نیروی گرایش…خودم بچه خوشگل محل بودم امابخاطر سه تا برادر و دایی قلدرم کسی تخم نداشت چپ نیگام کنه…و از وقتی ک یادم میاد، پسرای خوشگل بیشتر به چشمم میومدن…نیگاشون ک میکردم لذت می بردم…مخصوصا اون پسر سفید و موبور و چشم آبی…که دو تا خونه با ما فاصله داشتن…من زمانی که کلاس دوم راهنمایی شدم از علاقه ی شدید درونیم به پارسا خبر دار شدم…و به بهونه های مختلف جاهای خلوت کوچه دستمالیش میکردم و تو صف نون خودمو بهش می چسبوندم، یا به بهونه ی دوچرخه سواری می نشوندمش جلوی خودمو و تو تابستون که با شلوارک میومد بیرون حسابی باهاش حال میکردم…این حس لامصب طوریه که اصلا نمیشه جلوشو گرفت…و کم کم هی بیشتر می شدپسره که از محله مون رفت، پیچ شدم رو پسرخالم که هف هش سالی کوچیک بود ازم و هر وقت میومد خونه مون باهاش کشتی می گرفتم و به بهونه ی کشتی…حال میکردم مثلا…ولی هیچ وقت به فکر کردن و اینا نبودم چون بلدش نبودم فقط در همین حد بود چون تازه جق زدنو شرو کرده بودم و تنها لذتم همین بود که مخصوصا وقتایی که با شلوارک میومد خونه مون، کشتی می گرفتیم و می خوابیدم روش و…این حس تا مدت زیادی در من فراموش شد، چون ورزشو شروع کردم و درسم جدی شد و دانشگاهم تموم شد و حتی سربازیم هم اصلا یاد اون داستانا هم نیفتادم و کلا بفراموشی سپرده شد…تاااا اینکه یه روز موهای تموم بدنمو با کرم موبر زدم، تا قبلش اینکارو نکرده بودم چون بدنم کم مو بود کلا…ولی بعدش ک از حموم اومدم بیرون ، شیطنت کردم و مث عکسای سکسی ک دیده بودم از کونم چند تا عکس گرفتم و تازه ماجرا شرو شد…واسه کون خودم راست کردم تو اینترنت گشت و گزار کردم دیدم چ کسایی عکس میزارن با کونای تخمی و چقدر ازشون تعریف میکنن…و کلی داستان خوندم…و اشتباه بزرگم همینجا بود…بعد از خوندن داستانا وسوسه شدم که عکس کونمو بزارم تو یه سایت…ببینم چی میشه…یه کون سفید و.خوش فرم ، با ران های نرم و درشت ولی نه زیاد تپل…چون وزنم کلا 70 بود…عکسو ک.گذاشتم پیام خصوصی بود ک برام میومد…دیوونه شدم….خیلیا تعریف می کردن و علاقه نشون میدادن و منم قند تو دلم آب می شد خیلی هادنبال قرارگذاشتن وحال کردن بودن ولی من اصلا بهش فکرم نمی کردم و با خودم میگفتم محاله…مگه من بچه کونی ام ولی یه تحول جذیدی تو روند حق زدنم اتفاق افتاد که اونم تقصیر داستانا بود…اونم ور رفتن با خودم بود…خیلیا می گفتن با خیار و هویج و این چیزا و یا با آب گرم زدن با فشار داخل کون حین جق زدن لذتش بیشتر میشه و همه ی اینارو تجربه کردم …و متأسفانه راس میگفتن لذتش بیشتر میشد…..و این روند چند وقتی ادامه داشت تا اینکهیه مرده بهم گفتبدنت خیلی خوشگل و سفید و دخترونست، چرا با لباس زنونه عکس نمیزاری؟؟ تعجب کردم اصن تو فازش نبودم و کلا برام توضیح داد و گفت خیلی حال میده و خودشم عاشق زنونه پوشی بود و عکساشو برام فرستاد از نظرم کسشر بود عکساش ولی گفتم باشه…یه بار امتحان میکنم ولی…اینم اشتباهی بود گنده و کسخلانهتو نت سرچ کردم و یه دوری تو شهر زدم تا یه جایی رو پیدا کنم که خلوت باشه تا بتونم یه چی زنونه بخرم…دو سه بار تا دم در مغازه رفتم اما نتونستم برم داخل و برگشتم خونه…ولی یه روز ک شیو کرده بودم بدنمو و خیلی داغ کرده بودم رفتم و دلو زدم ب دریا…رفتم داخل و گفتم سلام…خانومه گفت سلام، بفرمایین در خدمتمگفتم ساپورت میخواستم،انواعشو گذاشت روی میز…منم خونسرد دو تا شیشه ای رو برداشتم و یه دونه هم طرح دار… که یهو چشمم به شرت های توری زیر شیشه ی ویترین افتاد و گفتم اینا چنده؟گفت ده…خیلی عادی یکی از شرتای توری رو هم خریدم و پول دادم و زدم بیرون و تا رسیدم تو ماشین قلبم اومد تو دهنم که مبادا یه آشنا ببینه…رفتم خونه و لخ شدم و ساپورتو پوشیدم…کسایی ک.پوشیدن میفهمن…یه حال عجیبی داشت ک همون لحظه میخاستم ارضا شم…از بس لطیف و جذب بود…از خودم عکس گرفتم هم با ساپورتا و هم با شرت…و.گذاشتم تو سایت و درخواست ها واسه سکس بیشتر و بیشتر شد…حتی یکی دوبار تو تلگرام با دوسه تا پسر سکس چت کردم از لذت عای سکس میگفتن و از پوزیشن های مختلفشون و اینکه اونیکه میده بیشتر حال میکنه و اط این مزخرفات و…منم کم کم داشتم خام حرفاشون می شدم و خودم خبر نداشتم…و با خودم می گفتم هه من ک بچه کونی نیستمولی یه روز بالاخره همهی اون لذتا برام عادی شد و دیگه با هیچ کدوم حال نمی کردم…ن برعکس گرفتن نه با جق نه با ور رفتن باخودمو با خودم گفتم فقط و فقط یه بار تجربه میکنم و تموم…و اینم اشتباه بعدیم بود…خیلی طول کشید تا یکی از شهر خودمون پیدا شه به اسم کیان… و بعد از کلی کش و قوس بهش اعتماد کردم… خیلی شبا تا صب با هم چت کردیم و از علاقه هامون تو سکس گفتیم ، اون دو بار تجربه کرده بود فاعل بودنو اما من نه…بار اولم بود…واسه همین ترس داشتم خیلی…از فانتزی هامون گفتیم و منم گفتم بهش ک عاشق سکس تو حمومم و. ساک نمیزنم وبدون کاندوم نمیدم و از این کسشرا… میگفت عاشق بدنم شده و میخواد کل بدنمو لیس بزنهبدجور منو شهوتی کرده بود…و یه روز ک خونه مون خالی بود باهاش قرار گذاشتم…شیو کردم کاملا… به سفارش.کیان تو حموم با خودم ور رفتم و توی کونمو تمیز شستم و یکمی هم با خیار باهاش بازی کردم تا گشاد شه و اذیت نشم… و یه تیشرت تنگ و شلوارک مشکی جذب پوشیدم ک پاهای سفیدم توش خودنمایی میکرد…یه حرکت خنده دار هم زدم یه زنجیر طلایی داشتم ک معمولا مینداختم دور گردنم اما این بار بستم دور مچ پام و دو دور چرخوندم و یه چیز سکسی شد ک نگو و نپرسیه فیلم سکس هم گذاشتم تو تلویزیون…خلاصه ساعت 3 شد و اومد دم آپارتمان…زنگ زد…درو زدم و اومد بالا و یهو دلم ریخت گفتم سعید چیکار داری میکنی…ولی دیگه فرصت پشیمونی نداشتم…در خونه و وا کردم و اومد داخل…سلام کرد و دست دادیم رفت نشست رو مبل…منم نشستم رو مبل اونوری…سکوت کرده بودیم جفتمون…دهنم خشک شده بود…گفت خودتم مث بدنت خوشگلی…گفتم مرسییه نگا به تلویزیون انداخت و گفت…نمیخوای شرو کنیم…؟گفتم تو شرو کن…از جاش بلند شد و اومد سمت من و دستمو گرفت و منو چرخوند و از پشت چسبید بهم…گردنمو میخورد…شل شدم…دستش دور کمرم بود و آروم برد از پشت داخل شلوارکم و گفت جووون شرت پات نیس عزیزمممم…یه لپ کونمو با دستش گرفت و فشااار میداد…نفساش دم گوشم بود و من بی اختیار تو دستای اون بودم…یهو گفتم بریم حموم…گفت هنوز زوده که کاری نکردیم…گفتم بریم لطفامن میرم بعد تو بیا…گفت باشهرفتم زیر دوش با همون شلوارک…یکم ک خیس شدم برگشتم سمت در دیدم لخت اومد داخل با یه کیر سیخ شده ی حدود هفده سانتی می شد نه خیلی کلفت…برگشتم و پشتمو کردم بهش و اونم از پشت بغلم کرد و کیرش رفت لای کونم…داغه داغ بود…شرو کرد به نوازش و حس عجیبی داشتم که تا اون موقع تجربه نکرده بودم…گفت دراز بکش کف حموم…دراز کشیدم و آبو کم کرد و اومد با دستاش لای کونمو باز کرد و شرو کرد ب خوردن باورم نمیشد یکی داشت با زبونش سوراخ کون منو لیس میزد و این کارش منو برد فضا داشتم ارضا میشدم گفتم بسه الان ارضا میشم دیوونه…خندید و گفت هنو کاری نکردیم ولی نگران نباش دفه اول زیاد اذیتت نمیکنم…شامپو ریخت روی کونمو ماساژ داد و انگشت اول راحت رفت توم…گفت آفرین خوب تمرین کردیاااا…خندیدم…ادامه داد یکمی هم دو انگشتی بازی داد …سوراخم میسوخت…کل بدنمو شامپو ریخت و کلا دراز کشید روم…سر میداد خودشو روی من و کیرش لای پام و کونم میلغزید…دیگه داشتم دیوونه م یشدم، پاشد و کاندوم گذاشت روی کیرش و یکمی شامپو بدن زد بهش…و گفت آماده ای عشقمگفتم اوهوم…سر کیرشو گذاشت دم سوراخم و یواااش هل داد تو…ک کل بدنم درد گرفت…پاهامو تکون دادم و گفتم وایییی گفت جوووون…هنوز سرش رفته جیگرررریکمی بازی داد سر کیرشو و منم داشتم حال میکردم که یهو با تموم وزنش خوابید روم.و کیرشو تا ته کرد تو کونم….یه لحظه نفسم بند اومد گفتم آییییییی دیوونههههه درش بیاررررر سوختممممم گفت جووون درش آورد ولی همینکه درش آورد جای خالی کیرشو حس کردم و گفتم نه نه بکن تو سرجاش…خندید و گفت وااای کارت تمومه…و دوباره خوابید رووم و شرو کرد آروم آروم تلمبه زدن…شالاپ شولوپ تو حموم پیچیده بود…یه دقه نشد ک بدون اینکه دس ب کیرم بزنم حس کردم دارم ارضا میشم و آبم اومد…و کیان هم.دو دقه بیشتر تلمبه نزد و ارضا شد و خوابید روم و جون کاندوم داشت خیالم راحت بود..بلند شد و کاندوم و انداخت سطل زباله و رفت زیر دوش و گفت عاشقتم تا حالا کون ب تنگی تو نکرده بودم…خندیدم و اون که رفت با حوله بیرون من رفتم زیر دوش و خودمو شستم و تازه یه حس کیری افتاد ب جونم…که با خودم گفتم آخرشم بچه کونی شدی…رفتم از حموم بیرون و کیان لباس پوشیده حاضر بود ک بره ، اومد و بوسم کرد و یکی زد دم کونم و.گفت…تا دیدار بعد، بدرود…ولی من موندم و یه حس عذاب وجدان تخمی…ک به خودم قول دادم دیگه تکرارش نکنم و یه ماهی جواب پیامای کیانو نمیدادم…اولش فکر میکرد از دستش ناراحتم ولی بعد ک بذاش توضیح دادم گفت طبیعیه…یه مدت بگذره درست میشه بهش فک نکن…راس میگفت دو ماهی گذشت و من دوباره ک تو خونه تنها شدم بد جور زد به سرم و دو باره باهاش قرار گذاشتم…این دفه اومد خونه با یه قوطی روغن ماساژ…گفت بریم اتاقت روی تخت…یه پارچه ی پلاستیکی لیز پهن کرد و گفت دراز بکش…لختم کرد و لخت شد…یه عالمه روغن ریخت روم و شرو کرد ب ماساژ دادن..مث دیوونه ها ماساژ میداد…همه جامو…آخرشم سوراخ کونمو چربه چرب کرد کاندومو زد و و دراز کشید روم…عاشق این پوزیشن بود…یواش یواش هل داد و دیگه منم برام دردش عادی شده بود چون می دونستم بعدش لذته…کمرمو با دو دست محکم گرفته بود و تلمبه میزد دیوونه وار…این دفه بیشتر طول کشید، منو برگردوند و پاهامو گذاشت رو شونش و کیرشو کرد توم…و صورتشو نزدیک کرد بهم..گفته بودم از لب گرفتن بدم میاد ولی امونم نداد…لباشو چسبوند و لبامو میخورد و آروووم تلمبه میزد…یهو داخل کونم سوووخت فهمیدم ارضا شده اما دس بر داشت و هی میزد و محکم تر میشد ضربه هاش چشمام بسته بود و فقط لذت میبردم و به هیچی فکر نمیکردم با دستش کیرمو ک.حسابی چرب بود و مالید و انگشت کرد و ارضا شدم و اون دو مرتبه ارضا شد و دس برداشت و کیرشو درآورد و خوابید روم…جفتمون بی هوش، خوابیدیم یه ساعتی، وقتی بیدار شدم دیدم خودش رفته حموم و آماده شده که بره…اومد بوسم کرد و یکی زد دم کونم و.گفت تا دیدار بعد ، بدرود…رفت و منم رفتم.حموم، برگشتم.و اتاقو تمیز کردم، و از سوراخ کونم عکس گرفتم ، گشاد و قرمز شده بود…از خودم خجالت کشیدم…امااین حس لعنتی دس از سرم برنمیداشت…عکسامو پاک کردم و دیگه شیو نکردم و دیگه جواب کیانو ندادم اما…الان بعد از شش ماه دوباره خوره افتاده به جونم و دس از سرم بر نمیداره…نمیدونم.چیکار کنم با این گرایش…لطفا راهنماییم کنین…امضانیروی گرایش…نوشته سعید
0 views
Date: June 16, 2019