نادیا جنده لاشی

0 views
0%

چیزی که دارم واستون مینویسم خاطرمه.داستان سکس خودم نیست ولی…خوب می خونیدو می فهمید دیگهنادیا یه دختر 18ساله ی رشتی بود که تازه تو یکی از دانشگاه های گرگان قبول شده بود و تنش می خارید.اصلا نمی گم که مشکل مادی داشت و واسه پول بود که راحت سواری میداد.خوب خبر داشتم که باباش بازاریه و وضعشون خوبه.قحطی زده نبود که بتونی با یه شاسی بلند موخشو بزنی.اونقدرا هم لای گاز انبر نذاشته بودنش که حالا تو شهر جدید و دور از خونواده بخواد تلاقی کنه.به قول خودش اولین پک سیگا ر و قلیون و اولین پیک مشروبو از دست پدر جون خودش گرفته بود چون باباهه می خواست عقده ای بار نیاد(دیگه خبر نداشت چه جنده لاشی ای قراره از کار در بیاد)پرده نداشت.نه پرسیدم و نه گیر دادم که چرا نداره.قدش 173 و وزنش 65.لوند بود شدیدا.تو همون سن و سال هم موهاشو بلوند کرده بود و لنز خاکستری میذاشت تو چشاش.شدید هم آرایش می کرد سگ مذهب.خط چشمش کم مونده بود به ابروهاش برسه خودش سفید بود اما یه خط بکینی برونزه داشت (نمی دونم بعد از برونزه کردن اون شده بود پس قبلش دیگه چه ماستی بوده) و عشقش این بود که مدام کرم برنزه بزنه و خبر نداشت گه میشه.اینکه اینقد ازش بد می گم واسه ظاهرش نیست.واسه اخلاقشه.یه جننننننننننده اصیل بود و اونقدر بی حیاییش بالا گرفت که حالم از هر چی دختره به هم خورد…خودش خوشگل بود.لباش یه کم کوچیک بود ولی در کل خوشگل بود و خوشهیکل و با اون آرایش و لباسها هم هرچی بیشتر به خودش می رسید.می دونم خیلی مقدمه طولانی شد و حال دوستانو گرفت ولی خوب دلم می خواست قشنگ بفهمین رو چه جور آدمی دارم حرف میزنم.با وجود اینکه تو همون نگاه اول فهمیدم سر و گوشش میجنبه و مشکل بشه رامش کرد، ولی از غرور و تخسیش حال می کردم.شاسی بلند هم بود آخه لامصب هر جا می بردمش تموم سرها برمی گشت طرفشو منم از اینکه حسابی شاخ بازی درمیاره و همه تو آرزوی نگاش له له میزنن کیف می کردم.خلاصه یه خر تک پری مثل من این جنده لاشی خانومو کرد دوست دختر فابریکش.هر پارتی که تو گرگان بود همین لاشی رو می بردم با خودم.حدود 2ماهی بود که با هم بودیم و تو این مدت هر چی جای دیدنی اطراف گرگان بود، هر رستوران و کافه تو خود گرگان، هر پاتوق پارتی و هر دختر و پسر باحالی که اونجا بود رو باهاش آشنا کردم.بی خبر از اینکه دارم با دست خودم گور خودمو می کنم. اینکه خانوم زیر کمر چندتا از رفقام خوابید بماند…شاید ماجرای دونه دونه شونو واستون بگم.ولی یه مورد هست که به چشمم دیدم.امین خودش بهم گفته بود که از نادیا بکشم بیرون.بمالونمش و بعدم ولش کنم بره.می گفت به دردسرش نمیارزه ولی من فکر می کردم حسودیش شده و واسه همین داره کس میگه.کم مونده بود بزنم تو تک و پرش که نقشه کشید قشنگ حالیم کنه چه خبره.نادیا رو گایید و فیلمشو فرستاد واسم(که بعدش تازه فهمیدم چه گهی خوردم و دختره رو پرش دادم رفت.حالام دیگه کسی تو گرگان به تخم هم حسابش نمی کنه)امین انصافا دلبرییه واسه خانوما (و شایدم بچه بچه کونی هاا) یه پسر 26ساله قد 185 وزن 90 بالاتنه عضلانی و خیلی هم آرومو با تجربه.فیلمو تو خونه دانشجویی خودش گرفته بود.به چشم خودم دیدم که دختره داشته له له میزده واسه کیرش.از همون اول که اومدن تو نادیا مدام بغلش می کرد و خودشو بهش می مالوند.امون نداد درست و حسابی بیان تو از همون اول شالشو برداشت و دکمه های مانتوشو باز کرد.امین یه کم زدش عقب و رفت آهنگ گذاشت و نشست رو کاناپه.خانوم شروع کرد رقصیدن.همونجوری که برای من می رقصید(اینم بگم خوب بلد بود عربی کس کش برقصه.قر و غمزه ای هم میومد موقع رقص که جنازه ی یه آخوندم اگه جلوش بود راست می کرد) همون جور که می رقصید لباسهاشو در میاورد.حالم از این گرفته بود که چه راحت پاداده.امین حتی دست هم نزده بود بهش.نبوسیده بودش.هیچی به هیچی.خودش داشت لخت می شد جلو روش.امین هم نشسته بود رو کاناپه و یه پاش رو اون یکی با آرامش نگاه می کرد(تو کل فیلم چند باری مستقیم به دوربین نگاه کرد…..و آخ که این نگاهاش دیگه آتیشم میزد…اینگار داره میگه می بینی داداش؟؟) لخت مادر زاد رفت طرف کاناپه و آروم خم شد که خودشو ولو کنه رو امین ولی اون کمرشو گرفت و نشوند کنار خودش.تی شرتشو درآوردو تازه شروع کرد لب گرفتن.نادیا دستشو برد طرف کمربندش که امین پسش زد.بلندش کرد و چسبوندش به دیوار و یه زانوشو گذاشت لای پاهاش تا بمالونه.دیدم دختره داره شونه و پشتشو چنگ میندازه (به خدا همینجای کار حالم بد شد…ولی به زور نشستم و تا آخر دیدم.می خواستم مطمئن بشم دیگه هرگز تره هم واسش خورد نمی کنم.از طرفی هم همش به خودم می گفتم شاید چند دقیقه بعدش بزنه تو گوش امین و از خونه بره بیرون…هه فکر کن داره زیر کیرش آخ و اوه می کنه و من انتظار دارم یهو بگه بهم دست نزن عوضی…چه خری بودم خداییش)بالاخره شلوارشو کشید پایینو زانو زد که ساک بزنه…جااااااااااااااااااااان؟؟ نادیا خانوم عزیزم شما که می گفتی خوشت نمیاد و با کلی ناز و عشوه لیس میزدی چی شده حالا با این حرصصصصصص تا دسته می کنی تو حلقت جنده لاشی خانوم؟؟پس فقط واسه ما ادای تنگها رو درمیاری؟؟….ول کن معامله نبود مادرقهبه.عین کنه چسبیده بود امینو داشت ساک میزد. آخرش امین به زور سرشو کشید کنار و خوابوندش رو کاناپه.باز دم امین گرم که عشق بازی رو زیادی طولانی نکرد وگرنه میگرن می گرفتم با اون عطشی که نادیا داشت…یه کم دیگه باهاش بازی کرد و مالوند و بعد هم خانوم خودش دستاشو گرفت زیر زانوشو پاهاشو جم کرد تو شکم…امین هم گذاشت و شروع کرد تلنبه زدن(یعنی دستامو مشت کرده بودم فقط دلم میخواست نادیا پیشم بود تا ننه ی جنده لاشی شو بیارم پیش چشاش)با این توصیفی که ازش کردم دیگه فکر نکنم لازم باشه بگم که التماس می کرد که امین بکنننن…بگاااا…تندتر…تا ته…ااااا…آرههه…و هزار تا کوفت و زهر مار دیگه(این جاها دیگه فقط سرمو گرفته بودم تو دستم گوش میدادم.چقدرم حال می کرد که اسمشو تکرار کنه مدام)ولی یک بار دیگه دم امین گرم.یه تیکه ای هم اومده بود که من حال کنم.هرگز از پشت نذاشته بودم تو کون نادیا.خوشم نمیاد.ولی سوراخشو خوب دیده بودمو میدونستم تنگه.برش گردوند و از پشت گذاشت.بد هم گذاشت و اینبار دیگه سرمو آوردم بالا و نگاه می کردم.نادیا جیییییییییییییییغ میزد (جووووووووون) التمااااس می کرد ولی اینبار واسه اینکه بکشه بیرون.چنگ مینداخت دست و پا میزد ولی خوب از پس امین که بر نمیومد.اونقد تلنبه زد که از شدت درد بی حال شد و خفه خون گرفت و وقتی هم که کشید بیرون تا آبشو خالی کنه رو تموم تن کثافتش، عین نعش همونجا افتاده بود و تکون نمی خورد.با هر ضربه ی امین یه کم دلم خنک میشد…هرچند که کافی نبود ولی از جیغ و گریه زاری اش حال کردم واقعا.معلوم بود داره جررررر می خوره جندهههه (جوووووون)شب همون روزی که فیلمو دیدم زنگ زدم به امین و بابت حرفای قبلیم یه کم عذرخواهی کردمو اونم باز آمار داد که این دختره چقدر پا مینداخته و کیا مالوندنش.یه نقشه حسابی هم واسش کشیدیمو تا حد مرگ ترسوندمش و بعدم فرستادم بره لادست باباش.بعد از نادیا دیگه به هیچکی اعتماد نکردم.هنوزم تک برم ولی تا 7نسل قبل و بعد آمار دختره رو در میارم و بعد به دوستام معرفی می کنم.آخرشم اینکه خیلی قصدم این نبود که یه داستان سکسی بذارم حال کنین.فقط خواستم بگم اون شاخ ترین و تخسترین دافها هم فرقی با جنده لاشی های کنار خیابون ندارنو اگه خواستین همه جوره با یه نفر باشین خیلی تو انتخاب آدمش دقت کنین.همیننوشته‌ هامون

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *