تق تق تق … از خواب پریدم نمیدونم صدای چی بود قلبم داشت تند تند میزد اطرافم رو نگاه کردم و تازه یادم افتاد کجام.اومده بودیم شمال ویلای یکی از صمیمی ترین دوستای مادر و پدرم ، یه نگاه به دورم کردم و البته تو اون تاریکی فقط نور کم رنگه شومینه فضا رو روشن میکرد و گوشیمو پیدا کردم کلیدش رو زدم و دیدم ساعت 2 نیمه شبه اون صدا هنوز هم میومد گیج بودم و دقیق نمیدونستم چیکار کنم یه نگاه به خواهرم کردم و که سمت راستم خوابیده بود و گفتم بیدارش کنم و به اون قضیه رو بگم ولی با خودم گفتم اون چیکار میتونه بکنه ؟بنابراین تصمیم گرفتم برم به پدرم بگم چون اگه دزدی و یا هر چی دیگه بود تو اون ویلا که 2 کیلومتر از جاده اصلی فاصله داشت چیکار میخواستیم بکنیم ؟به سختی بلند شدم و دمپاییم رو پوشیدم و راه افتادم به سمت پله ها تا برم طبقه دوم که مادر اینا خوابیده بودن(شما رو نمیدونم ولی من خودم وقتی با چند نفر میریم مسافرت معمولا تا دیر وقت بیداریم و کس و شعر و ور میگیم و میخندیم به همین خاطر مادر اینا جای مارو پایین انداختند و خودشون رفتن بالا) شروع کردم به ارومی از اون پله های چوبی که هی صدا هم میدن بالا رفتن وقتی به بالا رسیدم رفتم سمت در اولی که اطاق مادر و پدر بود خیلی آروم درو باز کردم و صبر کردم تا چشام به تاریکی عادت کنه بعد یکمی رفتم جلو و یهویی ترس ورم داشت نه مادر و نه پدر هیچ کدوم سر جاشون نبودن.نمیدونم تا حالا براتون یه حالتی مثله این پیش اومده یا نه که ان و گهتون قاتی میشه و نمیدونید باید چیکار کنید گفتم حتما دایی محسن ( رفیق پدرم که اومدیم ویلاشون) میدونه پدرم کچاست پس رفتم سمت اطاق آخر که ته راه رو طبقه بالا بود تا بيدارش کنم همین جور که رفتم جلو به نظرم یه صدا های نامفهوم میومد( بجز صدای تق تق ) خیلی آروم و با پای لرزون رفتم سمت اطاق آخری دم اطاق که رسیدم صدا بیشتر شده بود و نور کمی مثله نور آباژور از زیر در به چشم میخوردجلوتر رفتم و در رو که پیش بود خیلی آروم آروم باز کردم …. بعد خشکم زد و نزدیک بود سکته بزنم واقعا برای کسی که یه موضوعی رو از نزدیک ندیده باور نکردنیه من دیدم مادرم لخته لخت نشسته رو کیر دایی محسن و داره بالا پایین میره و مرتب با هر بار که کیر محسن تا ته میرفت تو کسش آه میگفت آه آه اه اویی اویی اه اه اه …البته صداش تقریبا آروم بود من اون قد میخه این صحنه شده بودم که سمت راست تخت رو ندیدم اون طرف خاله میترا زنه دایی محسن عینه مادرم رو کیر پدرم نشسته بود و داشت بالا و پایین میپرید و ناله میکرد و کیر میخواست انصافا عجب پستونایی داشت خیلی خوش تراش بود اونم با این سن(42 سالش بود).خیلی جالبه که ادم وقتی از این جور صحنه ها میبینه عینه چوب خشک میشه و قلبش در حد فراری میزنه.من کیرم راست شده بود اما تو اون لحظه چون امادگی هیچ کاری رو نداشتم به فکر جلق زدن نبودم .تو همین احوال موبایلم رو در اوردم گفتم یه فیلمی بگیریم و بعدا یه حالی بکنیم اول رو حالت سايلنت قرارش دادم بعد دوربینه موبایلم رو روشن کردم و دیدم بقریبا هیچی معلوم نیست به سرعت نور رفتم تو اطاق مادر اینا دوربین رو از تو ساک با هر بدبختی که بود پیدا کردم و زدم رو حالت فیلم برداری در شب.شروع کردم فیلم گرفتن مادرم و خاله میترا با هم بالا و پایین میرفتن و اه اه اه میکردن پستوناشون هم عینه فنر با هر تلمبه پدر و دایی محسن میرفت بالا و پایین و کیر آقایون هم که میرفت تو 2تا کس توپ شلپ شولوپ میکرد بعده چند دقیقه مادرم بلند شد و رفت رو دهن پدرم نشت پدرم هم شروع کردن به لیسیدن کس زنش از اون طرف دایی محسن رفت پشت خاله میترا به ارومی سرش رو برد پایین طوری که سر خاله میترا رو سینه پدرم قرار گرفت کونش هم قنبل شد بیرون دایی هم سر کیرش و گذاشت رو سوراخ کونه خاله و با یه فشار تموم کیرش رو تا دسته کرد تو کونه خاله که خالم گفت اییییییییییییی اییییییی اوخ سوختم وای وایییی معسن بکن دیگه چرا معطلی ؟خاله میترا که 2تا کیر کلفت تو کس و کونش بود داشت بد جوری حال میکرد چون چشماش رو بسته بود و فقط اه و ناله میکرد پدرم خیلی اروم کمرش رو بالا و پایین میکرد و داشت کس مادر رو هم میخورد عجب ملچ و مولوچی هم راه افتاده بود مادر هم لبه بالایی تخت رو که بلند تر از جا های دیگس رو گرفته بود و خودش رو بالا و پایین میکرد فکر کنم پدرم زبونش رو کرده بود تو کس مامانممامانم داشت تند و تند اه اه اه اه اه میکرد و کونش رو روی سز پدرم تکون میداد که دایی محسن یه چیزی گفت که تو اون سرو صدا من متوجه نشدم اما یهو از جاشون بلند شدن پدرم یه لب طولانی از خاله گرفت بعد به پشت خوابید رو تخت خاله هم دستاش رو روی سینه پدرم گذاشت و با کس نشت رو دهن پدرم مامنم که بد جوری حشرش زده بود بالا به پشت دستاش رو پل کرد و رفت روی شکم پدرم عموهم کیر پدرم رو با کون مادر میزون کرد و اشاره به پدر کرد که تلمبه بزنه معلوم بود که سوراخ کون هاي مادر و خاله بازه چون بايه فشار کيرشون تا دسته ميرفت تو مادرم سرش رو به سقف بود و موهای بلندش تا سینه پدرم پایین ریخته بود و لبش رو گاز ميگرفت دایی هم کیرش رو با کس مادر میزون کرد و اروم کرد تو کس مادر و شروع کرد تلمبه زدن .مامان هی میگفت اه اه جون کیر کیر کیر میخوام اه ای ای اوخ سریع تر سریع تر دایی پدر هم که تحریک شده بودن با شدت تلمبه میزدن که دیدم دایی پاهای بلوری مادر رو انداخت رو شونش و خیلی تند تند شرو کرد کمر زدن که مادرم یهو گفت اه ه ه ه ه ه ه و شل شد و تو همون لحظه دایی هم پستونای مادر رو گرفت و کیرش رو تا ته کرد تو کس مادر و چشاش و بست و اب کیرش رو تو کس مادر خالی کرد مادرم گفت جونننن عجب اتيشي بود و جفتشون رفتن کنار و شروع کردن لب گرفتن های داغ و طولانی و پر سر وصدا از هم ديگه.عمو مادر که رفتن کنار خاله از رو دهن پدرم بلند شد به پشت خوابید پدرم هم کیرش و اروم کرد تو کس خاله که خالم یه اهههههههههههههه کشید که هر کی بود با اون صدا کاملا ارضا میشد.خاله پاهاش رو قفل کرد دور کمر پدر ، پدر هم خم شد و خوابید رو میترا و شروع کرد به لب گرفتن از خاله و تلمبه زدن تو کسش پستونای گنده خاله که به سینه پدر چسبیده بود از دو طرف زده بود بیرون و همینطور که به پدر لب میداد از داخل ناله میکرد من یه لحظه تو همین احوال با خودم گفتم چی میشد اگه منم الان … که یهویی یه فکری کردم همینطور که صدای لب گرفتن و شلپ شولوپ میومد دوربینو خاموش کردم بلند شدم و گذاشتمش رو شوفاژ کنار راهرو، اين قدر محو صحنه سکس بودم که منوجه نشدم صدايي که ميومد قطع شده يخوده خيالم راحت شد و رفتم به طرف پله ها تا برم طبقه پایین …
0 views
Date: November 25, 2018