سلام دوستان اسم من آرمین من 20 سال دارم تازگیها با این سایت ها آشنا شدم این داستانی ک میخوام براتون تعریف کنم برای یک سال پیشه یعنی سال 90.من 2 ساله بدن سازی در سطح حرفه ای کار میکنم تعریف از خود نباشه خیلی بدن خوبی دارم ما یه همسایه داریم درست طبقه بالا خونه ما زندگی میکنه اسمش مهسا خیلی خانم خودمونی و باحالیه از اوناست که خیلی راحت با همه گرم میگیره خیلیم مهربونه در حدی که همه ی همسایه ها بهش میگن مهسا جیگر این مهسا خانوم ما خیلی از من خوشش میومد هر موقه منو تو لابی ساختمون میدید سریع باهام گرم میگرفت منم ازش خوشم میومد همینطوری چون خیلی مهربون بود منم دختر زیر دستم زیاد بود و به فکر سکس با اون نمیگم نمیوفتادم ولی خیلی کم پیش میومد چون این مهسا خانوم خیلی خوشگلو خوش اندامه بدن توپی داره . یه روز گرم تابستونی بود من از باشگاه بر میگشتم طبق معمول اومدم با کیلیدم در خونرو باز کردم رفتم دخل دیدم مهسا با مادرم تو اتاق منه یکم ناراحت شدم (چون اصلا خوشم نمیاد کسی بره تو اتاقم حتی فامیلامون چون اتاقم یه جای خاصیه البته اینو من نمیگم همه میگن) چیزی نگفتم سلام کردم مهسا گفت ببخشید علی جان بی اجازه اومدیم تو اتاقت ولی خودمونیم عجب اتاق با حالی داری منم گفتم مرسی ورفتم یه دوش گرفتم وقتی اومدم بیرون دیدم مهسا رفته بود به مادرم گفتم برای چی مهسارو بردی تو اتاقم ؟ مادرم گفت به خدا خیلی اسرار کرد. گفتم واسه چی؟ گفت اخه میخواست هم اطاقطو ببینه هم عکسای مسابقاتت بعدشم مادرم گفت آفرین پهلون من مهسا خیلی از هیکلت تعرف کرد. یکم تعجب کردم ولی هیچی نگفتم اخه حدود 2 هفته پیشش من مسابقات بدنسازی رفتم بودم ونفر دوم شده بودم و عکسامو قاب کرده بودم و زده بودم به دیوار اتاق…یه 4 روزی از اون موضوع گذشت حدود ساعت 6 غروب بود تو اطاقم بودم دیدم زنگ میزنن درو باز کردم دیدم مهسا خانومه به هم سلام کردیمو مهسا بهم گفت آرمین جون یه چیزی گرفتم سنگینه… تو ماشین تو پارکینگه میتونی برام بیاری بالا ؟ من بهش گفتم مگه آقا همایون نیستن ؟گفت نه عزیزم منم گفتم باشه کیلدمو برداشتم و با هم رفتیم پایین یه جعبه بود از تو ماشین برداشتم بهم گفت کمک نمیخوای ؟گفتم نه سبکه …گفت اخ ببخشید یادم نبود شما ورزشکاری دوتایی زدیم زیر خنده رفتیم بالا در خونرو باز کرد من رفتم داخل بهم گفت بی زحمت بزاریدش توی آشپز خونه منم گذاشتم اومدم که برم نذاشت گفت خسته شدی بشین رو مبل برات یه نوشیدنی خنک بیارم جیگرت حال بیاد .من فکر کردم میخواد شربت بیاره دیدم رفت سر یخچال و یه شیشه ابسلوت اورد من با تعجب بهش نگاه کردمو گفتم این چیه دیگه؟ گفت نگو که نمیخوری گفتم چرا میخورم ولی آخه الان جاش نیست بهم خندیدو اومد درست بغلم روی مبل نشست واسه جفتمون یه پیک ریخت و بهم نگاه کردو گفت به سلامتیت منم گفتم سلامتی جفتمون یه کله رفتیم بالا بعد این که خوردیم دستمو گرفتو یکم با بازوهام ور رفت خیلی تعجب کرده بودم ولی هیچی نگفتم بهم گفت میتونم ازت یه خواهشی بکنم من تعجب کردم و گفتم بفرما گفت میتونم بدنتو ببینم…خواهش میکنم اخه من خیلی از هیکلت خوشم میاد اون روزم تو عکس نتونستم خوب ببینمت من که دیگه داشتم شاخ در میاوردم ولی دلمو زدم به دریا و هیچی نگفتمو پاشدم که تیشرتمو در بیارم تا درش اوردم گفت جون عجب بدن برنزه ای داری دوتا پیک بعدیم که ریخته بود گرفت دستشو پاشد اومد سمتم یکیشو داد بهم منم یه کله رفتم بالا دستشو گذاشت رو شونم اومد یه دفعه لبامو بوسید منم که از خدام بود شروع کردم به خوردن لباش وای که چه لبایی داشت مثل عسل بود که من تلخی مشروبو یادم رفت لباشو از رو لبام برداشتو گفت دوست دارم منم خندیدمو بغلش کردم پاهاشو حلقه کرد دور کمرم یکم لب بازی کردیمو بردمش انداختمش رو مبل شروع کردم به خوردن گردنشو همینطوری میومدم پایین لباسشو در اوردم خودشم سوتین مشکیشو که سفیدی بدنشو بیشتر نشون میداد در اورد وای که عجب سینه های توپی داشت سفت سفت شده بود شروع کردم به خوردنو مالوندنشون وای که چقدر حال میداد اونم باهام ور میرفت خیلی حشری بود اونموقم حشری تر شده بود تا اومدم دکمه شلوارشو باز کنم نذاشت ضد حال خوردم گفت اینجا حال نمیده بیا بریم تو اتاق دوباره خوشحال شدم دستمو گرفت دنبال خودش کشوند برد کنار تختش رو به روش وایستاده بودم که یکدفعه حولم داد افتادم رو تخت اونم خودشو انداخت روم و شروع کرد ازم لب گرفتن منم چرخیدمو اون افتاد زیرم رفتم سمت کسش دکمه شلوارشو خودش باز کرد منم زیپشو کشیذم پایینو شلوارشو در اوردم انقدر حشری شده بود که شرتش خیس شده بود شرتشو در اورد وای عجب کس سفیدی داشت یکدونه مو هم نداشت خیلی کس قشنگی داشت خیلی تر تمیز بود منم شروع کردم کسشو براش خوردن لیز لیز شده بود یهخورده براش خوردم بعدش انگوشتمم کردم تو کسش یه خورده بازی کردمو اه و اوهش اتاقو برداشته هی میگفت بخورش همشو بخور این مال خودته همینطوری که داشتم میخوردم یک دفه منو از رو خودش بلند کرده گفت من بستمه حالا نوبت تو منوخابوند رو تختو یه لب ازم گرفتو شروع کرد به لیس زدن بدنم گفت جون اجب بدن بیمویی داری همایون(شوهرش)همش پشمه من خندم گرفت داشت سینه هامو لیس میزد منم قلقلکم میومد هلش دادم سمت شلوارم منم که یه شلوار ورزشی استرج پام بود کیرم داشت شلوارمو جر میداد شلوارم و شرتمو با هم کشید پایینو گفت عجب کیری عضله ایی نکنه با اینم وزنه میزنی جفتمون زدیم زیر خنده و شروع کرد برام ساک زدن وای که چه حالی میداد همه ی کیرم تو دهنش جا نمیشد اونم به زور میخواست همشو جا کنه خیلی داشتم حال میکردم بلندش کردم گفتم بسته خوابوندمش رو تخت پاهاشو اوردم بالا گذاشتمش رو شونه هام کیرمو گذاشتم رو کسش هی میکشیدم رو کسش که داشت دیونه میشد یدفعه جیغ کشیدو گفت بکن تو منم که با جیغ اون حشری تر شده بودم کیرمو خیس کردمو یک دفعه کردم تو یه آه بلند کشید وگفت تا ته بکن… تا ته ته بکن تو همشو میخوام …همش مال خودمه منم با یه هل همه ی کیرمو کردم تو که صدای آه ش بلندتر شد که یه چهار پنج بار عقب جلو کردم که هی میگفت سریعتر منم سرعتمو زیاد کردم معلوم بود که خیلی حشری شده بود پاهاشو از رو شونه هام اورد پایین منو که همینجوری داشتم سریع تلمبه میزدم کشید سمت خودش دستاشو انداخت دور گردنم شروع کردیم از هم لب گرفتن من که دیدم مهسا یکم سختشه اخه پایان وزنم افتاده بود روش چرخیدم حال اون خابیده بد روم بهم گفت ناقلا خوب بلدیا از روم پاشد و نشست رو کیرم و شروع کرد خودش بالا پایین کردن دیگه آهاش تبدیل به جیغ زدن شده بود منم یهخورده کمکش کردمو سرعتمون رفت بالا یکدفعه یه جیغ بلند کشیدو شدوع کرد به لرزیدن پایان شکمم خیس شده بود آخه ارضاء شده بود منم کیرمو در اوردمو واسش یکم اون کس خیسشو خوردم که دیگه داشت دیوونه میشد برش گردوندم بهش گفتم مهسا جونم اجازه هست از عقب ؟ گفت اجازه ما هم دست شماست همه جای من مال خودته… کون گشادی داشت معلوم بود با همایونم از عقب حال میکرده منم یه تف انداختم در کو نشو کیرمو یواش یواش کردم تو بعدش شروع کردم تلنبه زدن زیاد طول نکشید که دیدم کم کم داره آبم میاد بهش گفتم گفت بده میخام بخورمش بعد کیرمو گرفتو شروع کرد به ساک زدن منم یک دفعه همه آبمو خالی کردم تو دهنش اونم نا مردی نکردو همشو خورد وای که چه حالی داد. بعد پاشد گفت مرسی آرمین جون خیلی حال داد تو خیلی خوب بلدی خیلی حال کردم با تو سکس کردم اخه همایون کردناش به زور به 5 دیقه میرسه وتو سکسم اصلا به حال کردن من اهمیت نمیده خیلی دوست دارم و بعدشم بغلم کرد کلی حرفای عاشقونه بهم زد که من خیلی ازت خوشم میاد اگه میشه بازم با هم باشیم منم از خدا خاسته گفتم باشه عشقمو کلی بوسیدمشو شروع کردم به پوشیدن لباسام ازش خداحافظی کردمو همون طوری لخت اود دم در وبا یه بوسه که به من از همه ی بوسه هاش بیشتر حال داد با من خدا حافظی کرد و اومدم خونه و یه دوش حسابی گرفتمو بعدشم خوابیدم.نوشته آرمین
0 views
Date: November 25, 2018