سلام من امیرحسین هستم و 19 سالمه . میخوام براتون اولین سکسمو تعریف کنم من ی دختر دایی دارم به اسم سارا که 16 سالشه و این تابستان برای دیدن اقوام به شهر ما اومده بودن . و اولین خونه ای که اومدن خونه ی ما بود ….. و بعد از چند روز به خونه ی خالم رفتن که اسباب کشی داشت و …… خلاصه بعد از چند بار دیدن اونا آخرین شبی که شهر ما بودن رو به خونه ی ما اومدن که بریم بیرون ( و من بهش ی دستبند یادگاری دادم ) و گفتم که منم ی یادگاری ازت میخوام و گفتم ی لب و وقتی لبخند زد فهمیدم که بدش نیومده ) بماند . تقریبا ساعتای 10 شب بود که مردا گفتن ما زودتر میریم و زنها با من بیان . ما هم بعد از 5 دقیقه راه افتادیم و تو راه به مادرم گفتم کلید رو بده شاید زودتر برم خونه و وقتی تصمیم گرفتیم بر گردیم با سارا و برادرم به بهانه ی این که برادر کوچیکم دستشویی داره زود رفتیم خونه . برادرم که کارش تموم شد بهش کمی پول دادام که بره واسه خودش چیزی بخره . اونم رفت . فقط ما دوتا به مدت نهایتا 20 دقیقه تنها بودیم . اونم رفت کامپیوتر رو روشن کرد و وقتی اومدم تو اتاقم بهم گفت بیا پیشم بشین . منم رفتم . بهم گفت که همین الان تا کسی نیست یادگاریتو بگیر . منم از خدا خواسته اونکه رو صندلی بود رو برداشتم انداختم رو تخت و ی لب خفن ازش گرفتم و اون گفت اینم یادگاریت و وقتی میخواست پاشه محکم گرفتمش و دوباره انداختمش رو تخت شروع کردم به در آوردن لباساش اون میگفت در نیار الان میان منم که گوش شنوا نداشتم . زود سوتینشو در آوردم ممه هاش رو خوردم .. دیگه ساکت شد به جای جیغ آه آه شروع شد بعد دست بردم شلوارشو در بیارم گفت دیگه نه . منم به زور در آوردم چون حدود 15 دقیقه دیگه اونا میومدن . شلوارش از این شلوارای پاچه گشاد بود که الان مد شده به خاطر همین زود دراومد منم زود از زیر تختم کرم و کرم رو برداشتم و فقط مونده بود شرتش که ی صحنه دیدم که اون لحظه باورش برام سخت بود . دیدم خودش داره شورتشو در میاره . خلاصه وقتی دیدم که خودش اشتیاق داره منم زود شروع کردم به خورن کسش انقدر ادامهدادم که یکبار ارضا شد و اونم با ولع شروع کرد به خوردن کیرم چون وقت زیاد نبود زود انداختمش به پشت کمی کرم مالوندم به سوراخش . اول سر کیرم رو کردم تو یکم آخ اوخ گفت ولی دیگه شروع کردم تلنبه زدن حدود 5 دقیقه تلنبه زدم که دیگه آبم اومد بعد شروع کردم به خوردن کس و لبش و و برای دومین بار ارضا شد و وقتی اون میخواست که برای من ساک بزنه صدای زنگ اومد بله از بد شانسی ما محاسباتمون درست در نیومد منم که ترسیده بودم که بپرسن تنها خونه چیکار میکنین ایکی ثانیه حاضر شدم رفتم بالای پشتبون آخه خونه ی ما مجتمع هست و همه به هم راه داره خلاصه اون ملباساشو پوشید چون وقت زیاد بود واحد ما طبقه چهارمه منم که از بلوک دیگه اومده بودم پایین بعد از یک ساعت که پیش دوستام موندم رفتم بالا شام خوردیم وقتی جا انداختن سارا گفت اتاق من میخوابه اخه تعدادمون حدود 20 نفر بودیم مردا تو حال خوابیدن زنا تو اتاق دیگه وقتی همه خوابیدن فقط منو سارا بیدار بودیم و اون شب ی لب ناز دیگه ازش گرفتمو خوابیدیم و اون شب شد بهترین شب مهمونداری من .نوشته امیرحسین
0 views
Date: November 25, 2018