23 سال داشتم و براي ادامه تحصيل به دانشگاه علمي كاربردي در شهر قزوين رفتم و اونجا بود كه بادختري به اسم پردیس (مستعار) آشنا شدم .كه بعد ها متوجه شدم نامزد داره.خيلي دختر راحتي بود و خوش خنده و سر هر موضوعي از ته دل مي خنديد . با پسرا خيلي گرم ميگرفت و خيلي بهشون نزديك ميشد.طوري كه براي خيلي ها جاي سوال داشت مگه اين نامزد نداره پس چرا اين طوري با پسرها راحته.جواب اين سوال ها خيلي طول نكشيد،يك روز نامزدش رو آورد به دانشگاه و به دوستاش معرفي كرد بله همه جواب سوالشون رو گرفتند.جريان اين بود نامزد پردیس خانوم قيافه جالبي نداشت با اون صورتي كه در حين كم سالي پير به نظر ميرسيد و دندونايي كه با فاصله از هم قرار داشت و موهايي كه بلند كرده بود تا بتونه كچلي سرش رو مخفي كنه با خنده هاي زشتش و … خب اين دختر كه زيبا بود حق داشت براي نياز انسانيش با پسرهاي خوش تيپ و خوشگل دانشگاه بچرخه.از قديم گفتند كه چيزه خوب هميشه نصيب شغال ميشهكم كم تو دانشگاه زمزمه هايي به گوش ميرسيد كه پردیس بين ساعتهايي كه دانشگاه نيست با بچه هاي دانشگاه ميره بيرون . آخه ميدونيد برنامه درسي طوري بود كه صبح يك كلاس داشتيم و بعد از ظهر كلاس ديگه داشتيم بعضي دانشجو ها اين فاصله رو خونه نميرفتند و دانشگاه ميموندند.خب پردیس هم از اين بهونه استفاده كرده بود و خونه نميرفت و با بچه ها بود.تا اين كه از مهرداد دوست صميميم شنيدم كه پردیس ديروز با يكي از بچه ها رفته خونشون و حتي لخت شده و براش رقصيده من باورم نشد گفتم اون نامزد داره و از اين حرفا.مهرداد گفت بهت ثابت ميكنم كه دخترا رو نميشناسي.دو روز بعد زنگ زد و گفت ساعت 2 خونه ما باش من با پردیس ميام .مهرداد چون از تهران اومده بود براي دانشگاه قزوين خونه مجردي داشت . طبق قرار رفتم خونه مهرداد و منتظر موندم در همين حين تلويزيون رو روشن كردم و يكي از كانال هاي ماهواره اي رو تماشا ميكردم كه زنگ در به صدا در اومد رفتم در رو باز كردم مهرداد با پردیس اومدند بالا ،به مهرداد گفتم كه مگه كليد نداري كه زنگ زدي گفت ترسيدم لباس تنت نباشه گفتم زنگ بزنم .من و مهرداد خيلي شوخي داريم.بعد از كلي تعارف و احوالپرسي پردیس اومد داخل و رو كاناپه نشست. كه مهرداد گفت من يكي دو ساعت جايي كار دارم بايد برم خيلي واجبه.گفتم مهمون دعوت كردي و خودت ميري؟گفت مهمون چيه صاحب خونست كه پردیس زد زير خنده از اون خنده هاي شيطوني،مهرداد رفت و من موندم و پردیس.اون روز هوا خيلي گرم بود و چون از صبح سر كلاس بوديم پردیس گفت راستي ميتونم دوش بگيرم اينقدر هوا گرم بود كلي بدنم عرق كرده از خودم بدم مياد.گفتم بفرما حموم.نميدونم چرا نميتونستم قبول كنم كه پردیس اين جوري كه مهرداد ميگه نيست اصلا نميتونستم بهش احساسي داشته باشم چون ميدونستم نامزد داره، رفته بود حموم و منم داشتم تلويزيون تماشا ميكردم كه يهو ديدم صداي آواز مياد ،به سرم زد از سوراخ كليد در نگاهي بندازم ببينم چي ميكنه با كلي زحمت و ترس به داخل حموم نگاه كردم ولي چيزه زيادي معلوم نبود بي خيال شدم ولي يك چيزي مثل خوره افتاد به جونم كه بايد ببينم مهرداد راست ميگخ يا سر كارم.رفتم و از آشپز خونه صندلي برداشتم و گذاشتم زير پام از بالاي در كه شيشه بود كاما و به صورت واضح داخل حموم رو ديدم ولي يخورده بخار روي شيشه نشسته بود.چيزي رو كه ميديدم تصورش براي كسي كه پردیس رو تو اون مانتو و لباس ديده بود مهال بود.چه اندامي داشت ران هاش كلفت و كونش گوشتي و سينه هاي بزرگي داشت مونده بودم اين سينه هاي بزرگ و چه طوري زير مانتو مخفي ميكرد و سفيدي بدنشم كه هر چي بگم كم گفتم روي برف رو كم كرده بود . بخاطر اين كه شورت و سوتينش خيش نشه كامل لخت شده بود من كيرم داشت منفجر ميشد داشت شلوارم رو پاره ميكرد خدا بگم چيكارت نكنه مهرداد اين چي بود آوردي تو خونه اصلا يادم رفت اين نامزد داره و گناه داره ،كامل داشت بدنش رو مي شست حتي لاي كوسش رو من داشتم ديوونه ميشدم نميتونستم واقعا خودم رو كنترل كنم بايد بوديد و ميفهميديد چي ميگم .ديدم شير آب رو بست زود از صندلي اومدم پايين و صندلي رو گذاشتم تو آشپز خونه. رفتم جلوي تلويزيون نشستم.كه ديدم زنگ حموم رو داره ميزنه داد زدم چيه كه گفت حوله ميخوام اينجا حوله نيست.رفتم جولوي در حموم كه ديدم سرش رو از لاي در آورده بيرون و ميخنده و ميگه حوله بدو حوله رو بيار ميگم اينجا خونه مهرداده حوله رو از كجا پيدا كنم. از روي عمد رفتم تو اتاق خواب و يك مدت ديگه اومدم بهش گفتم پيدا نكردم گفت اينم شد حرف تنم رو چطوري خشك كنم منم شوخي كردم گفتم بيا خودم خشكش ميكنم و رفتم رو كاناپه نشستم و تو فكر اون لحظه اي كه تو حموم ديدم بودم گفت چي شدي كجا رفتي ؟ گفتم جلوي تلويزيون نشستم چيه.گفت من چي كنم رفتم جلوي حموم ديگه حال خودم رو نميدونستم دست زدم به صورتش گفتم اين كه خشك شده دست زدم به دستش كه در رو گرفته بود گفتم اين كه خشك شده در رو يخورده فشار دادم و بيشتر باز شد اونم مقاومتي نكرد گردنش رو هم دست زدم گفتم اذيت ميكني بدنت خشكه كه گفت تنم خيسه كه من در رو كامل باز كردم اون يك دستش رو جلوي كوسش گرفت و يكي رو هم جلوي پـستـــوناش ،يهو خندم گرفت گفت مرگ به چي ميخندي گفتم پردیسه تو دانشگاه رو ببين و پردیسه تو حموم رو چقدر جيگر شدي .بدش نيومد و عشوه اومد گفتم بيا بريم بشين رو كاناپه تلويزيون ببين خشك ميشي.زدم يك كانال .خودمم كنارش نشستم اونم سوتين و شورتش رو پوشيد اومد نشست جلوي تلويزيون باورم نميشد پردیس با اين وضعيت جلوي من نشسته.چند دقيقه كه از تماشاي تلويزيون گذشت زير چشمي نگاه كردم ديدم داره من رو نگاه ميكنه گفتم خشك نشدي گفت نه گفتم ميخواي خشكت كنم؟گفت از خدامه كه من يهو بغلش كردم اونم از خدا خواسته دستش رو باز كرد و بغلم كرد كه صورت هامون مقابل هم قرار گرفت و لبهامون تو هم گره خورد پردیس چنان لبي از من ميگرفت كه گفتم تا دو روز جاش كبود ميمونه و تابلو ميشه ، دست راستم رو بردم سمت پـستـــونش و ماليدمش خيلي سفت و برجسته بود گفت بزار سوتين رو در بيارم راحت تر باشي برگشت و من باز كردم بند سوتين رو، دو تا پـستـــون عين هلو كه نه عين هندونه افتاد بيرون تو دستام جا نمي شدند فكر كنم 5 دقيقه اي داشتم ميخوردمشون كه ديدم پردیس به سر و صدا افتاده و آخ و اوخش رفته بالا اومدم پايينتر و شكمش رو خوردم و با دستام سينه هاش رو ميماليدم گفت برو پايين ديوونه دارم ميميرم، اومدم پايين تر و از روي شورت كوسش رو ماليدم كه ديدم پردیس داره ميلرزه فهميدم ارضاء شده بعد خنديد و بهم چشمك زد و تشكر كرد. شورتش رو در آوردم و خودمم كامل لخت شدم و به صورت 69 شروع كرديم به خوردن كير و كوس هم واقعا تو كارش اوستا بود خيلي حرفه اي اين كار رو ميكرد. متوجه شدم داره ابم مياد بهش گفتم ديگه بسه اونم خنديد و گفت ترسيدي خيس كني.اولش كه بهتون گفتم كه خيلي دختر راحتيه اصلا جلوش فحش و اين چيزا بدي براش فرق نميكنه .فقط ميخنده، برشگردوندم و ميخواستم بزارم تو كوسش كه گفت هنوز دخترم و پرده دارم گفت از كون حال ميكنم منم از خدا خواسته قبول كردم چون كمتر پيدا ميشه زني كه بخواد از كون كنه ميگه هيكلم بهم ميريزه از اين كس شرا ، اين خودش داوطلب بود رفتم تو اتاق خواب مهرداد و كرمش رو برداشتم اوردم بيشترش رو زدم به كيرم و دو انگشت هم كامل دور سوراخ كون پردیس و با نگشت فرو كردم تو سوراخش تا چرب و ليز بشه بعد به حالت سگي وايستاد و من هم با اجازه كيرم رو گذاشتم در سوراخ كونش و آروم سرش رو بردم تو سوراخ كونش كه اخش رفت بالا نميدونيد اين آخي كه گفت چطوري جيگرم رو اتيش زد با يك فشار نصف بيشترش رفت داخل كونش كه ديدم ميخواد در بره كيرم رو در بياره كه با دست گرفتمش و چند دقيقه تو همون حالت روش موندم بعد آروم شروع كردم عقب جلو كردن چند بار عقب جلو كردم كه ديدم اخ و اوخش از روي حال كردن هست تا ته كيرم رو بردم تو كه با عشوه گفت اوووف پاره شده مثل اين فيلمهاي با سرعت بالا 80 كيلو متردر ساعت تلمبه ميزدم و پردیسم فقط آخ و اوخ ميكرد كه ديدم داد و بيدادش خيلي زياد شد و بعد لرزيد و بي حال دراز كشيد روي زمين ،گفتم ميخواي ادامه ندم؟گفت مگه ارضاء شدي گفتم نه ولي آخراشه ديگه كه گفت نه ادامه بده تا ارضاء بشي گفتم اين معرفتت من رو كشته.منم بعد از حدود يك دقيقه حس كردم داره آبم مياد بهش گفتم گفت بريز تو كونم اينجا رو به گند نكش منم نامردي نكردم و هر چي آب داشتم ريختم اون تو گفت آتيشم زد خيلي داغ بود گفتم تابستونه دماش رفته بالا ديدم خنديد و ازم تشكر كرد و ازم يك لب گرفت گفت خيلي بهم حال دادي ممنونم واقعا حس خوبي بهم دست داد منم گفتم قابلي نداشت ، خندم گرفت گفت چرا ميخندي گفتم آخه قرار بود خشكت كنم حالا خودمم بايد برم دوش بگيرم هر دومون خيس ميشيم اونم خنديد با هم پا شديم و رفتيم حموم ،تو حموم اينقدر با كيرم ور رفت و كونش رو به كيرم ماليد بازم كيرم بزرگ شد بهش گفتم اين بزرگ بشه بايد جوابش رو بديا پردیسم از خدا خواسته گفت جواب اون با من يك بارم تو حموم زير دوش اب سرد با هم حال اساسي كرديم و دوش گرفتيم اومديم بيرون و مونديم تا خشك بشيم تا لباس بپوشيم يك ربع بيشتر طول نكشيد تا خشك بشيم كل اين يك ربع رو تو بغل من مثل اين بچه هاي كوچولو لالا كرده بود بهش آروم گفتم چرا اين كار رو با نامزدت ميكني مگه دوستش نداري؟ گفت قبل از اين كه نامزدم باشه فاميلمونه و يك توليدي كت و شلوار تو تهران داره و تو قزوين هم يك مغازه توی تهران داره و بچه خوب و ساده اي هستش ولي از بس دوستام گفتند تو كجا اون كجا خيلي بهتر از اون ميتونه گيرت بياد يجورايي روي من تاثير داشت ازش بدم نمياد خيلي دستش دارم ولي ميگم خب من نبايد به پاي همين يكي بسوزم وقتي اين همه پسر هستند كه به من ابراز علاقه ميكنند ميتونم با اونا هم باشم.از اين حرفش خيلي بدم اومد به خودشم گفتم اين عينه نامرديه يا نامزديتون رو بهم بزن يا اين كارا رو در حقش نكن درسته زشته و روت نميشه باهاش تو جمع باشي درسته ظاهرش از سنش بيشتر نشون ميده ولي قبول كردي كه شريك زندگيت باشه اين چيزي كه ميگي بهونست . اونم فقط خنديد نميتونست ديگه مزه هاي مختلفي رو كه با پسرهاي مختلف داشته فراموش كنه.نوشته همایون
0 views
Date: November 25, 2018