مي خوام اول از همه از خودم بگم تا شايد بتونيد من رو درك كنيد. الان دقيقا نوزده سال و سه ماه هستم. مانند هر جوان ديگري سرشار از احساسات جواني و سكسي. تا حالا هيچ وقت رابطهي سكسي نداشتم. تا اونجايي كه يادم مياد از طريق فيلم سوپر خودمو ارضا ميكنم. البته هميشه دوست داشتم با دو دختر همزمان سكس كنم. ولي عاشق لزم. نه اين كه من دختر يا دو جنسه باشم. ولي عاشق دخترام. هميشه با فيلمهاي لزبيني راحت ميشم. اصلا شايد خواننده خيلي امل باشه و نفهمه كه لز يعني همجنسبازي زنان ولي من اهميتي نمي دم. ميخوام راحت بنويسم. شايد يكي از اهدافم از نوشتن اين متن، شناختن خودم باشه.ميخوام شما رو به گذشتهها ببرم. زماني كه تازه داشتم اولين روزهاي نوجواني رو طي ميكردم. زماني كه تنها سيزده سال داشتم. هيچ وقت يادم نميره، تازه ماهواره يا ريسيور خريده بوديم؛ خيلي خوشحال بودم كه با آدماي عجيب و غريبي داشتم آشنا ميشدم. اول از همه با موزيكهاي غربي كه تا حالا نديده بودم شروع كردم.چند روزي بود كه به صورت اتفاقي چند كانال سوپر رو پيدا كرده بودم، البته اگه اسمش رو بشه سوپر گذاشت چون فقط تبليغات سوپر بود. فقط نگا ميكردم، خدا شاهده هيچ كاري بلد نبودم انجام بدم. فقط در جستجوي اين بودم كه آلات تناسلي زنان رو به طور كامل ببينم. مي خواستم ببينم كه عشق بازي چه جوريه. ولي من فقط خانم و مردي رو ميديدم كه دارن بدنشون رو به همديگه ميمالند؛ هيچي معلوم نبود. به همين خاطر خيلي كنجكاوي من تحريك ميشد. به قدري كه نميتونستم به چيز ديگري فكر كنم. تو مدرسه بعضي اوقات بچهها رو دستمالي ميكردم و تصور كاملي از كون داشتم. به همين دليل وقتي كه حمام رفتم با دو انگشتم يك حلقه درست كردم. آروم دستم رو به كير كوچكم نزديك كردم، با خودم گفتم اگه اين كون باشه پس با فشار دادن ميتونم كيرم رو داخل كنم. آروم آروم كيرم راست شد بعد يك دفعه حس وحشتناکي به من دست داد. زود از حمام بيرون رفتم. وتقريبا تا يك ماه به هيچي فكر نمي كردم. فقط داشتم به ديدن فيلم سوپرهام ادامه ميدادم. اونم در كمترين فرصتي كه گير ميآوردم. حتي به فاصلهي زماني كه مادرم ميرفت تو آشپزخونه. عصر تابستون بود وقتي همه جلو تليويزيون خوابيده بودند. منم آروم كانال رو عوض كردم. خيلي اتفاقي چهار خانم رو ديدم كه دارند آروم آروم خودشون رو لخت ميكردند. يك دفعه خانم دوم از طرف چپ آروم اومد پايين و كونشو برد طرف خانم سومي. آب دهانم براي چند لحظه خشك شد.زن سومي آروم نگاهي به كونش انداخت. بعد با پایان وجود سينههاشو به كونش ماليد. به قدري هيجاني شدم كه نميدونم چهجوري دستم به كيرم خورد. دوباره همون حال حموم روداشتم ولي خيلي دلپذير تر از اون. آروم كانال تليويزيون رو عوض كردم. بعد رفتم دستشويي و سعي كردم بشاشم تا راحت بشم. ولي نتونستم. اون شب تا صبح نخوابيدم و همش به چيزي كه عصر ديده بودم فكر ميكردم.آره اين اولين انزال جنسي من بود. نميدونم شايد دليل عاشق لز بودن من اين صحنه باشه، از اين به بعد پایان تلاشم رو كردم كه فيلمهاي لز رو گير بيارم. به زناهايي كه با حس همديگه رو ميبوسنتد علاقهي خاصي پيدا كرده بودم. تا حدي اين جريان در من پيشرفت كرده بود كه ديگه نميخواستم با هيچ زني رابطه داشته باشم. بلكه فقط ميخواستم كه منم جزو دو خانم همجنسبازي مي بودم كه همديگر رو با حس خيلي عميقي ميبوسند.شايد اولين مردي بودم كه از خدا خواستم اي كاش منم خانم بودم تا شايد بتونم با زنا ديگه بخوابم. ميخواستم كه منم سينه داشتم و اون رو به دختر ديگري با پایان وجودم فشار ميدادم.بزرگتر كه شدم شروع كردم به مطالعه در مورد زنان و خصوصيات اونها. حتي نحوهي لباس پوشيدن اونها. موقع چت كردن از لزا دفاع و كار اونها رو توجيه ميكردم.با مطالعاتم اين طور برداشت كرده بودم كه انسان به خاطر ذاتش هميشه در جستو جوي زيبايي ها قدمهاي سخت زندگيش رو برميداره. به خصوص در اقدام به عمل جنسي. پایان انسانها ميخواهند با زيباترين آدم سكس كنند. ولي اگه دقيقتر در مورد انسانها توجه كنيم، ميفهميم كه هر دو جنس مرد و خانم در رابطه با سوژهي زير همنظر هستند.سوژه يك خانم با سينههاي زيبا و باسنهاي متناسب با اندامش ، پوستي كشيده و بي مو ، لطيف همچون مخمل و صاف همچون آينه.اگر از يك خانم به صورت جداگانه نظرش رو بپرسي خيلي آروم ميگويد خانم خيلي زيبايه. در حالي كه درون زهنش به رابطههاي سكسي كه سوژه ميتونه داشته باشه فكر ميكنه.ولي اگر از مرد بپرسي نظرت در مورد سوژهي ما چيه، با هيجان خاصي ميگويد خيلي عاليه. در حالي كه به رابطهبا اون سوژه فكر ميكنه.شباهت اين دو انسان در نظرهايشان زيبايي بود. اگر يك مرد سالم همجنس خود را بالباسي قشنگ و با كيري دراز و اندامي درست ببيند ميگويد بد نيست. كسكش عجب قيافهاي داره. كاش ميتونستم جاي اون باشم.ولي اگه همان مرد رو زني ببيند خيلي آروم ميگه زيباست و ميتونم راحت در آغوشش بخوابم.ميخوام با گفتههام چيزي رو ثابت كنم. آدما هميشه در جستجوي بهترينند. من با توجه به حرفهاي ديگران به اين نتيجه رسيده بودم كه پایان آدمها زنان رو موجودي زيبا ميدانند.بعد از ماهها تلاش موفق شدم با دختري همجنسباز گفتگو كنم. ابتدا خواستم كه آلات تناسلي مرد رو با اون در ميان بگذارم و اين كه چطور يك مرد ميتونه با كيرش يك خانم رو راحت كنه. بدون هيچ عكسالعملي گفت به دقت به ما زنا نگاه كن. لبهايي نرم كه با گرماي خاصي ميتونه آروم لبهات رو بمكه. گردني كشيده كه با لمس كردنش پایان اندامت به لرزه درميان. سينههايي نرم كه پایان عمرت ميخواهي لمسش كني. در نهايت پاهايي كشيده كه با دست زدن به اون به فكر خوشيهاي دنيا ميافتي.دخترها بچهها در مدارس خودشونو به همديگه ميمالند. وقت خدا حافظي همديگرو ميبوسند. و هميشه كنجكاوند كه بدن همديگه رو ديد بزنند.تمام اين خصوصيات زنان در مقابل يك كير طبيعي واقعا تهي طلقي ميشه.دوست همجنسبازم ميگفت دو خانم زيبا رو اگه روي يك تخت بخوابوني مطمئن باش حتي براي شوخي هم همديگر رو لمس مي كنند. كلا آدما در جستجوي زيبايياند و زنا زيبا هستند. پس چرا به خاطر يك انزال جنسي به ديگري رجوع كنند، در حالي كه اون رو كنار خودشون دارند.شايد پایان حرفهاي من به خاطر اين باشه كه ميخواهم همجنسبازي زنان رو توجيه كنم. ولي حقيقت اينه كه من عاشق شدم. عاشق لز. تا حدي پيشرفت كردم كه حتي به انجمنهاي سكسي لزبينها در آلمان كمك مالي ميكنم. از سايت اينترنتي لزبينهاي آمريكايي حمايت مالي و معنوي ميكنم و تبليغاتشون رو رايگان و با هزينهي خودم پخش ميكنم.حتي زنايي از آمريكا كه بخواهند با زناي ايراني رابطه داشته باشند رو راهنمايي ميكنم. هميشه دوست داشتم كه منم دختر بودم تا ميتونستم با اين زنا رابطه برقرار كنم. نميدونم كه كارم درسته يا نه.اميدوارم كه من رو راهنمايي كنيدنوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018