مهسا تپل

0 views
0%

اسم من اشکانه و 17 سالمهطرفای امتحانات خرداد پارسال بود که به دختر خاله ی تپلم مهسا گفتم بیاد خونمون بهم ریاضی درس بده آخه همیشه شاگرد اول بود.ودر واقه به زور به خاطر حرف مادرم گفته بودم بیاد.آخه اصلا ازش خوشم نمیومد فقط بخاطر این که یکم تپل بود.اما اون همیشه به من پا میداد و من بهش محل نمیذاشتم.خلاصه برگردیم به اصل ماجرار،وقتی اومد خونمون باهم رفتیم تو اتاق.دفترمو آماده کردمو شروع کرد به درس دادن،حدودا یه 2-3 ساعتی که گذشت گفتم مهسا من میرم یه 1 ساعتی بخابم.توهم اگه حوصلت سر میره برو تلوزیون نگاه کن.از شانس بد من فقط مادرم خونه بود و بعد از این که اومدم بخابم اونم رفت سر کار.یه ربع ساعتی میشد که مادرم رفته بود و هیچکس خونمون نبود.ومهسا داشت تلوزیون تماشا می کرد.اونم 5 دقیقه بعد از این که مادرم بره اومد تو اتاقم.گفت منم میخام بخوابم و از بس پرو بود اومد کنار من خابید.حس خوبی نداشتم و ازش بدم میومد.اما اون هی کونشو میکرد طرف من و تنش میخارید واسه این که من بکنمش.اما من به رو خودم نمیاوردم،بعد از 2-3 دقیقه که گذشت هی میومد نزدیک تر.منم داشتم کونشو دید میزدم.خلاصه خیلی حشری شده بودم و کیرم شق شده بود.مهسا هم از من حشری تر.کم کم بهش نزدیک شدم و خودمو چسبیدم به کونشو یواش یواش دستمو بردم سمته کسش و شروع کردم به مالیدن البته از رویه شلوارش.اولش ساکت بود و هیچی نمیگفت،اونم کم کم دستشو آورد سمت کیرم که مثل یه سنگ شده بود و گفت ای شیطون واسه من شق کردی.از بس حشری شده بود که نمی فهمید داره چیکار میکنههمون موقه پرید روی منو شروع کرد به لب گرفتن.خیلی وارد بود.منم اولین بارم بود که از یه دختر لب میگرفتم.همینطور زبونشو کرده بود تو دهنم و میچرخوند.دیگه داشت نفسم بند میومدوگفتم دیگه بسهکه یه دفه بهم گفت میخوای یه جوری حشریت کنم که باورت نشه؟گفتم آره،ببینم چیکار میکنی؟ که یه دفه مهسا نشست رو کیرمو و داره کونشو میماله رو کیرم.منم امان ندادمو دستمو بردم سمت سینه هاش .شروع کردم به مالیدن،که شروعکرد به ناله کردن.منم دیگه کیرم اینقدر شق شده بود که زیر کون گنده مهسا نفسش بند اومده بودگفتم بسه دیگه از روم بلند شو و بزار لباسامونو در بیاریم.از روم بلند شدو تیشرتشو درآوردم،لاصه کم کم لباسامونو در حال لب گرفتن در آوردیم.اونم از بس حشرش زده بود بالا که گفت اشکان کیرتو بزار لای پامو از جلو لا پایی بزن.منم از خدا خواسته شروی کردم به لاپایی زدن و آه و نالش رفته بود هوا که یه دفع شروع کرد به لرزیدن،مثل این که ارضا شده بود و بعدشم بیحال شد،یکم صبر کردمو یور خابوندمش گفتم میخام جرت بدمو ونم با پایان وجود قبول کرد.یکم تف زدم به دستمو مالیدم رو سوراخش،کیرمو گذاشتم رو سوراخشو یکم کردم تو،از درد به خودش میپیچید و به زور یواش یواش ناله میکرد.بد حشری شده بودمو کیرمو تا ته کردم تو، که یه دفه یه آه بلند کشید و گفتم ساکت الان همسایه ها میفهمنو از رو ناچاری دستشو رو دهنش گذاشته بود و آه میکشید. وای چه کونه تنگی داشت باورم نمی شد،شروع کردم به تلمبه زدن جوری که کیرم داشت میسوخت. کم کم داشت آبم میومد و بهش گفتم بریزم توش؟گفت آره کونمو جر دادی حالا همه ی آبتو باید بریزی توشمنم از خدا خاسته پایان آبمو با فشار ریختم تو کونش و یه آه کشید و گفت چقدر داغه دارم میسوزم.کیرمو از تو کونش در آوردمو و حدودا یه یک ساعتی تو بغل هم خوابیدیم.از همون موقع به بعد دیگه از دخترای تپل خوشم میاد.امیدوارم خوشتون اومده باشه دوستان تا بعد…نوشته‌اشکان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *