نادیا ۴

0 views
0%

قسمت قبلتقریبا ساعت یازده بود که بیدار شدم و رفتم نهار درست کردم. به نوید گفتم تو ظهر به بهونه ی این که می خوای بری استخر برو بیرون، بعد بیا تو. ساعت تقریبا دو بود که نویدو بیرون کردم و اومدم سر وقت مهدی گفتم دیشب که کاری نکردیم میای تلافی کنیم؟ گفت باشه. گفتم خیالمون راحت باشه، نوید رفته استخر و نمیاد. می تونیم حسابی حال کنیم. رفتم تو بغل مهدی و شروع کردم لب گرفتن. مهدی با کسم بازی می کرد و منم کیرشو می مالیدم. شروع کردیم به لب دادن و شروع کرد به مالیدن من. منم دیگه تو حال خودم نبودم. گفتم بریم اتاق خودمون. رفتیم اونجا. من نشستم روبروی میز دستشویی و شروع کردم عشوه اومدن و آرایش کردن. اونم از پشت به من چسبونده بود و سینه هامو می مالید. طبق نقشه و هماهنگی نوید اومده بود تو و منم دیگه باید مهدی رو می بردم تو هال که رو مبل کارو شروع کنیم. خلاصه رفتیم تو هال و مهدی رو نشوندم و نشستم رو پاهاش و هی کونمو می مالیدم بهش. بهم گفت بشین رو بروم منم نشستم و دکمه های بالایی پیرهنمو باز کرد و دست گذاشت رو پستونام. گفت اوف، اینا چیه؟ گفتم ممه هامه می خوایشون؟ گفت اوه چه جورم. همین جور از کرستم بیرونشون آورد و شروع کرد به لیسیدن. منم سعی می کردم آه و ناله کنم. بعد از مدت ها می تونستم راحت جیغ بکشم. مهدی هی می لیسید و من ناله می کردم. مهدی گفت الان هر چه داد بزنی کسی نیست که به دادت برسه. منم خندیدم گفتم مگه می خوای چکار کنی؟ گفت می خوام از کون بکنمت. گفتم راست میگی؟ گفت راست میگم؟ امروز می خوام کسو کونتو یکی کنم. گفتم اون وقت جلو نوید چه جوری راه برم؟ گفت پدر نوید کجا می فهمه؟ منم خندیدم و گفتم آره نمی فهمه. گفت خب نظرت چیه اونم بدون کاندوم؟ گفتم حرف نداره، ولی یه جوری که زیاد اذیت نشم. گفت چشم، فدای نادی خودم بشم، عشق منی، مگه میشه که بهت بد بگذره؟ تو منو داری. خلاصه گفتم خب نمی خوای شروع کنی؟ شب هم می تونی این حرفها رو بزنی. گفت به چشم. شلوارمو در آورد و شروع کرد به بوسیدن زانوهام و اومد بالا. سه چهار تا ماچ از کسم البته رو شورت گرفت. منم پیرهنمو در آوردم و مهدی رو هم لخت کردم. گفتم نوید خوب ببینه. نشست وسط پاهام و شروع کرد بوسیدن رونم و شورتمو در آورد و انگشتشو کرد تو دهن من. گفت می خوام سوراختو گشاد کنم، با خودم گفتم کاش این کارو با نوید شروع کرده بودم. هر چه بود کیرش کوچیک تر بود و من تابشو داشتم. به مهدی گفتم من نمی تونم کیرتو بخورم یعنی کونم تاب کیرتو نداره، بزار چند روزی بگذره و منم کم کم خودم آمادش می کنم. گفت چه جوری مثلا؟ گفتم خودمو انگشت می کنم، کم کم باز میشه. گفت نه، می خوام خودم جرش بدم. البته اونقدر ها هم تنگ نبود ولی نمی خواستم مهدی بو ببره. انگشتشو کشید رو کونم. گفتم مهدی، یه کم ماساژش بده. کم کم شل می کنه. خلاصه شروع کرد و هم کسمو می خورد هم کونمو انگشت می کرد. کم کم فشارو شروع کرد و انگشت وسطیه رو تا یه بند کرد تو. اولش سخت رفت ولی درد نداشت. کم کم کردش تو و در آورد. گفتم همشو بکن تو و بگیر، بیرون نیار جا باز کنه. اونم اطاعت کرد بعد بیرون آورد و سعی کرد دوتا انگشتشو بکنه تو. اینجا بود که حس جریدگی می کردم. مهدی گفت کونت کجا بوده اینقدر نرمه؟ مثه بالشتی که از پر قو ساخته باشنش. گفتم من چیز بد برای تو میارم؟ بهترین کون تهرونه ها، نرمی منو ببین، نرمی زنهایی که می کنی هم ببین. گفت قربون تو برم که مثلت گیر نمیاد. خلاصه همین جور که انگشت می کرد منم دستمو خیس کردم و کشیدم رو کسم و چشامو بستم. مهدی هم فشارو بیشتر کرده بود. گفتش یالا پاشو می خوام بکنمت. برگرد. منم برگشتم گفت رو زمین به حالت سگی زانو بزن. گفتم صبر کن برم تشک نوید رو از رو تختش بیارم. گفتش باشه. اومدم تو اتاق نوید و دیدم رفته پشت تخت خوابیده. گفتم بیا فیلمو ببین حال کن و تشکو برداشتم و اومدم بیرون. انداختمش جایی که نوید بتونه راحت ببینه و چهار دست و پا مدل سگی قمبل کردم جلو مهدی. کیرشو گذاشت دم کونم و گفت آماده ای؟ گفتم آره بکن ولی یواش. گذاشتش دم سوراخم و یه کم فشار داد. کشید عقب و یه کم زبون زد و انگشتش کرد و دوباره شروع کرد دو طرف قمبلم رو با دست گرفت و کیرشو گذاشت دم سوراخم و فشار داد. با دست گرفتمش و نذاشتم خطا بره. یه کم فشار داد سرش رفت تو. یه کم درد داشت. چون سرش کلفت تر از بدنش بود و یه جورایی جا باز می کرد برای بقیه کیرش. یه کم فشار داد، منم لبمو گاز می گرفتم. گفت دراز بکش رو زمین. منم خوابیدم. کیرشو فشار داد تو و تا آخر کرد تو. یه جیغی کشیدم که مهدی ترسید ولی بیرون نکشید. همون جا چسبید بهم و گفت تکون نخور الان جا باز می کنه. کونم داشت جر می خورد. اشکم در اومده بود و نفسم بالا نمی اومد. کم کم ساکت شد ولی لذتش کو؟ مهدی دیگه داشت خودشو می جنبوند و باز دردش شروع شد ولی سعی کردم خودمو نبازم. حس می کردم کیرش می خوره به شکمم. مهدی داشت می کرد و منم فقط درد می کشیدم. کم کم دردش کم شد ولی دیگه نمی تونستم، مثل این که کونم زخم شده باشه. مهدی می کرد و من داد می زدم. گفتم مهدی بسه، جر خوردم، مهدی بسه. مهدی نگه داشت. گفت نمی تونی؟ گفتم نه دارم می پکم، در بیار زود. بدبخت بیرون کشید. گفتم پدر نخواستم، از بس درد کشیدم دیگه هیچ حس شهوتی نداشتم. مهدی متوجه نشد. گفت خب بزار از جلو بکنم. گفتم نمی خوام بزار راحت باشم، برو تو حموم خودتو خالی کن. چه می دونم برو محبوبه رو بکن. دید که نخیر از سکس خبری نیست. اومد یه کم نوازشم کرد و لبمو بوسید. یهو بلند شدم، کیرشو کردم تو دهانم و شروع کردم به ساک زدن. گفت چیکار می کنی؟ تحویلش نگرفتم و ادامه دادم. یهو گفت داره میاد. از رو تشک کشیدمش کنار و گفتم پاشو. اونم بلند شد و ایستاد. منم جلوش زانو زدم و ساک زدن رو ادامه دادم. گفت داره میاد. گفتم بزار بیاد. زدم زدم تا اومد و ریخت رو سینم و صورتم و خلاصه خودمو خیس خیس کردم. بلندم کرد و گفت خیلی حال داد. گفتم باشه، زود بریم حموم که نوید کم کم پیداش میشه. به زور راه افتادم، ولی خیلی درد داشتم. مهدی بغلم کرد و رفتیم حموم. تو این فاصله نوید جیم شد و حموم کردیم و اومدیم بیرون. اومدم خوابیدم و مهدی هم پای تلویزیون نشست. خوابم برد تا ساعت تقریبا پنج و نیم که مهدی اومد بالای سرم. گفت چطوری؟ بهتر شدی؟ گفتم ای، تا وقتی تکون نخورم دردش ساکته. نوید اومد؟ گفت آره. گفتم چیزی نگفت؟ گفت چرا، ولی بهش گفتم افتاده و پاهاش درد می کنه. اومد بالای سرت، خواب بودی دیگه چیزی نگفت. گفتم خب، به نظرت الان کار خوبی کردی؟ گفت ببخش ،جبران می کنم. گفتم باشه. خلاصه اون روز گذشت و رسیدیم به چهار شنبه و با تذکراتم از مهدی جدا شدیم و حرکت کردیم تو اتوبوس هم نوید هی سرشو به سینم می چسبوند. گفتم چه خبره؟ سینه هامو له کردی. گفت مادر از الان تا برگردیم خانم منی ها گفتم خیلی خوب. خلاصه وقتی رسیدیم ناهید و شوهرش با دختر کوچیکش اومدن جلو ما. بعد از رو بوسی و احوالپرسی سراغ مهدی رو از من گرفتن. گفتم مهدی این هفته خیلی سرش شلوغه بعد از کلی حرف و حدیث رسیدیم خونه و من قضیه ها رو به ناهید گفتم. کلی خندید و گفت خوش به حالت که این قدر صمیمی هستین. گفتم عجله نکن، می خواستی یه پسر بزایی که کمک شوهرت باشه و خندیدم، اونم خندید. گفتم خب، اتاق من و مردم کجاست؟ گفت تو اتاق همیشگیتون. گفتم باشه امشب شما هم برنامه دارین؟ گفت آره. گفتم ما هم داریمپایان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *