هم خوابگاهی

0 views
0%

سلام. اسم من معین هستش و داستانی که میخوام بگم درمورد گی من و دوست هم خوابگاهیم محمد هست.من و محمد هردوتامون بیست سالمونه من یه پسر لاغرم با قد ۱۸۵ و محمد یه پسر سفید و کم مو و تپل مپل هست و این داستان مال پارساله موقعی که ترم آخر دانشگاه بودیم و چون دانشگاه یه شهرستان دیگه بود خوابگاه دانشجویی گرفته بودیم و ۱۰ نفر بودیم همه باهم صمیمی. من محمد رو هم تو دانشگاه شناختم و دوس شدیم و هم خوابگاهی.آخرای ترم بود کلاس ها تموم شده بود همه مون وسایلامونو جمع کرده بودیم و رفته بودیم شهرمون تا برای امتحانا آماده شیم ولی من چون فرم های کارآموزیم تکمیل نبود قرار بود جمعه هفته بعدش برم خوابگاه و شنبه صبح زود فرم هارو امضا کنم بدم دانشگاه. محمد هم چون پروژه میخواست ارائه بده اونم گفت که منم میام تا شنبه پروژه رو نشون استاد بدم تا نواقص رو بگه. خلاصه جمعه شد و ما رفتیم خوابگاه جز ما دوتا هیچ کس دیگه ای نبود رسیدیم خوابگاه لباسامونو عوض کردیم خواستیم شامی که از بیرون خریدیم رو بخوریم.من شروع کرده بودم به خوردن شام که یهو با دیدن محمد چشام از حدقه در اومد. محمد تنش فقط یه شورت چسبان بود که انگار هیچی نپوشیده. بهش نگاه کردم گفتم چخبره برگشت گفت پدر هوا گرمه کسی هم نیس بزار راحت باشیم. میدونستم محمد کم مو داره بدنش ولی نه در این حد چون همیشه شلوار میپوشید یکم فقط از زانو تا پچ پاش مو داشت از زانو تا گردن هییییچ مویی نبود سیفیده سفید و با اون شورت تنگش کونه تپلش خیلی به چشم میزد. شاممون رو خوردیم و تموم شد بعد کمی با گوشی و لپ تاپ هامون ور رفتیم و خواستیم بخوابیم تا فردا صبح زود بیدارشیم. من رفتم چراغ هارو خاموش کردم و رفتم تختم خوابیدم (تخت ها دو طبقه بودن و من بالا میخوابیدم و محمد پایین) نیم ساعتی گذشته بود که دیدم صدای شالاپ شولوپ میاد . سرمو آوردم پایین دیدم بله محمد تو لپ تاپش سوپر باز کرده و زیر پتو داره جق میزنه و پتو بالا و پایین میشه که منم یهو یاد کونش افتادم و کیرم سیخ شد. با صدای آرومی گفتم داری چیکار میکنی. یهو هل شد لپ تاپشو بست گفت خوابم نمیبره میخوام فیلم سینمایی ببینم. منم خندیدم گفتم منظورت فیلم سینماییه دایی جانی و خاله الکسیسه خخخ. اونم خندید گفت آره تازه دان کردم . بهش گفتم پس بزار بیام باهم ببینیم.اون به پهلو خوابیده بود منم رفتم پشتش خوابیدمو پتو رو کشیدم رومون فیلم و باز کرد یکم که گذشت کیرم سیخ شد خورد به کونش یهو گفت اون کیرته گفتم آره گفت چه سفته گفتم خوشگلم هست. گفت به خوشگلی کیر من نمیشه گفتم کو ببینم گفت نه خجالت میکشم گفتم پدر کسی نیس که دوتایی هستیم . پتو رو زدم کنار دستمو بردم سمت کیرش از رو شورت یکم مالوندم کوچیک بود گفتم پس چرا سیخ نمیکنی گفت الان سیخه تعجب کردم چون سیخ بودنش ۱۰ سانت هم نمیشد گفتم چه کوچیکه گفت مگه ماله تو چن سانته من گفتم حدود ۲۰ سانت دوباربره مال تو گفت تو که کیرمو ندیدی پس نگو کوچیکه گفتم خب لمس کردم معلومه درضمن نشون بده ببینم که میخواست باز مخالفت کنه شورتشو کشیدم پایین. نور فقط نوره لپ تاپ بود ولی باز همه چی معلوم بود. کونش مثل هلو بود نرم و سفیده سفید و یه کیره کوچیک که تازه مو هاشو زده بود اونم سفید بود. دستشو برد که شورتشو بکشه بالا نزاشتم گفتم بزار ببینم چیا داری گفت باشه ببین بکش بالا . کیرش انصافا خوشگل بود و سفید یکم مالونمش که گفت نکن الا میریزم منم که از کیرش خوشم اومده بود گفتم میخوای بخورمش گفت با خنده گفت مگه دختری گفتم پسر ها هم میخورن گفت من که کیرتو ندیدم گفتم خب مثل من دربیار ببین که شلوارک و شورتمو کشید پایین یهو کیر ۲۰ سانتیمو دید چشاش درشت شد گفت چه خوبه کیرتو گفتم اگه بخوای مال تو هم دراز میشه گفت چجوری گفتم بیا بخورمش بزرگتر شه گفت میتونی گفتم آره ولی شرط داره گفت چی گفتم 69 میخوریم گفت آخه من تاحالا نخوردم گفتم امتحان کن حتما خوشت میاد خلاصه من برعکس شدم و کیرشو گرفتم دهنم اونم اول یکم مالوند و با زبونش سرشو لیس زد بعد شروع کرد ساک زدن. چن دقیقه ساک زدیم و یهو گفت داره آبم میاد منم سرمو کشیدم کنار و شورتشو گرفتم جلوش ریخت رو شورتش. گفت تو عمرم اینجوری ارضا نشده بودم عالی بود بلند شد گفتم آخه من موندم گفت بیا بخورم تا بریزی گفتم نه برگرد گفت چیکار داری گفتم میخوام کون تپلت ارضام کنه گفت نه کون نمیدم من گفتم حالا برگرد لاپایی بزنم تا ارضا شم گفت باشه برگشت وااای کونش عالی بود کون ۱۰۰ دختره میزاشت جیبش یکم تف زدم دستم و زدم در کونش و کیرم خوابیدم روش کونش مثل پنبه بود آدمو میبرد فضا. یکم لاپایی زدم گفتم محمد میشه سرشو بکنم تو خواهش میکنم گفت نه من تاحالا ندادم و میگن گشاد میشه و این حرفا گفتم نه پدر یه بار گشاد نمیکنه و مخشو کم کم میزدم که رازیش کردم فقط سر کیرمو بکنم توش بلند شدم یه تف زدم به کیرم و یه تف به در کونش آروم کیرمو چسبیدم در کونش خیلییی تنگ بود اصلا نمیرفت تو که با دستم گرفتم تنظیم کردم به یه فشار سرش رفت تو و خوابیدم روش و صدای محمد در اومد آخ و اوخش اتاقو پر کرده بود گفتم الان درس میشه اولش سخته یه چن لحظه اونجوری موندم گفتم بزار یکم اون تو باشه گفت باشه منم میخواستم جا باز کنه که تا ته بکنم توش پاهاشو بیشتر باز کردم تا راحت بکنم توش و دیدم که دردش کم شد یه فشار قوی دادم کیرم تا ته رفت توش فشارش انقدر زیاد بود که نزدیک بود کیرم بشکنه از وسط که جیغ محمد بلند شد خواست پاشه نزاشتم چون هیکل من از اون بزرگ تر بود و روش دراز کشیده بودم نتونس کاری کنه فقط وول میخورد که گفتم الان تموم میشه نترس شروع کردم به تلمبه زدن . چنتا تلنبه زدم دیدم عادت کرد و انگار خوششم اومده که دیدم داره آبم میاد گفتم محمد داره آبم میاد که با صدای ضعیفی گفت بریز توش منم تلنبه هامو سریع کردم آبم اومد ریختم توش کامل بعد درش آوردم و خوابیدم کنارش و صورتشو گرفتم بوسیدم گفتم اگه دردت بیشتر شد ببخش چیزی نگفت و همونجوری لخت بغل هم خوابمون برد تا صبح که بیدارش کردم دستشو گرفتم بردم حموم کامل همو شستیم و گفت که یه جورایی از دادنش خوشش اومده. تو حموم هم باز هردومون ساک زدیم و ارضا شدیم بعد رفتی پی کارهای دانشگاه.موقع امتحانا هم یه بار دیگه سکس داشتیم ولی حیف که دیگه ترم آخرمون بود و تموم شد دانشگاه الان فقط تو تلگرام باهاش حرف میزنم و اون خارطرات و میگیم و میخندیم.مرسی که خوندین نوشته moein

Date: July 23, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *