من و پویا در مشهد

0 views
0%

سلام اسم من فرزاده 19سالمه و در داستان قبلیم (گی در سفر)مشخصاتمو گفته بودم که دوباره میگم من سفید زنونه و بورم و خیلی خوشگلم با اینکه پسرم اینو واقعا همه بهم گفتن ماجرایی رو که میخوام براتون تعریف کنم واسه عید 91هست.بعداز بهم خوردن رابطه من و پویا با آرش تصمیم گرفتیم خودمون دوتایی با هم بریم مشهد که تو قطار باهم کلی حال کنیم،خلاصه روز پنجم عید نوروز ساعت 530بعد از ظهر وقت حرکت بود که ما سوار قطار شدیم.من و پویا خیلی همدیگرو دوست داریم واقعا عاشق همیم بیشتر شبیه لزها هستیم تا گی ها.نیم ساعتی نگذشته بود که پویا دستشو کشید روی رونم بهش گفتم بذار اول آرایش کنم بعد که یه دفه دستشو کشید حس کردم ناراحت شد ولی به روی خودش نیاود گفت باشه اصلا ما کلی وقت داریم بعدا باهام حال میکنیم.آینه رو از کیفم دراوردم یکم روژلب صورتی مایل به قرمز که به رنگ پوستم خیلی میومد زدم و پیرهنمو دراوردم یه تاپ زنونه بنفش روشن تنم بود طوری بدنم سفید بود که انگار خامه زدن به بدنم بعدش شلوارمو در آوردم یه شورت اسلیپ سرمه ای پام بود رون پاهام کوچیکه و خیلی سفید که با یه صدای آروم و تحریک کننده بهش گفتم پویا جونم عزیزم نگام نمیکنی قربونت برم؟گفت نهگفتم تر خدا نگام کن دیگه من برا تو خودمو این شکلی کردم عزیزم. سرشو اورد بالا نگام کرد که دیدم داره راست میکنه (یادم رفت بگم که من بدنم یه تار مو هم نداره بدن پویا هم همینطور) دستمو گرفت و بوسید منو نشوند روی پاش پشت گردمو میبوسید و میگفت منو میبخشی عزیزم منم گفتم این چه حرفیه عزیزم دلم میخوام امشب خیس خیسم کنی…همینطور داشت زبونشو میمالوند به گردنم منم داشتم کلفتیه کیرشو زیر کونم حس میکردم که خیلی حال میداد دستاشو دورم ازپشت حلقه کرده بود و با زبونش شونمو لیس میزد هردومون داغ داغ بودیم منوبرگردوند لباشو گذاشت روی لبم. داشتم پرواز میکردم با بوسه و زبونش اومد پایین رو گردنم و بعدش اومد روی سینه ام که آه کشیدم انقدر سینمو خورد که دیگه داشت آبم میومد با دستم کیرشو گرفتم مالوندم به سینه هام و بوسش کردم هی داشت قربون صدقه ام میرفت و میگفت کاشکی دختر بودی باهات ازدواج میکردم عزیزم منم بهش گفتم من مال توام عزیزم نوش جونت بشم الهی و کیرشو کردم تو دهنم خیلی خوشمزه بود مثل بستنی داشتم واسش ساک میزدم داشتم عشق میکردم گفت داره آبم میاد بهش گفتم میخوام بخورمش گفت نمیذارم آخه خیلی دوسم داشت تند تند واسش ساک زدم که سریع آبش بیاد که بخورمش ولی فهمید مثل وحشیا داشتم کیرشو میخوردم که آخر آبش ریخت تو سرو صورتو چشمو ابروم فقط یکمشو تونستم بخورم ولی همونم خیلی حال داد بهش گفتم بازم میخوام ولی گفت حالا نوبت تو که حال کنی عزیزم گفتم من فقط میخوام امشب توباهام حال کنی منو بکن دیگه تروخدا گفت باشه و پاهامو زد بالا بازبونش پایان پشت پامو رونمو لیسید داشتم دیوانه میشدم منم داشتم سینمو میمالوندم که انگشتشو کرد تو کونم یه جیغ کوچیک کشیدم که اومد پایان سینمو خورد ازطرفی منو انگشت میکرد و از طرفی سینمو میخورد داشتم بهترین لذت دنیارو میبردم که کم کم کیرشو کرد تو کونم داشتم عشق میکردم که آبشو ریخت رو شکممو کیرمو دستش گرفت و شروع کرد به ساک زدن واسه من بهش گفتم نکن عزیزم تو منو بکن ولی همینطور داشت واسم ساک میزد که آبم ریخت تو دهنش باهمون آبکیر ازم لب گرفت باور کنین خیلی حال داد بدن من پر آبکیر بود با این وجود همدیگرو بغل کردیم و بوسیدیم.بعدش صورتو بدنمونو با آب به بدبختی شستیمو خوابیدیمصبح زود ساعت 6 رسیدیم مشهد خیلی خوابمون میومد از شانسمون سریع اتاق گیرمون اومد که سریع خوابیدیم حدود 530 600عصر از خواب پاشدیم یه چیزی خوردیم و واسه خرید رفتیم بیرون. شب داشتیم برمیگشتیم که پویا به من گفت دلم میخواد امشب پدرتو درارم گفتم اذیتم نکن دیگه گفت فقط صبر کن برسیم سوییت…گفتم چیکارم میکنی عزیزم گفت لباساتو درمیارم میذارمت رو تخت و…منم قش قش میخندیدم که نگو 3نفر پشت سرما بودن داشتن حرفای مارو میشنیدن من متوجه شدم به پویا گفتم پشتتو نگاه کن نگاه کردو گفت بیا کم کم سرعتمونو زیاد کنیم که تند تند راه رفتیم اوناهم سرعتشونو زیاد کردن همین که ما شروع کردیم به دویدن گرفتنمون و گفتن اگه باهاشون نریم میکشنمون حتی چاقو هم واسمون کشیدن من گفتم ما پول زیادی نداریم گفتن ما پول نمیخواییم مارو انداختن تو یه پراید و بردن خونشون که یکی از اونا گفت محمد امشب دوتا کس اوردم من و پویا رنگمون گچ شد رفتیم التماسشون کردیم اما با چک زدن تو صورتمون گفتن هرچی مقاومت کنین بیشتر میزنیمتون که اون یارو محمد گفت ولشون کن برن گناه دارن ولی اون گنده گفت کس کس و شعر نگو نمیدونی تو خیابون داشتن با حرفاشون به هم میدادن اهل حال اندگفت زود پاشین لباساتونو درارین ما گفتیم تر خدا به زور لباسامونو دراوردن که چشم 4تاشون اوفتاد به بدن من اون گنده گفت این از جنده لاشی هم نازتره که…باز دوباره محمد گفت ولشون کن گناه دارن گنده گفت برو دوربینو بیار ازشون فیلم بگیریم که هروقت دلمون خواست بیاریمشون بکنیمشون…اومدم برم پیش محمد اون گنده منو گرفت بغلش اوفتاد روم پویا اومد ازم دفاع کنه همه گرفتنش ولی نکردنش اون گنده کثافت بااون بوی گندش کلی لیسم زد داشتم اشک میریختم یه دفه انگشتشو کرد تو کونم گفت چقدر خوبه گشاده گشاده…کلمو با زور کرد تو کیرش داشتم واش ساک میزدم اون دوتا دیگه هم حشرشون رفت بالا و پویارو گرفت به کردن اونم داشت اشک میریخت محمدم داشت فیلم میگرفت ازمون اون گنده آبشو ریخت تو صورتم بقیه هم آبشونو ریختن رو هیکل منو پویا خیس خیس آبکیر بودیم جفتمونو داشتن با حالت سگی میکردن و زورمون کردن منو پویا ازهم لب بگیریم داشتیم کلی جیغ میزدیم که اون محمدم اومد که مارو بکنه منو زورم کردن که همشون تو دهن من جلق بزنن و آبکیرو بریزم تو دهن پویا همگی اول اومدن منو گاییدن واسه یکی داشتم ساک میزدم به یکی داشتم میدادم واسه دو نفر داشتم جلق میزدمو پویا هم مجبوری داشت سینمو میمکید از یه طرف ناراحت بودمو از طرفی داشتم بدجور حال میکردم یعنی اون حالی که با پویا میکردم جلوش هیچ بود بعدش همه اومدن نوبتی آبشونو ریختن تو دهنم یکی میزد تو چشم یکی میریخت تو دهنمو…خلاصه صورتم خیس آبکیر و دهنم پر آبکیر بود پویا اومد جلوم پایان آبکیرو ریختم تو دهنش بعد باهمدیگه قورتش دادیم و دوباره مادوتارو عین دوتا جنده لاشی کردن ما هم واسشون کم نگذاشتیم هرکاری گفتن کردیم آخرش فیلمو به خودمون دادنو باهاشون رفیق شدیم الان منو پویا جنده لاشی های اوناییم اگه دوباره بریم مشهد حتما بهشون میدیم چون واقعا حال میده طوری که انگار رو زمین نیستیم هرشب همینطوری بهشون میدادیم تا سه روز که برگشتیم تهران امیدوارم که از داستان من لذت برده باشین ولی باور کنین که همشو لغت به لغت راست گفتم دوستتون دارم،باینوشته فرزاد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *