نقشه برای انگولی دادن خواهرم

0 views
0%

سلاممن بهزادم(مستعار) 19 سال سن دارم و یه خواهر فوق العاده زیبا و خوش پوش دارم به نام فرناز که از من 3 سال بزرگتره از این جهت خیلی عاشق لباساش و روسریاش و مقنعه هاش و لباسای زیرش هستم همینطور دامناش و بلوزاش . هر وقت من تنهام و کسی نیست میرم سراغ کمد لباساش و یک عالمه لذت میبرم با دامناش و لباسای زیرش حال میکنم ارایش میکنم و لباساشو تنم میکنم و از خودم عکس میگیرم و از دیدن خودم لذت میبرم . من خیلی دوست دارم کسی خواهرمو جلوی خودم بکنه این رو هم دوستم امیر میدونه چون اون همیشه میومد خونمون و منو با لباسای خواهرم فرناز میکرد بهش عادت کرده بودم خیلی دوست داشتم خواهرم رو هم بکنه چون که هروقت میومد پیشم کمد لباسای خواهرم در اختیارش بود و کیرش رو اول توی همه شال ها و شورتای خواهرم میکرد و بعد منو میکرد. وقتی آب منی امیر رو توی کونم حس میکنم خیلی لذت میبرم خیلی داغه. اون دوست داشت خواهرم فرناز رو بکنه ولی خوب نمیشد به زور اونو بکنه.یه روز یه نقشه ریخت و گفت وقتی با خواهرت میای بیرون من هم پشت سرت راه میرم (آخه خواهرم اونو به قیافه نمیشناسه ولی به اسم میشناسه) وقتی رسیدی به فلان کوچه ای که خلوته به خواهرت بگو بایست اینجا من میرم توی اون کافینته و برمیگردم من هم این کار رو کردم یه روز فرناز میخاست بره پارچه چادریش رو بده خیاطی خونگی که اندازش رو بگیره من هم باهاش رفتم و لی زود به امیر خبر دادم که آماده باشه ساعت 4ظهر بود تیرماه. امیر هم اومد نزدیک خونمون و قتی ما راه افتادیم امیر هم یواش با فاصله با ما حرکت کرد نزدیک کافینت که شدیم امیر به من زنگ زد و گفت تو برو تو کافینت و بهش بگو بایسته همین جا. کافینت توی یه کوچه بود. من هم به فرناز گفتم بایست همینجا من کار دارم. اون هم ایستا و من رفتم تو. عمدا 10 دقیقه طولش دادم و قتی اومدم امیر خواهرم رو انگولی داده بو د و سینه هاش رو هم گرفته بو و رفته بود. وقتی برگشتم دیدم فرناز یه کم رنگش پریدس و گفت کجا بودی دیر کردی کوچه خلوته یالا بریم دیگه و چیزی نگفت.من فهمیدم انگولی رو خورده و یه حالت لذت عجیبی بهم دست داد آخه کون خیلی نرم و گوشتی ایی داره مانتوش هم خیلی نازک و نرم بود. همون موقع دیدم امیر زنگ زد و گفت انگولیش دادم و سینه هتش رو گرفتم و فرار کردم. از اون روز خیلی خوشخال شدمو وقتی تو خونه میبینمش و میدونم که انگولی خورده خوشم میاد. اون فکر میکنه که من نمیدونم.نوشته بهزاد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *