مهرشاد و لذتِ واقعیِ کونش

0 views
0%

سلام گرم و داغ دوباره خدمت اعضای شهوانیمن فـــربـــد هستم و طبق قولی که دادم ، میخوام داستان گی با یه پسر تپل مپل و فوق العاده دوست داشتنیو تعریف کنممن الان ۲۰ سالمه و ریشه و بنیان این داستان ، از ۱۲ سالگیم یعنی اول راهنمایی شکل گرفتمن همیشه توی سکس از هم سن و سالام بیشتر میدونستم و به خاطر همینم توی دوران راهنمایی ، پسرای گوشتی و سفید و تمیزو حسابی میمالوندماسم شخصیت اصلی داستانم کـــــارَن‌ـهاز همون اوایل آشناییمون فهمیدم به شدت روی دستمالی حساسه و هرکی بهش دست بزنه ، فردای اون روز باباش یا مامانش اومدن مدرسه میدونستم هیچ راهی ندارم برا دست مالیش و خودمو تا سال دوم دبیرستان (همچنان باهم هم مدرسه ای بودیم ) با پسرای دیگه ی مدرسمون سرگرم میکردم ولی نه تا سکس از کوننهایتا اونا برام میمالوندن تا آبم بیاد یا از رو شلوار لاپایی میزدم اوایل اول دبیرستان بود که دیگه زدم تو کار جنده لاشی و دختر بازی و دیگه پسر برام جذابیتی نداشتاز اونجایی که کـــارن پسر منزوی و بچه مثبتی بود ، دیر به بلوغ رسید و تا قبل بلوغش که دوم دبیرستان بود ، همه فکر میکردن اصلا کیر نداره راستی از کــــارن بگم یه پسر تپل با رونای گوشتی و کون شدیدا بزرگ (بابا و مامانش جفتشون کونشون بزرگ بود و اینم به ارث برده بود) رنگ پوست صورتش به خاطر آفتاب گندمی شده بود ولی بدنش سفـــید بود ، سینه هاش بزرگ و نرم بودن ، قدش همیشه متوسط بود ، الان فک کنم ۱۷۵ باشه قدش ؛ گوشه گیر بود و اگه دوستی پیدا میکرد که بهش نظر نداشت ، براش جونشم میداد ؛ ولی کو ازون دوستا؟ من سال اول دبیرستان ، ماشین دار شدم (تو داستانای قبل گفتم) و به خاطر همین ، خیلی خایه مالیمو میکرد و منم تا میتونستم انگشتش میکردم ، اوایل ناز و نوز میکرد ولی تهدیدش میکردم دیگه آدم حسابت نمیکنم ، تا حدودی راضی میشد کلا تنها دوستش من بودمصداش دخترونه بود تا حدودی و وقتایی که تنها بود ، زنگ میزد بهم و به نوعی درد و دل میکرد از همه چیزدیگه کل زندگیشو میدونستم و اونم یه جورایی منو نزدیک ترین دوستش میدونستهمیشه بهش رک میگفتم کونت خیلی نرم و بزرگه و متلک هایی از این قبیل بهش مینداختم و اونم گاها که حوصله نداشت ، بد خلقی میکرد ولی وقتایی که حوصله داشت ، حریص میشد تا بیشتر بگم در موردشیا وقتایی که دستمو میذاشتم لای روناش ، اونم پشت دستمو میگرفت و روی رونش ماساژ میدادتا قبل دوستی نزدیکمون ، من اکثرا ته کلاس بودم و اون همیشه اول کلاس ، ولی بعدش همیشه هردومون کور ترین نقطه ی کلاس مینشستیم و منم دستم لای پاش یا تو شرتش بودموقع امتحانات خرداد سال سوم دبیرستان رسیده بود ؛ به بهونه ی امتحان نهایی به خونواده ها میگفتیم میریم درس بخونیم و میرفتیم دور دور و منم تو ماشین ، فقط نمیکردمش ))) خودشو به جلو خم میکرد و منم دستمو میکردم تو شرتش و سوراخ کونشو دست میکشیدم و گاها خایه هاشو میمالوندم و کیرشو دست میکشیدم تا حشری شه و مانع مالوندن نشهامتحان فیزیک یا ریاضی داشتم (من تو این دوتا فقط مشکل داشتم) که قرار بود بیاد تو پارکینگ خونمون و بهم یاد بدهاولش رفتیم رو میز و صندلی گوشه ی پارکینگ نشستیم و چون هوا گرم بود (میدونست کسی خونمون نیست ولی میترسید بخوام بکنمش و زورش بهم نرسه) خودش بهم پیشنهاد داد بریم داخل زیر کولرمنم از خدا خواسته قبول کردمتو آسانسور سینه هاشو گرفتم تو دستم و مالوندم (دقیقا همون روزا دوست دختر پایه ای داشتم و سینه های کارن خیلی نمیچسبید ولی خب کاچی به از هیچی ))رسیدیم خونه و بهم گفت یه شلوارک بهش بدم ، رفت تو اتاقم تا شلوارشو دراره ، منم رفتم داخل و الکی شروع کرد لوس کردن که اصلا نخواستم و همینطوری راحتمرو مخش رفتم و گفتم دیگه من و تو این حرفارو نداریم که ؛ اصلا بیا منم جلو تو عوض میکنم ( تا قبل اون ، تو باشگاه با شرت دیده بود منو و کیرمم نشونش داده بودم و عکسشو تو لاین و تلگرام براش فرستاده بودم)پشتشو کرد به من و دقیقا یادمه شرت آبی‌ش رفته بود لای قاچ کونش و خم که میشد ، مثلث زیر کونش دیوانم میکردکیرمو که خواب بودو دراوردم و نزدیکش شدم و مالیدم رو کونش و یهو پرید و با اعتراض گفت قرار نبود اینطوری بکنیاااگفتم هنوز که کاری نکردمگفت فربد اذیت نکن دیگه بدم میادگفتم یه دفعه امتحان میکنیم اگر بدت اومد ، دیگه نمیکنیم (فکرشم نمیکردم رابطمون به بار دوم برسه)به زور زیر بار رفت تا لخت شیم و فقط به هم دست بزنیمشرتشو دراورد و به خاطر خجالت از سینه های بزرگش ، تیشرتشو در نیاورد و خودم دراوردمهنوزم که هنوزه لذت اولین بار لخت دیدنش جلو چشمامهرفتم دلستر آوردم و دوتا مبل گذاشتم جلو کولر و نشستیم و شروع کردیم به صحبت کردناز اندامش تعریف میکردم و اونم خرکیف شده بود) حس زنونگیش گل کرده بوددستمو دراز کردم و کشیدم رو رون نرم و بدون موشکیرم شق شده بود و هی زیر چشمی نگاه میکردشبلند شد دستاشو جلو کولر باز کرد تا زیر بغلش که کمی عرق کرده بود ، خشک بشهیه کون به شدت بزرگ و خوش فرم (دقیقا عین الکسیس) جلوم بودتوف ریختم کف دستم بدون صدا و پاشدم بزنم رو سوراخ کونش ، دیدم کونشو سفت کردهیه کم گردنشو خوردم و از رو قلقلک خم میکرد سرشو و یه کم آروم شدبهش با دستم اشاره کردم خم شه و وقتی خم شد ، رفتم رو زانوم نشستم دقیقا کونش جلو صورتم بودلپاشو بوسیدم و انگشتمو لای کونش میکشیدمیه کم عرقی بود ولی واقعا دیگه از فرط دیوانگی ، هیچی حالیم نبودیاد تنگ بازیاش میفتادم و الان اینطوری همه چیز نو و تازه بودبهش گفتم بریم رو تخت؟ گفت تخت مادر و بابات؟ گفتم آررره (با شیطنت گفتم) گفت باشهیه کم خشک و بیروح شده بوددوتاییمون کنار هم به پشت خوابیدیم و من نصف بدنمو انداختم روش و لبامون نزدیک هم بوددهن جفتمون بوی دلستر میداد و قشنگ بود بوشبا زانوم کیرشو میمالوندم و با دست راستمم شکم نرم و بدون موشو دست میکشیدمممه ی چپشو گذاشتم تو دهنم و عین یه دختر آه آه میکرد و چشماش خمار شده بودکیرش که حدود ۱۲-۱۳ سانت بود ، شق شده بودرفتم لای پاهاش و یه توف غلیــظ انداختم رو کیرش و شروع کردم به جق زدن براشحدود ۳۰ ثانیه نشده بود که بهم گفت برو کنار و دستشو گذاشت جلو کیرش و آبشو جمع کرد کف دستشآب کم نبود ولی زیادم نبودیه کم بیحال شده بود و عرق کرده بود و خواست بره دستشو بشوره ، بهش گفتم نشورش نیاز میشه فکر کرد شوخی میکنم و پاشد که بره ، پاشو از بالای سرم چرخوند تا بلند شه یهو همونطوری که دمر بود ، رفتم روش و مچ دست چپشو گرفتم و آبشو مالوندم به سوراخشهیچی نمیگفت و مشخص بود دلش میخواست تجربش کنهکیرم واقعا بزرگ تر از حالت معمولش شده بودرفتم روش و کیرمو فشار میدادم رو سوراخش و سینه هاشو میمالوندمتوف ریختم لای موهاش و با دستم سرشو کلا توفی کردم (حشر زیاد مخمو تعطیل کرده بود ))داخل نمیرفت؛ بلند شدم از روش و با دست راستم سوراخشو داشتم میمالوندم ؛ صدای غلظت آب کمر میومد و عین ژله کونش میلرزیدبا انگشت به هر زحمتی بود ، بازش کردم سوراخشو و دوباره رفتم روشبا دوتا دستم لپای کونشو باز کردم کیرمو دقیقا رو سوراخش گذاشتمنم نم تا ته رفت داخل ، صداش دورگه شده بود و قسمم میداد درش بیارم ))) ولی کو گوش شنوا؟شروع کردم تلمبه زدن و یه کم دادو بیدادش کم شد و فقط آه و ناله میکردحس کردم داره خشک میشه کونش و حوصله نداشتم درش بیارم کیرمو و توفیش کنم و خواستم سریع تموم شهحدود ۳-۴ دیقه آروم تلمبه زدم و حدود ۳۰ ثانیه آخرش محکم تلمبه میزدمصدای تخت و بدنامون و (ببخشید) گوز های کم و بیش اون ، یه فضای به شدت سکسی ای به وجود آورده بودنآبم که داشت میومد ، درش نیاوردم و خودمو کاملا رو کــارن پهن کردم تا حسش کنمتا خوابیدن کیرم از روش پا نشدمدوتایی رفتیم حموم و بدن به شدت نرم و گوشتیشو میمالوندم و زیر آب سرد ، میبوسیدمش(ببخشید طولانی شدااا)از اون روز به بعد ، سکس (گی) هامون بیشتر شد و تا جایی که بقیه دوستامون بو برده بودن ولی به هیچ وجه زیر بار نمیرفتیمالان جفتمون ۲۰ سالمونه (البته اون یه ماه ازم بزرگتره)))))) و با توجه به رشته ی تحصیلی جفتمون که پیرا پزشکیه ، خانواده هامون فکر میکنن نزدیکی زیادمون به هم ، به خاطر درسه ))به هر حال ، هنوزم که هنوزه طفلک نه طعم کصو چشیده ، نه کونواصلا میل به فاعل بودن نداره و از دادن و نوازش شدن لذت میبرهیه نصیحت اگه یه پسر کون تپل پایه و سفید و نرم و مهربون پیدا کردید ، با پایان توان عاشقش بکنیدبذارید بهتون اعتیاد پیدا کنه ؛)نوشته فـــــــــــــــربــــــــــــــــــد

Date: November 27, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *