…قسمت قبلهوا بهاری و خونه ساکت داشتم برای آنا خانم پاستا درست میکردم با سس آلفردو غذای مورد علاقه ی بانو که متوجه شدم بانو از پله های عمارت بالا رفتن و رفتن تو اتاق اسلیو محبوبش اشکان و در حالی که قلاده بر گردنش بود اشکان رو به داخل اتاق شکنجه برد مثل همیشه کنجکاو شدم من هم مازوخیسم بودم اما یک اسلیو معمولی با دستپختی بی نظیر که شدیدا از رابطه ی دارک میترسیدم اما همیشه دیدنش برام جالب بود با وجود اینکه خطر رو میدونستم از پله ها رفتم بالا و از سوراخ در مشغول تماشا شدم در این صحنه های سادیسمیک غرق شدم بانو پاهای اشکان رو به دو طرف بسته و دستهاشو به بالای تخت اشکان لخت مادر زاد جلوی آنا خانم سرتاپا مشکی بود آنا خانم با کیر بزرگ اشکان کمی بازی کرد و ظرفی پر از سوزن رو بیرون آورد سوزن اول رو که بسیار نازک بود داخل تخم های سفت اشکان فرو برد اشکان ناله میکرد و خون کمی از تخم هاش ریخت آنا خانم سادیسم وار لبخند رضایت زد و سوزن دوم و سوم رو با دست های کشیده و زییاش به داخل تخمای اشکان برد آشکان عین یه سگ وول میخوردو از درد میلرزید سوزن های هفتم و هشتم هم داخل تخمای اشکال بود و تخمهاش از خون قرمز شده بود بانو پاهایش رو از صندل های مشکیش درآورد پاهای زیبای بانو روی سوزن ها قرار گرفت آنا خانم لبخندی زد و با کف پاش سوزن هارو بیشتر به داخل تخم های اشکان فرو برد اشکان نگران عقیم شدن نبود چون پنج سالی بود که برده ی مطلق بانو آنا بود و همون پنج سال پیش با خواست خودش یعنی قبول خودش توسط بانو عقیم شده بود حالا این همه سوزن توی تخماش جز درد طاقت فرسا ضرری نداشت چشمان آنا بانو شهوتی شد بایک دست کسشو میمالید و با اون دست سوزن هارو بیرون میکشید و از لرزش های پسرک بیچاره بیشتر لذت جنسی میبرد جای خراش های اشکان پر از خون بود آنا خانوم لبخندی به اشکان زد و شصت پاشو برد سمت دهن اشکان و محکم و مغرورانه گفت فقط خیسش کن اشکان گریه زاری کنان زبونش رو به شصت پای بانو آنا مالید و انگشت کرد و تا چند ثانیه اونو میک زد بانو آنا پاشو پایین آورد و گذاشت تو ظرف نمک زیر پاش یه گوله نمک به شصت پاش چسبید و شصت پای مملو از نمکش رو با لبخند رضایت بخش و سادیسمیکی روی تخمای اشکان گذاشت اشکان مثل سگ شروع به لرزش کرد معلوم بود حسابی تخم هاش میسوزه طفلک حق درآوردن کوچکترین صدایی هنگام درد نداشت فقط مثل سگ میلرزید و قیافش خیلی درمونده و پر درد میشد بانو سیگار گرون قیمتش رو روشن کرد و با یه آرامش خاصی سیگار میکشید و لرزش های برده ی مطلق خودش رو تماشا میکرد چند پک زد دودشو به هوا داد و سیگار رو چسبوند رو رون پای اشکان و تا چند ثانیه نگه داشت و بعد آروم شد سیگار روی پای اشکان له شده بود و پوستش حسابی کباب شده بود بانو آنا گفت وای بوی گوشت سوخته ی رونت سرمستم میکنه برده ی من اشکان به آرامی اشک میریخت بانو آنا دستور داد اشکان دولا بشه و کونش رو قلبمه کنه کون بی مو و سوراخ قرمز اشکان بانو رو سادیسمی تر میکرد بانو کاندومی برداشت به روی پاهای زیبا و باشکوهش کشید و با دستکش چند دقیقه کون اشکان رو انگشت کرد نوک انگشتان پاش رو روی کون اشکان گذاشت و پاهاش رو تا نصفه داخل کون اشکان برد پایان انگشتان پا و تا نصف پای بانو تو کون اشکان بود بانو شروع کرد به تلمبه زدن پاش تا نصف و نرسیده به قوزک داخل کون اشکان بود و اشکان فقط حق پارس کردن داشت بانو همزمان با کردن کون اشکان با پا کسش رو میمالید و انگشتش رو به کس زیبا و چوچول خودش میمالید که باعث خیسی کس ارباب شده بود بعد چند دقیقه بانو وسیله ای آورد کاملا شبیه کیر که عقب جلو میشد اون رو داخل کون اشکان تنظیم کرد و بعد به نوک سینه و تخم های اشکان شوک الکتریکی وصل کرد به بالا سر اشکان رفت و اشکان به حالت سجده خوابیده بود چند گیره ی دردناک به کنار رون پای اشکان وصل کرد که اشکان آروم اشک میریخت بانو با آرامش خاص و لبخند زیباش که دندان های سفید و زیباش رو نشون میداد گفت درد واقعی تازه مونده سگ من کنترل دیلدو رو زد و دیلدو ی کلفت وارد کون اشکان شد سرعتشو زیاد کرد و دستگاه تند تند اشکان رو میکرد شمع رو از بالا با یک وسیله مثل چوب لباسی جوری قرار داد که روی کمر اشکان آب میشد و دکمه ی شوکر رو زد تا تخم و بدنش با شوک الکتریکی بلرزه و جلوی اشکان اومد و بانو کون خوشفرمش رو در صورت اشکان قرار داد تا بو کنه اشکان همزمان کون میداد شمع رو کونش آب میشد تخماش شوک الکتریکی میخورد و سوراخ کون آنا خانم رو هم بو میکرد آنا خانم لبخندی زد و آهی کشید و گفت بخور برده ی من هرچی بهتر بخوری زودتر این درد تموم میشه اشکان میخورد با ولع پایان اما آیا اشکان میخواست درد تموم بشه؟بانو برگشت و کسشو تو دهن اشکان گذاشت شوک و سرعت دیلدو رو زیاد کرد گفت خوب بلیس کس سرورت رو سگ من و با پایان وجود از درد دادن به اشکان و لیسیده شدن کسش لذت میبرد موهای اشکان رو میگفت و زبونشو به سمت چوچولش هدایت میکرد اشکانتا بالای کس ارباب رو میخورد و چوچول رو میک میزد انگشتان زیبای بانو آنا داخل کسش و داخل دهن اشکان میشد بدن اشکان از همه طرف درد میکرد و با درد کس میخورد بعد یک ربع پایان پاهای بانو آنا روی گردن اشکان اومد اشکان رو به خودش فشار داد و تو دهنش آروم گرفت نفس های تند آنا خانم آروم شد و پایان سادیسم و حس جنسیش رو در برده ی خودش تخلیه کرد نگاهی به صورت اشکان کرد هنوز درد میکشید آروم آروم ابزار شکنجه رو قطع کرد و اشکان رو کمی ناز کرد یه لبخند زد و گونه ی اشکان رو آروم بوسید تو چشمان اشکان نگاه کرد اشکان مملو از مظلومیت و درماندگی و حس نیاز به بانو و بانو پر از غرور و آرامش و خونسردی و حس لذت از برده ی مطیعش بانو من رو صدا کرد گفتم جانم ارباب آنا در خدمتم گفت غذا آمادس کلفت من گفتم بله سرورم و رفتند داخل پذیرایی و فرمودند سرو کن کلفت و من اطاعت کردم بانو با لذت غذای مورد علاقشون رو میل میکردند تلوزیون نگاه میکردن و با دوستشون در مورد سفر اروپا برنامه ریزی میکردند و گاهی صدای خنده هاشون هم بلند میشد.نوشته شهین
0 views
Date: December 4, 2019