قصه از اونجا شروع شد که توی این شهر شلوغ زیر اسمون خدا دو نفر یجورایی همکار شدن البته همکارایی که بیشتر صدای همدیگرو میشنیدن تا اینکه بخوان همو ببینن خلاصه این دو نفر یجورایی همو دوست داشتن ولی خودشون هم نمیدونستن ،گذشت زمان این دو نفر رو بهم نزدیک و نزدیکتر کرد ،اونا بهم اس ام اس های رومانتیک و جوک میفرستادن ولی در اخر دیگه طاقت نیاوردن و بهم اس ام اس های سکسی میدادن کار به جایی رسید که هر دو ارزو سکس کردن با هم رو داشتن ولی یک مانع وجود داشت اونم اینکه مرده ازدواج کرده بودش ،حالا چیکار میبایست میکرد؟ هر دو عاشق سکس با هم بودن ولی اعتقادات نمیذاشت این دو نفر باهم سکس داشته باشن، دینگ دینگ مخ مرده جرقه ای زد و راه کار پیدا کرد(صیغه) این تنها راه رسیدن به همدیگه بود پس با دختره در میان گذاشت اون اول قبول نکرد و استدلال خودش رو داشت ولی مرده با استدلالهای خودش دختره رو قانع کردش و … تا روز موعود رسیدش اونا قراره یه عشقبازی با هم گذاشته بودن اونم توی یه پارک شلوغ خوب دیگه جلو عشق و حس رو که نمیشه گرفت خلاصه رفتن یه جای خلوت پیدا کردن و کنار هم نشستن و اول همدیگرو صیغه کردن تا دیگه مشگلی نباشه به دقیقه نرسید که لباشون رفت رو هم و چنان لبی از هم میگرفتن که انگار تواین دنیا همین 2تا لبه که افریده شده، اصلا هم حواسشون نبود که پدر اینجا مکان عمومیه خونه خاله که نیست ولی شهوت بود و شهوت . مرده یواش یواش دستاشو برد سمت سینه های دختره واییییییییییییی خیلی حس خوبی بودش چون واقعا سینه هاش هم قشنگ بودن هم خوش فرم و خوردنی ،دیگه مرده طاقت نیاوردو سینه دختره رو در اورد و مثل از قحطی برگشته ها شروع کرد به خوردن سینه هاش واقعا براش لذت بخش بود خوردن سینه هاش، مرده باز هم فراتر از قراری که با دختره گذاشته بود رفت و دستشو یواش برد سمت کس دختره و شروع کرد به مالیدنش از روی شلوار لی از یه طرف سینه های دختره رو داره میخوره و به نوکش زبون میزنه از طرفی از رو شلوار داشت کس دختره رو میمالیدش به سختی (مچ دست و انگشتاش به گا رفتن) و دختره هو شهوتی شده بود و اینو میشد از نفسهای تند و ارومش فهمیدو از طرفی هم پدر این دو تا احمق داشتن توی یه پارک شلوغ(جمشیدیه)این کارارو میکردن و استرس تو وجود هر دوتاشون موج میزد ولی شهوته دیگه کاریش نمیشه کرد.خلاصه مرده طاقت نیاورد و دکمه شلواره دختره رو باز کردو زیپشو کشید پایین و دستشو به هر زحمتی بود رسوند به کس دختره واییییییییییی چقدر باحال بود کسش خیس بود و مرده با انگشت چوچلشو میمالید،بالاخره دختره هم طاقت نیاورد و با دستش کیر پسررو گرفت و میمالیدش از طرفی هم مرده هم طاقت نیاوردش و شلوارشو کشید پایین و دختره هم دو تا تف انداخت رو کیر مرده و با دوتا دستش شروع کرد به مالیدن خیلی به مرده حال میداد ،هر دو تا شهوتی هر دو تا عاشق سکس و الان هم که موقعیت سکس جور شده بود ولی با استرس فراوان، بگذریم مرده هم یدفعه شلوار دختره رو کشید پایین و دستشو مدام به کون دختره میکشید (کون سفت و جمع و جوری داشت)فکر کنم اکثر پسرا هم عاشق اینجور کونا باشن، خلاصه شهوت به اوج رسیده بود مرده دختره رو برگردوند و کیرشو گذاشت لای پای دختره ولی یهو دختره کیر پسررو در همون حالت با دستش گرفت و لای کونش بالا و پایین کرد برا مرده هم خیلی جالب بود هم خیلی لذت داشت چون اینجوریشو امتحان نکرده بود تا حالا ، مرده به علت مکان نامناسب و استرس و نبودن تجهیزات نمیتونست کیرشو بکنه تو کون دختره البته دختره هم بعدا بهش گفت چون کیرت پهنه اون تو نمیره،و مجبور شد همونجوری فقط به لای کون دختره بمالتش البته واقعا سکس با استرس و سکس با اون دختره که عاشق اندامش بود براش لذت داشت، مرده هم انقدر کیرشو لا پای دختره بالا و پایین کرد تا ابش اومد و وقتی اب مرده میومدش دختره با شهوت و خیرگی خواشی داشت نگاه میکرد ، در کل روز فوق العاده ای بیدشنوشته سامیار
0 views
Date: November 25, 2018