نمیخواستم سکس کنم ولی …

0 views
0%

این قضیه مربوط به 4 سال پیش هست من 20 ساله بودم که با سعید آشنا شدمهمیشه دختر غمگینی بودم و یه بار به خاطر لج بازی با پدرم خودشکی کردم بعد اون جریان دیگه پدرم کمتر سر به سرم میذاشت بعد اون ماجرا با سعید آشنا شدمپسر فوق العاده شاد و سرزنده ای بودرو من خیلی تاثیر داشت. اویل خیلی پاستوریزه بودم ولی کم کم با حرفاش داغ میشدم و بهش علاقه پیدا کردم اما هیچ وقت بروز نمیدادماین رابطه 3 سال ادامه داشت اما بدون سکسسعید فاصلشو باهام حفظ میکرد و من حشری تر میشدم تا اینکه یهو سعید ناپدید شداز هرکی سراغشو میگرفتم میگفت ازش خبر نداره دیونه شده بودم دوباره همون دختر منزوی شده بودم1 سال از این ماجرا گذشت یه شب وقتی کشیک بودم به جای زنگ به دوستم شماره سعید را گرفتم اونم ساعت 2 شبوقتی زنگ خورد یهو ترسیدم و قطع کردمتا صبح خودمو مثل خوره میخوردمحدود ساعت 10 صبح بود که زنگ زد اول جواب ندادم10 دقیقه بعد زنگ زد با ترس بر داشتماینقد خشک و رسمی بود که قالب تهی کردم بهم گفت چرا زنگ زدی؟من ازدواج کردم و همسرم بارداره و خیلی دوسش دارمدیگه چیزی نمیشنیدم ودر آخر…………………..دیگه به من زنگ نزن و گوشی را قطع کردسکته کردمسست شده بودم دو روز تو خلسه بودمروز دوم رفتم تو آی دیم بودم و آن شدم یهو پیداش شد و درد و دل کرد بعد گفت گوشیتو روشن کن چرا 2 روزه خاموش کردیبهم زنگ زد و قرار ملاقات گذاشتروز رفتن حالت تهو شدید داشتم و نمیخواستم آرایش کرده برمرفتم به کافی شاپ نزدیک 7 تیراونجا منتظرم بود خیلی پیر شده بود اگه واسم دست تکون نمیداد اصلا نمیشناختمشموهاش خیلی سفید شده بوددیگه اون آدم شاد نبودداستان زندگیشو تعریف کرد که برادرش تو تصادف فوت کردهالبته اینو همون پارسال از دوستاش شنیده بودمو اینکه مامانش مجبورش کرده که با یکی از فامیلا ازدواج کنهوقتی حرف میزد فقط اشک میریختمسعید من چه بلایی سرش آمده بود و اینکه به دروغ به من گفته بود که زنش حاملستبعد از چند بار که همدیگه را دیدیم دوباره سرحال شده بود شوخی های سکسی میکردیهو منو میبوسید وقتی راجب زنش میپرسیدم عصبانی میشدیه بار گفت زنش گفته رفتارش مثل گذشته شده دوباره سر زنده شدهحدودا یه ماه پیش با هم قرار گذاشتیم سر کار نرفته بود و مرخصی گرفته بودزنش هم امتحانات ترم داشت شهرستان بودبعد کلی گشتن رفتم خونشوقتی عکس عروسیشونو دیدم سنکوب کردمزنش خیلی زشت بود اصلا به سعید نمیومدخودشو بهم میچسپوند منو میبوسید اولش معذب بودم ولی بعدش باهاش همراه شدملبمو می بوسید و زبونشو تو دهنم میکرد داشتم دیونه میشدم ناله میکردم بعد شروع کرد به خوردن گردنم کرد لباسمو از تنم در آورد وسینه هام…………………داشتم میترکیدم کسم آب انداخته بود10 دقیقه سینه هامو خورد کیرش بلند شده بود و من چه حال داشتمتمام تنمو لیس میزد آروم آروم شروع کرد به در آوردن شلوار وشورتمباهاش همراه شدمباهامو باز کرد و آروم آروم شروع کرد به خوردن هیچ عجله ای نمیکرد من تو اوج بودم و کیرشو میمیالیدمپا شد و همه لباساشو در آورد کیرشو گذاشت جلو دهنمشروع کردم به خوردن آروم ناله میکرداز خوشونت تو سکس هیچ خبری نبودچقدر دوست داشتنی شده بود. کیرشو از دهنم در آورد و روم دراز کشیدخودمو بهش سپردم کیرشو گذاشت جلو کسم و خیلی آروم روش میمالید گفت نمی خوام پردتو بردارم پس کونتو قمبل کناز روم بلند شد و من چرخیدم کونمو طرفش گرفتمدستشو دور سوراخ کونم میچرخوند بعد با کرم چربش کرد و مالش میداد کیرشو گذاشت دم سوراخم و هولش داد تو کونم تا کلاهک رفت تو یهو جیغ زدم محکم منو گرفته بود و دور سوراخ کونمو ماساژ میداددردم کم شد وکمی شل شدم بهم گفت اگه یه لحظه خودتو شل نگه داری تمومه خودمو شل کردم تو یه چشم به هم زدن کیر کلفتشو تا دسته کرد تو کونم متکای جلومو گاز زدم خودشو تو همون حالت نگه داشت و ازم معذرت خواهی میکرد بی حال شده بودم و اون با تمئنینه تلمبه میزد و قربون صدقم میرفت بعد یه ربع داشتیم با هم حال میکردیم که گفت آبم داره میاد و نتونست کیرشو بکشه بیرون وتمام آبشو خالی کرد تو کونم تو همون لحظه منم به ارگاسم رسیدم و دوتایی با هم ارضا شدیمکیرشو در آورد و کنارم دراز کشید و شروع کرد به بوسیدنمبعد 5 دقیقه ساکت شد فکر کردم خوابیده سرمو از رو سینش ور داشتم دیدم داره گریه زاری میکنه شوکه شدم وقتی دلیلشو پرسیدم گفت 3ماهه زنشو نکرده میگفت دیگه نمیتونه باهاش زندگی کنه ولی به خاطر شرایطش نمیتونه ازش جدا شهخیلی دلم گرفت وبهش گفتم هر وقت حس نیاز کردی میتونیم با هم باشیماز اون موقع به بعد هفته ای یه بار منو میکنه و هردوتاییمون از بودن با هم راضی هستیمتصمیم گرفتم یه مشاور بهش معرفی کنمنوشته ؟

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *