هم میخواستم هم میترسیدم

0 views
0%

ابن داستان حقیقت محضه…اولین و آخرین سکسم…دقیقا یک سال از دوستی من و علی میگذشت…همه چی خوب بود تا اینکه=گفتمریم همین امروز باید ببینمت+گفتم موقعیتم جور نیست نمیتونم بیام؟=یکاریش کن حالا حتما باید ببینمت مریم..+علی گفتم که تو که وضعیتمو میدونی..مامانم همش منو زیر نظر داره..آخرین حرفش این بود.=یا امروز میای یا منو واسه همیشه از دست میدی؟آدرس رو داد گفت ساعت 5 منتظرتم..از اونجاییکه علی رو خیلی دوس داشتم و میترسیدم از دستش بدم هرجوری بود از خونه زدم بیرون ساعت 4ونیم بود..رفتم همون جایی که ادرس رو داده بود..تقریبا یه رب ساعتی وایسادم کسی نیومد…علی خیلی به سر وقت اومدن اهمیتمیداد بخار همین تا ساعت پنج صبر کردم دقیقا یه موقع مثل همیشه..ماشینش 206 یود از دور فهمیدم خودشه…هرچی ماشینش نزدیک تر میشد بهم دلشورم هم بیشتر میشد نمیدونم چرا ولی اولین باری بود اینجور حسی داشتم..اومد و من سوار شد…طبق معمول بازم سرم غر میزد چرا انقد زود اومدم…حرفاش که تموم شد بدو یه بوس بده صورتمو بردم نزدیک لپش یهو سرشو چرخوند طرفم لبم رفت رو لباش خیلی داغ بود جوری که لبامم اتیش گرفته بود…لبامو ازش جداکردم گفتم حواست به رانندگیت باشه…کل مسیرو هیچ حرفی نزدیم فقط دستامون تو دست هم دیگه بود..رسیدیم به یه خونه که تقریبا قدیمی بود گفته بود یه خونه داریم که ازش استفاده نمیکنیم…وارد خونه شدیم..یه حوض بود که نصفشو خراب کرده بودن و باغچه هایی پر از گلای پژمرده معلوم بود خیلی وقته کسی اونجا زندگی نکرده…خلاصه رفتیم وارد خونه شدیم دهنم وا مونده بود حیاط به اون دره پیتی داخل خونه به این قشنگی..رفتیم تو اتاقش…از تزیناتش خوشم اومد…کاغذ دیواری سیاه با رگه های قرمز و سفید داشت…رو تختیشم تقریبا شبیه کاغذ دیواریش بود..تختش نه یک نفره بود نه دونفره…نشستم رو تختش برام یه لیوان اب اورد…اون میدونست من همیشه قبل عشق بازیمون یه لیوان اب میخورم..تا نصفه خوردمش که یهو علی از دستم کشیدش بقیشو خودش خورد..یهو اومد شروع کرد به خوردن لبم لب گرفتنو خیلی دوس داشتم تقریبا یه 5 دقیقه ایی لبامو میخورد..شالمو در آورد..لاله گوشمو خورد منم گردنشو لیس میزدم…دستش رفت طرف دکه مانتوم دونه به دونه بازش کردیه تاپ مشکی رنگ پوشیده بودم هم سیناهامو با دستاش گرفته بود هم ازم لب میگرفت …در یه حرکت بلندم کرد مانتو و لباسمو در اورد..تنها لباس زیرم مونده بود اونو هم در اورد…شروع کرد به خوردن سینم و لیسیدن سینم..نوک سینمو با دندونش میگرفت منم دادم بلند میشد..هم کسمو میمالید هم سینمو میخور..یهو چشمم به شلوارش افتاد زیپش داشت پاره میشد..فهمیدم کیرش شق شده..منم وایسوندمش شلوارشو در آوردم براش کیرش راست راست شده بود از رو شرتش اونو میمالوندم…دیگه از خودم بیخود شده بودم..نمیفهمیدم چیکار دارم میکنم…شبوارمو کشید پایین دیگه کاملا لخت بودم…من انداخت رو تخت پا هامو باز کرد و کسمو میلیسید گفت حالا نویت توئه براش ساک زدم تقریبا چن دیقه ایی شد..دوتامون وایساده بودیم گفت برگرد یرگشتم کیرشو گذاشت دم کونم..تازه فهمیدم چه گندی زدم..ولی دیگه اختیاری از خودم نداشتم…قبلش به کرم مالید و انگشت کرد به کونم..یهو نفهمیدم از کجا خوردم کیرش تا ته رفته بود تو کونم…خیلی درد داشت…کیر علی هم خیلی بزرگ بود…ولی این درد کم کم تبدیل شد به لذت..بعد که کارش تموم شد بی حال افتادم روش..لعد نیم ساعتی پاشدیم رفتیم حموم…منو رسوند خونه هیچی نگفتم تا اینکه رسیدم به خونه..رفتم تو اتاقم نشستم زار زار گریه زاری کردم…من فک میکردم با رفتنم علی مال خودم میشه برعکس حس میکردم ازدوز شده برام غریبه بود..یه ماه از اون ماجرا گذشت دیگه نسبت بهم خیلی سر شده بودیم…این شد که از هم جدا شدیم..آخرین حرفشبا اون سکس میخاستم عشقمو نسبت به تو ثابت کنم…نوشته TOSKA18

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *