با سلام خدمت همه ي شهواني هاي عزيز من عمادم 19 سالمه نميگم از کدوم شهرم چون به شماها ربطي نداره فقط داستانو بخونين اميدوارم که حال کنين .داستاني رو که ميخوام براتون بگم بر ميگرده به 1 ماه پيش من با مينا تو ايستگاه مترو اشنا شدم از همون اولين قراري که باهم داشتيم بهش گفتم يه روز مياي خونمون اونم اولش ناز کرد اما وقتي رفتم رو مخش قبول کرد از مينا بگم براتون يه دختر تقريبا هم سن خودم اما خيلي اندامش تک بود کوني داشت که هر کيريو شق ميکرد سينه هاش واي الان که دارم مينويسم دوباره شق کرد منو به هر حال بريم سر بحث اصلي من به مينا پيشنهاد دادم که بياد خونمون اينم بگم که منو مينا هر دومون تو دانشجو بوديم تو يه شهر بزرگ من از يه شهرستان بودم مينا از يه شهرستان به هرحال مينا قبول کرد که بياد خونمون خونه ما با اون شهري که منو مينا توش دانشجو بوديم 70 کيلومتر فاصله داشت مينا انقد حشري بود که قبول کرد بياد با من سکس کنه اولش قرار بود بايد خونمون که پسر خالم گفت مگه ديوونه اي 70 کيلومتر اينو برداري بياري همينجا تو همين شهر يه خونه خالي جور کن برو باهاش حال کن منم گفتم خونه خالي از کجا بيارم که گفت اونش با من ماشينم داشت منو مينارو سوار کرد برد دم در خونه پياده کردو خودش رفت منو مينا رفتيم تو يه خونه دانشجويي بود که هنوز اول ترم بود بچه ها هم رفته بودن خلاصه خونه تا شب خالي بود رفتيم تو من خيلي ترسيده بودم چون تا حالا سکس نداشتم ميترسيدم منو مينارو با هم بگيرن دردسر شه انقد ترسيده بودم که سکس اصلا به جونم نچسبيد رسيديم تو اتاق سري چسبيدم بهش شروع کرديم به لب واقعا که چه لباي گرمي داشت انقد خوردموگاز گرفتم لباشوکه سير شدم بد اروم لباساشو در اوردم يه پالتو داشت که واسش تنگ بود بزور در اوردمش رفتم سراغ تاپش يه تاپ صورتي رنگ خوشکل که با زحمت بازش کردم رسيدم اصله کاري يه سوتين پلنگي که با شرتش ست بود اينم بگم ه روز قبلش بم گفته بود چه سوتيني بخرم منم گفته بودم پلنگي به هر حال سوتينشو در اوردم با دندوناممممم شروع کردم به خوردن سينه هاش انداخته بودمش يه گوشه فقط سينه هاشو ميخوردم فوق العاده بزرگ بووووووووووووووووود باورم نميشد سينه هاشو حوردمو نوکشونو گاز گرفتم که کبود شد خودش تو اساي بد سکس ميگفت داشتم سينه هاشو ميخوردم که يه دفه منو هل داد لباسمو در اورد رفت سراغ عماد کوچولو کيرمو اقد خورد که داشتم ارضا ميشدم بد من خوابوندمشو شلوارشو داروردم واي که چه صحنه اي بود کونش ديوونم کرده بود يه کس صورتي رنگ يه کم خيس شر.ع کردم مثه وحشيا به خوردنش چوچولشو خوردم خردم تا ايکه ارضا شد ارضا که شد دوباره اومد کيرمو مالوند کرد تو دهنش داشت کيرمو ميخورد منم سينه هاشو همزمان کسشم ميمالوندم که يه هو احساسا کردم ابم داره مياد بلندش کردم تا اخرين قطره ابمو خالي کردم تو دهنش همرو خوردددددد بدش ميگم اقد ترسيده بودم که نکردمش سريع پا شدم گفتم بسه بريم اون ميگفت بيا جرم بده من ترسيده بودم قبول نکردم پاشدم زدم بيرون اومدم تو راه بودم که بيام شهر خودمون که زنگ زد من امروز ميام خونتون منم قبول کردم اون اقد شجاع بود خودتون تصور کنين يه دختر 18و19ساله پاشه بياد تو يه شهر ديگه من بهش گفتم زماني که رسيدي بگومن بايام دنبالت رسيدومنوپسر خالم رفتيم دنبالش سوارش کردم اومديم خونه وقتي که اومد خونمون واي چيزي که1عمر ارزوشو داشتم رسيدم انقد شهوتيو حشري بودم که ححححححححححححد نداشت مثه وحشيا افتاده بودم بجونش اونم بهم گفته بود عماد هر طور که دوس داري ميخوام تحت اختيار تو باشم منم گفته بودم اگه خشن برخورد کردن به دل نگير گفت باشه مثه وحشيا افتادم بجون لباش لب گرفتيم بد رفتم سراغ سينه هاش يه کم که خوردم گفتم ميخوام بکنم تو کونت که جر بخوري اونم هي ميگفت عــــــــــــــــــــــــــــــــماد جرم بده اينو که گفت با حالت خشم ناک شلواروشورتشو باهم در اوردم يه کم ژل زدم به عماد کوچولو که خوب خيس شه چپوندم تو کونش به حدي تنگ بود که کيرمو پس ميزد به زور جا کردم اونم هي اهو ناله ميکرد يه چن دقيقه تلمبه زدم که ابم اومد خالي کردم تو کونش ابم که اومد دراز کشيدم رو تخت اونم اومد تو بغلم چش تو چش بهم گفتم خيلي دوست دارم منم گفتک منم همينطور عسيسم بد لب گرفتيم که هنگام لب دستمو گذاشتم رو کسش که شهوتي شه حالا نوبت من بود بهش حال بدم رفتم سراغ کسش خيلي تپل بووووووووووود منم ميخوردمو گاز ميگرفتم که داشت ديوونه ميشد کيرمو هي ميکشيدم رو کسش ميگفت عماد بکن تو نزديک بود خر شم بکنم تو کسش هي التماس ميکرد ميگفت بکن گفتم نه مينا الان داغي حاليت نيس مسگفت ما که مال هم ميشيم عشقم پس همين الان کارو تموم کن ولي من قبول نکردمم که يه دفه اه هوس ناکي کشيدو ارضا شد ابش مثه پسرا نبود بيرنگ بوداز بس اهو ناله کرد کيرم دوباره سنگ سد اين دفه به حالت سگي خوابوندمشو کيرمو گذاشتم درش بدون که بش بگم يه دفه تا ته فرو کردم توش دادي زد که گوشام سوت کشيد ميگفت عماد اروم باش روانيه وحشي اينو که گفت من ديوونه شدم مثه وحشيا شروع به تلمبه زدن کردم ابمم به اي زوديا نميومد ميگفت غلط کردم گوه خوردم فقط ديرباير اما تحت اختيار من بود ديدم داره بالشو گاز ميگيره يه دفه به خودم اومدم تو همون حالت خوابيدم روش دم گوشش هي قربون صدقش رفتمو لاله هاي گوششو ليسيدم که باز نرم شد منم لوکيشنو عوض کردم اومد نشست رو گيرم هي بالا پايين پريد هي ميگفت عمـــــــــــــــــــــــاد منو بگه عمــــــــــــــــــــــــاد جرم بده منم شهوتم به اوج رسيده بود يه دفه همون حالتي پاشدم کيرم تو کونش بود تا ته اونو خوابوندم پاهاشو انداختم به گردنم تلمبه زدم اونم ديگه داشت حال ميکرد کيرم جاشو تو کونش پيدا کرده بوووود هي هاو ناله ميکرد که يه دفه پایان ستون فقراتم تير کشيدو ارضا شدم پایان ابمو ريختم رو سينه هاش هر چي از شينه هاش بگم کم گفتم خلاصه ارضا شدمو اونم خيلي حال کرد پاشد لباس پوشيد منم زنگ زدم پسر خالم با ماشين بايد دنبالمون بردمش جاي ايستگاه ماشينا سوارش کردم رفت البته الان باهاش قهرم چون خودم زماني که قرار بود دوباره بياد خونمون زنگ زدمو بش گفتم اين کارا اخر عاقبت نداره يه بار همچين گناه بزرگي کردم ديگه نميخوام تکرارش کنم اونم قبول کرد اما الان باز پشيمون شدم ولي مينا ديگه نيست ببخشيد اگه طولاني شد باور کنين عين واقعيته مطمعن باشيد فقط جون مادراتون فحش که ميدين يه چن تا دوست عزيز هستن بد هر داستان فحش ميدن نميگم ندين بدين ولي کمتر چون عيت حقيقت بودددددددد حالا اگه دوباره باش ريختم روهمو کردمش داستانشو با عکساشو واستون ميزارم دم همه ي شهواني هاگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرمنوشته عماد
0 views
Date: November 25, 2018