم بهم نگفت که چرا این کار اشتباهه که این قدر منو دعوا کرد بعدشم هم من و دوستم و کدخن کرد که دیگه حق نداریم همو ببینیم خلاصه که اون روزا واقعا روزای بدی بود و از اون موقع همش مراقبم بود و هیچ وقت تنهایی اجازه نمی داد با دوستام برو بیرون یا که خونه کسی بخوابم شبو. خلاصه این که همش درسو خونه فقط خونه داییم اینا راحت بودم و این چند سال واقعا تنها بودم البته من اون موقع واقعا پسری مثبت بودم از موقعی که دبستان بودم همیشه نمازمو می خوندم، دروغ نمی گفتم رتبه اول کلاس بودم و تو خونه هم به مامی و بابی کمک می کردم و این باعث شد که یه پسر دوست داشتنی برای باب و مام باشم و اعتماد بابی رو به خود جلب کنم البته بازم این باعث نشد پدر اونطور که باید منو آزاد خودم بزاره، خلاصه بریم سر بحث اصلیمون.من بیشتر رفت وآمدم با خانواده داییم اینا بود و همیشه با پسر داییم می رفتیم استخر شاید هم همین باعث شد که می قعی که بدن لخت پسر داییم رو توی استخر میدیدم بهش علاقه مند بشم.باور کنید این حس که من به یه پسر داشتم همیشه تو وجودم بود شایدم چون بدن هیچ زنی رو ندیدم و فقط با اون بودم این طوری بودم. همیشه سعی می کردم خودمو بهش بجسبونم باهاش کشتی می کرفتم اون هیکلش از من بزرگتر بود و موقعی که باهم کشتی می گرفتم پایان بدنش می افتاد روم و برام لذت بخش بود. بله کمکم این و کاملا حس می کردم که اونم یه علاقه ای به من داره این کاملا واضح و مشخص بود هرکی تجربه داشته میدونه من چه می گم.یادمه اواخر فروردین بود هوا واقعا خوب بود حال میداد واسه کوهنوردی، با بروبج فامیل و پدرم و دوستای پدرم قرار شد که واسه چند روزی بریم کوه بریم کمی جلو خلاصش می کنم.ما اونجا چادر زدیم دختر عموهام و دختر خالم و خواهرم اینا هم بودن خانوما هم واسه خودشون چادر جدا داشتن پهلوی چادر ما شب موقع خواب تو چادر جا نبود همه بهم چسبیده بودیم من و پسر خاله ام کنار هم خوابیده بودیم پسر داییم هم دقیقا زیر پای من خوابیده بود یادش بخیر چه شبی بود پدرم هم توی چادر خانما خوابید چون اصلا دیگه جا نبود کوه هم واقعا هوا سرد بود و هر کدممون 2 تا پتو روی خودمون کشیده بودیم گرچه جاهامون گرکو نرم بود چون حسابی بهم چسیده بودیم.هوا هم تاریک چشم همو نمی دید نیمه های شب که شد دیدم یکی داره انگشتای پامو میگیره و داره باهاش بازی می کنه و داره دست میکشه پاهام اول زیاد چدی نگرفتم گفتم شاید دستش الکی به پاهام برخورد کرده ولی بعد نه دیدم واقعا داره دست می کشه به پاهام و داره لمسش می کنه و داره کمکم میاد بالا وااای شک نداشتم که این علی هس البته اسمش علی نیس به دلایلی حالا ما علی صداش می زنیم اینجا، اومد بالا لای پام داشت قلبم بیرون میزدداشت کونمو لمس می کرد جون من با شکم خوابیده بودم مشخص بود دستش نمی رسه می خواست کیرمو بگیره کیرم اولی که داشت از پام بالا میومد شق شده بود یه ذره خودمو کشیدم پایین تا دستش راحت به کیرم برسه وووووی چه حالی داشت بخدا وقتی کیرمو گرفت برای ایدکه خیالشو راحت کنم که منم باهاشم دستشو گرفتم و محکم کیرمو دستش دادم و نگهش داشتم رو کیرماینکارو که کردم دیگه اطمینان خاطر پیدا کرد و بلند شد و اومد کنارم جا تنگ بودحسابی به هم چسبیدم و کونشو به کیرم چسبوند آخ چه کونه کوپلی داشت مطمئنم هیچ کدوم ار شماها تا حالا کون به این خوش فرمی ندیدن بخدا دارم تمامشو راست می گم نه کم نه بیش.کونشو می مالیدم از رو زیر شلواری کمکم دستم بردم تو زیر شلواریش و جوووووووووووووون دیگه هیچی بین دست من و کونش نبود گرررررم گررررررررررررم یه تیکه گوشت لذیذ تو دسم بود هی دست میکشیدم می رفتم سراغ سوراخش لپ کونش نرم نرم بود یه تیکه گوشت خالی بخدا تو دستم بود. کم کم ازپشت رفتم سروقت کیرش اول تخماش تو دسم اومد بعد کیرش عجب کیری بود نمی دیدمش ولی لمسش که می کردم میشد فهمیدی چه کیر خوش تراشیه کیرش رو که فشار میدادم مثل ماهی که تازه از آب گرفتی می خواست از دسنم فرار کنه بعدش برگشتم و زیر شلواریمو پایین شیدم اونم اومد سروقت کون من و کیرشو لا پام گذاشت با پایان وجودم کیر نازشو حس می کردم و واقعا یه چیزه گنده رو بین لپ کونم حسش می کردم اون شبو تا همین جا تمومش کردیم صبح که از خواب بیدار شدم اصلا روم نمیشد تو چشاش نگاه کنم اصلا نمی شد باهاش بحرفم.فردای آن روز که برگشتیم از کوه پسر داییم خونمون تماس گرفت گفت بیا خونمون سیستمم ایرادی داره برام درسش کن من کامپ.. یه چیزای حالیم بود البته این بهونه اش بود منم ار خدا خواسته رفتم وقتی رفتم منو برد تو اتاقش و1 و 2 در اتاق بست و خودشو لخت کرد و رفت رو تخت به شکم خوابید و من ماتو مبهوت داشتم نگاش می کردم تا حالا بدن لخت ندیده بودم بهم گفت که لباسمو در بیارم منم لخت شدم دقیق یادمه بهم گفت بیا روم بخواب منم رو کونش حدود 20 دقیقه بدون هیج حرکتی خوابیدم اینقدر گرم بود کونش خودشم داشت لذت می برد نزدیک بود 2تای خوابمون ببره بعد نوبت من شد که بخوابم منم به شکم خوابیدم اومد کمی تف کشید لاپام نمیدونسم چرا این کارو می کنه خوب تاحالا تجربه سکسی نداشتم آخه بعدشم کیرشو گذاشت لاپام و چخ چخ کیرش که خیس تف بود دم سوراخم می کشید خوب کار شو بلد بود حسابی خیس شده بود خوشم میومد از این حالت یه کمکی حس سوزش می کردم شاید بخاطر تفش بود که می سوخت لا کونم دیدم یه تکونی بخودش دادو یه آخی کشید حس کردم یه چیزی گرمی ریخته شد دم مقعدم اول فکر کردم داره میشاشه روم آخه من بخدا اون موقع پرت پرت بودم چه می دونسم آب منی چیه آخه من بچه مثبت بودم همیشه مسجد می رفتم همراه پدرم و اصلا حالیم نبود از این چیزا تو مدرسه که هیچ وقت به دوستام اجازه نمیدام بهم نزدیک بشن گرچه بعضی وقتا انگلکم می کردن و هوس کونمو داشتن ولی با چشم زهری که پدرم بهم داده بود جرات چنین کارای هم نداشتم و بعضی وقتا باهشون دعوا می کردم بارها هم خواسته بودن گولم بزنن ولی هیج وقت بهشون امان ندادم برگردیم سر سکسمون آبش که ریخت دم سوراخم بهش گفتم شاشیدی روم یه دستی کشیدم در کونم و مقداری ازش برداشتم گفتم این چیه و بعد از کلی که بهم خندید گفت آب کیره ور برام همه چیو توضیح داد باورتون میشه 16 سالم بود و چیزی نمی دونسم شرتمو پوشیدم و تری دم کونمو حس می کردم خیلی خوشم اومد ما هفته بار باهم میسکسدیم البته هفته اول همش لا پایی بود تا رسید به یک روز قرار شد تو یه ساختمان نیمه پایان سکس کنیم اول قرار شد اون بکنه یه گونی انداخت و شلوارمو تا نیمه پایین کشیدم وای اون کیرش خیلی کلفته تقریبا کیرای ما اندازه همه من که خوابیدم بهم گفت که می خواد بکنه تو کونم من گفتم بکن آخه نمی دونسم درد داره فکر می کردم عادیه منم کونم شل گرفتم واااای خدا فقط سرش رفت تو سوراخم همچی هوایی گرفتم که یه ساعت دم سوراخمو گرفتم می گفتم آخ که پاره شدم مردم فقط اخ اخ می کردمو از شدت درد بهم گفت بخواب اینبار یواش می کنمت بهش گفتم برو گم شو نمی خوام شلوارمو بالا کشیدم و پا به فرار تا یه دو هفته از سکس زده بودم نمی رفتم خونه داییم اینا هرچی ازم خواهش می کرد نمی رفتم بخدا تو این دو هفته راه نمی تونسم برم دستشویی نمی تونسم راحت بشینم یه بارم یکی از دوستام به شوخی بهم گفت نکنه کوون دادی لنگ لنگ راه میری اخه به فکر کسی هم نمیگنجه که من کوون داده باشم بعد 2 هفته باز برنامه هامو شروع شد اینبار اون خوابید گفت منو بکن ولی یواش یواش با کرم منم همین کارو کردم ولی ظاهرا خودش تجربه داشت ولی هیج وقت به من نگفت من موندم اونایی که می گن ما بار اول از کووون دادن خوشمون اومده و نمی دونم دست توش می کردنو جا باز کرده همش دروغ می گن امکان نداره آدم با بار اول و دوم حس لذت بکنه چون جز درد چیزی دیگه ای نیست خلاصه این که ما اینقدر همو می کردیم اونم با مراعات که بلاخره شدیم بچه بچه کونی البته فقط ما دونفر می دونیم کوونی هستیم و الان حدود 2 ساله به جووون هم می افتیم و همو می کنیم البته این اواخر بیشتر اون منو می کرد و آخه بعضی شبا اون خانم من میشد و بعضی وقتا شبا هم او. سکسمون حالا پیشرفته شده آخه با هم حالم می کنیم مثلا از هم لب مگیریم و سینه همو می خوریم البنه از ساک زدن براتون نگفتم ساک زدنو من اول شروع کردم بعد اون 69 یادم داد. به امید دیدارنوشته سینا
0 views
Date: December 14, 2019