نرگس عروس همسایه

0 views
0%

سلام . من اهل داستان نویسی و این جور چیزا نیستم ولی خب دوست داشتم خاطرات سکسیمو تعریف کنم…میرم سر داستان چون از مقدمه خوشم نمیاد من سعید هستم 25 ساله همیشه دوست داشتم و دارم با خانم های بزرگتر از خودم بپرم به 3 دلیل اول اینکه جا افتاده و با فهمتر هستن دوم اینکه هیچ محدودیت جنسی ندارند و سومی و مهمتر از همه اینکه خودشون سکس و دوست دارن و از سکس لذت میبرن . خوب حالا با این توصیف میرم سر اصل داستان ما تو یکی از محله های متوسط شهر زندگی میکنیم وقتی 6 سال پیش همسایه قدیمی ما پسرش رو داماد کرد من هیچ موقع فکر نمیکردم که یه روز من کون خوشکل و خوش فرم عروس اون شب رو بگام از همون شب اول وقتی برای یه لحظه هیکل عروس رو دیدم گفتم خدایا یعنی میشه…. خلاصه اون شب گذشت تا اینکه من هر بار اون و تو کوچه میدیدم آب از چکو چیلم جاری میشد هرچی میگذشت کون اون بزرگتر کمرش باریکتر مشد انگار لامصب دوست داشت مردم نگاه به کونش کنن خلاصه کون مردی داشت من اونموقع تو فکر این بودم که شوهرش فقط از عقب اون و میکنه تا اینکه مطمئن شدم که بله یه شب که من عصاب مصاب نداشتم و با پدرم دعوام شده بود و هر وقت با اون دعوام میشد میرفتم زیر شیروونی تو حال خودم بودم که یه هویی کولر همسایه که صدای زیادی میداد روشن شد من هم که تو خلوت خودم بودم عالم و آدم رو کشیدم سینه فحش تو همین حاله کیری بودم که یه هو بختم باز شد و یه صداهای عجیب غریبی شنیدم صدای مثل صدای ملچ ملوچ وخوردن یه چیز آب دار من که حسابی کنجکاو شده بودم گوشم رو تیز کردم و رفتم جلو تر و فهمیدم که بله نرگس خانوم داره با شوهر ش حال میکنه و شوهره حسابی رو کاره تو کونم عروسی شد رفتم جلوتر بازم جلوتر قشنگ لبه ی شیرونی انگار فقط صدای اون دو تا رو میشنیدم صدای تالاپ تلوپ ملچ ملوچ جیغ و داد و فریاد اونا هم به خاطر همین کولر خرابشون رو روشن کرده بودن مطمان بودم که داره از کون حال میده بعدا از خودش شنیدم که از کون دادن رو دوست دارهگذشت تا اینکه ما تو کف بمونیم گه گاهی تو کوچه میدیدمش زیاد تو کوچه نمیومد دیگه خبری هم از صدای کولر و اینا نمیشد تا اینکه شدم حسابی هم شدم روز موعود فرا رسید یه روز که تو خونه حال خودم رو داشتم دیدم تلفن زنگ خورد شماره آشنا نبود گوشی رو ورداشتم یه خانومی بود با کلی معذرت خواهی گفت که با همسایه بغلیمون کار داره نرگس خانوم (خوب اینجا لازمه یه توضیحی بدم نرگس اینا چون طبقه ی بالای خونه مادر شوهرش اینا زندگی میکردن همون کنار زیر شیروونی ما مادر شوهره چون یه دختر داشت که ته ش باد میداد مجبور شد که تلفن خونش رو قطع کنه چون دختره که خدا زیادش کنه اهلش بود خوب پس نتیجه میگیریم که اونا تلفن های ضروریشون با ما بود شب نصف شب ظهر دم ظهر خلاصه کون مارو پاره کرده بودن تا اینکه بالاخره یه سودی برای ما آورد این کار) خوب رفتم صداش کردم که بیاد من فوق تصوری که میکردم این بود که بتونم اتفاقی یه دستی به باسنش بزنم اون بار اولش نبود که واسه این کار میومد خونه ما اما این بار نه اون خبر داشت که مادرم اینا نیستن نه من فکره بدی داشتم اون اومد و نشست تا تلفن زنگ بزنه چون طرف قطع کرده بود تو همین حین من رفتم تا براش شربت بیارم و نمک گیرش کنم تو همین اوضا و احوال بودم که با خودم گفتم بهتر اینکه حداقل باهاش صحبت کنم که یخش بشکنه آخه فضا خیلی خشک بود دوست داشتم یه جوری مخشو بزنم و حداقل شمارشو بگیرم بهش گفتم نرگس خانوم میخاین یه سیم براتون بکشم که دیگه نخواد این همه راه بیاین اینجا هر موقع باهاتون کار داشتن صداتون میزنم که تلفن رو وصل کنین گفت نه مادر (مادر شوهرش) از این کار خوشش نمیاد اتفاقا بهشون هم گفتم ولی قبول نکردن (چه پررو خودشون بریدن خودشون هم دوختن) بعدشم مگه شما ناراحتین ما مزاحمتون میشیم ؟ من که حسابی سوتی داده بودم گفتم نه اتفاقا خوشحالم میشیمگفت آخه یه جوری گفتین گفتم شاید ما میایم اینجا ناراحت میشین من که حسابی حول شده بودم گفتم نه مگه میشه آدم شما رو ببینه ناراحت بشه گفت یعنی چی؟ یه هو تلفن زنگ خورد خدا رو شکر بخیر گذشت حالا میتونستم تا آخر تلفنش یه جوابی آماده کنم تلفنش که تموم شد سریع رفت سر اصل ماجرا گفت آقا سعید منظورتون چی بود ؟ گفتم نرگس خانوم شربتتون رو میل کنید منظوری نداشتم .گفت مگه میشه ؟من که دیدم پیله کرده گفتم هر چه بادا باد گفتم منظورم اینکه آدم وقتی یه چیز خوشکل وزیبا میبینه کیف میکنه دیگه.گفت یعنی من؟جواب ندادم. بعد از چند لحظه گفت شخصیتتون رو نگه دارید آقا سعید آدم به یه خانم شوهر دار اینجوری حرف نمیزنه ابراز علاقه نمیکنه .من که زده بودم به سیم آخر و روم باز شده بود گفتم اگه یه نفر اون خانم شوهر دار رو دوست داشته باشه چی؟(تریپ رومانتیک )گفت درست صحبت کنید آقا سعید من شوهر دارم اینو گفت و رفت . من که گه تو کونم خشک شده بود و همش از این میترسیدم که به شوهرش بگه دنبال راه چاره بودم که به ذهنم رسید یعنی جرات کردم که برم در خونشون آیفون رو زدم برداشت تا فهمید منم گذاشت دوباره دوباره از این مطمان بودم که کسی نمیاد چون تازه صبح بود و تا شب که شوهرش بیاد وقت داشتم تلفن هم که نداشتن سه چهار بار که زنگ زدم یه هو در و باز کرد رفتم تو حیاط وایسادم گفتم شاید خودش بیاد پایین دیدم نیومد خودم جرات کردم رفتم بالا یواش یواش دیدم نشسته گفت چیه؟ چرا اومدی دنبالم ؟نترس به کسی نمیگم من که حسابی پررو بودم همچنان که دل تو دلم نبود گفتم من دوست دارم نمیترسم گفت چیمو دوست داری ؟خودم و یا هیکلمو؟گفتم هر دو گفت خیلی پر رو و رکی گفتم آدم باید حرفشو بزنه کاری به رک بودن نداره گفت خوب حالا که چی؟من که تو این مدت بهش نزدیک شده بودم تقریبا یک قدمی دستم و دراز کردم وصورتش رو گرفتم و به طرف صورتم کردم رخ در رخ اون نشسته من ایستاده گفتم دوست دارم و بلندش کردم دیگه الان صدای نفس های همو میفهمیدیم شهوت تو اتاق موج میزد لبمو بردم سمت لبش همکاری کرد نمیدونم چقدر طول کشید ولی همینقدر بگم که فقط لبای همو میمکیدیم تو اتاق فقط صدای ملچ ملوچ لب خوردن میومد سه چهار دقیقه ای گذشت دستم و گرفت برد سمت تخت نشست من همینجور ایستاده شلوارم که شلوار خونگی بود به آرامی کشید پایین تا زانو از روی شورت با لبش کیرمو میجججججججججججججوید بعد فهمیدم عاشق سه چیزه که من هر سه تا رو براش انجام دادم 1مکیدن کیر .2 از عقب دادن 3 از عقب گذاشتن تو کسشششششششش(سگی) به حد مرگ کیرم و میخورد من که نگران این بودم که آبم بیاد چون حسابی حشری بودم بلندش کردم پرتش کردم رو تخت حالا نوبت من بود سر تا پاشو لیس میزدم انگار میدونست اونروز قراره حال کنه پایان بدنش رو تراشیده بود آماده جویدن بود یه و ست سرخ تنش بود حسابی سینه هاش رو خوردمو جویدم سینه های خوشمزه ای داشت حسابی خوردم سینه هاش شده بود مثل توپ میخواستم برم سر کسششششششششششششش اونم باید خوشمزه میبود پشتشو کردم به خودم کونش روبروی صورتم بود حالت سگی داشت رسیدم به اصل کاری همونی که از شب عروسی دنبالش بودم آروم شرتش رو در آوردم تو همون حالت شروع کردم خوردن کس و کونششششششششششششششش خیلی حال داد فریادش رفته بود آسمون فقط حال میکرد همون جوربلند شدم تی شرتم رو در آوردم و آروم کیرمو گذاشتم دم کس خیسش تو همون حالت سگی چند تا عقب جلو کردم یه لحظه حس کردم چه سر صدای تو اطاق بلند شده چون تابستون بود هر دومون عرق کرده بودیم صدای تالاپ تلوپ شدیدی میومد دیدم دار آبم میاد بهش گفتم اون هم با یه حرکت سریع اومد چند تا مک آبدار از سر کیرم زد آبم با فشار ریخت رو صورتش چه حالی داد انگار بار یه دنیا از رو دوشم برداشته شده بود چند دقیقه ای کنار هم ساکت خوابیده بودیم و به این فکر میکردم شایدم اونم این فکرو میکرد که ما تا دیروز فقط از کنا هم رد شده بودیم فوقش سلام علیکی داشتیم اما حالا با هم سکس داریم تو بغل هم لخت خوابیدیم خلاصه بعد از مدتی بلندم کرد تا با هم بریم حموم بهم گفت دوس نداری عشقت رو بشوری؟ (قشنگ معلوم بود کمبود احساسات داره از ما گفتن بود ) من تازه یادم اومده بود هنوز اصل کاری مونده کوووووووووووووووووووووون اونم چه بچه کونی یه کون آبدار خلاصه هنوز تو حموم پا نذاشته بودیم که دوباره شغ کردم ششششششغغغغغغغغغ شروع شد افتادم به جونش فقط برای شما اینو بگم که همونجوری زیر دوش آب گرم با یه کم کرم که با خودمون برده بودیم ایستاده کیرمو کردم تو کونش نمیتونم توصیف کنم پس فعلا اگه خوب بود بگین تا بازم براتون داستان بزارم خدانگهدارنوشته سعید

Date: November 25, 2018

One thought on “نرگس عروس همسایه

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *