هرچند قبل از اینکه بخوام بشینم روش کیرش رو خورده بودم و با کلی لذت دقایق زیادی ساک زده بود اما وقتی سر کیرش رو گذاشتم دم سوراخ کونم و خواستم بشینم روش سوزش و دردی توی تنم پیچید که نتونستم طاقت بیارم و خودم رو کمی کنار کشیدم . کیرش رو دوباره توی دست گرفتم . انگشتهام رو که دور کیرش حلقه کرده بودم به هم نمیرسید . دستی به سر کیرش کشیدم و نرمی اون رو با کف دستم حس کردم. کمی دستم رو خیس کردم و به سر کیرش مالیدم . دوباره روی اون نشستم . سر نرم کیرش اروم سوراخ کونم رو باز کرد . کمی پایین رفتم و سر کیر آروم داشت میرفت توی کونم. هر چند که سر کیرش نرم بود اما کلفتی طاقت فرسای اون داشت تموم وجودم رو به رعشه مینداخت. تردید از ادامه کار و نجات از چنین دردی یه طف و وسوسه چشیدن چنین سکس و کیری از یه طرف تموم تنم رو پر کرده بود. دستهای اون که کمرم رو گرفت وسوسه غالب شد و گرمای بدن اون توی تنم پیچید. کمی بیشتر نشستم . چشمههام رو روی هم گذاشتم و آروم پایین تر رفتم . درد و بی تابی توی رون هام ریخته بود و مهره های پشت گردنم درد گرفته و کرخ شده بود . دیگه نمی تونستم چشمام رو باز کنم . قطره عرقی از بین موهام تا روی گردنم پایین اومد. سر کیرش رفته بود توی کونم و از هم باز شده بودم اما میدونستم که این هنوز اول ماجراست و کلفتی اصلی کیرش که سفت هم هست هنوز مونده. کمی همونجا مکث کردم . کمی باسنم رو تکون دادم . کمرم رو جلو تر کشیدم و باز عقب تر بردم . مراقب بودم که پایین تر نرم و لرزش و سستی پاهام باعث نشه که یهو بیفتم رو ی کیرش… دستام رو عقب بردم و روی زانوهاش گذاشتم که بتونم خودم رو کنترل کنم. ولی درد داشتم . از طرفی دلم میخواستش . برای همین کمی جلو کشیدم و کیرش در اومد . خم شدم و خودم رو روی بدن اون ول کردم تا حس راحتی کنم و بتونم نفسی بکشم. سر کیرش همون طور که من جلو بودم به سوراخ کونم میخورد.رمای لذت بخشی داشت . خیس بودنش هم خیلی خوب بود . همون جور که روی شکم اون خوابیده بودم آروم کونم رو عقب تر دادم و سر کیرش نزدیک سوراخ کون من مالیده شد . با کمی جابه جایی خودم سوراخم رو با کیرش تنظیم کردم. و خودم رو عقب تر بردم و سر کیرش دوباره تا جای قبلی توی کونم فرو شد . با دست باسنم رو گرفت و از هم باز تر کرد . کمی کشیدگی توی کونم حس کردم که چندان خوشایند نبود . اما باز تر شدن سوراخ کونم باعث شد کمی بیشتر کیرش داخل بشه . دست روی سینه ام گذاشت و در همون حالت منو بلند کرد و همین کار باعث شد که کیرش بره توی کونم و سفتی و محکمی و کلفتی کیرش رو با تموم وجودم حس کردم . در یه لحظه تموم بدنم توی خودش جمع شد . باسنم رو به هم فشار دادم . این عمل ناخودآگاه و از سر درد بود ولی باعث شد کونم هم جمع تر بشه و فرو شدن کیر اون رو شدید تر حس کنم وبلا فاصله ناچار شدم که خودم رو شل کنم و همین شد که کیر اون بیشتر بره تش. کلفتی کیر اون رو با تموم جونم داشتم حس می کردم . خودم رو خم کردم به جلو . نمیتونستم درد و کلفتی رو تحمل کنم و از طرفی هم نمیخواستم بیرون بیاد چون بعد ناچار بودم دوباره این کار رو تکرار کنم .خودم رو آروم کردم و گذاشتم که کیر ملفت اون همراه با درد و سوزش وارد بدنم شد… کمی که فرو رفت دیگه سایز کلفتی اون تغییری نکرد اما بلندی اون داشت آروم اروم تا همه جام میرفت. با احتیاز به طوری که کیرش بیرون نیاد کمی خودم رو بالا کشیدم و دوباره نشستم روش . حرکتی که بیرون کشیدن کیر داشت آرومم میکرد . انگار داشتم راحت میشدم . به این نتیجه رسیدم که بیرون اومدن کیر از توی کونم کم درد تر از تو رفتنشه. دوست داشتم این حرکت لذت بیشتری بهم بده و تکرار بشه برای همین هم باید دوباره تو میرفت . کمی نشستم و بلافاصله بلند شدم تا کیرش بیرون بیاد این کار همراه با لذتی که میداد باعث شد کونم آروم آروم به بزرگی کیرش عادت کنم اما همچنان چنین کیری برای من خیلی بزرگ و سخت به نظر می رسید . اما شهوتی عجیب توی تموم تنم رو پر کرده بود . این من بودم که موفق به تحمل چنین کیری شده بود و داشتم ازش لذت می بردم . اعتماد به نفس بیشتری رو داشتم حس می کردم و باعث شد لذت سکسی بیشتری هم ببرم.دستم رو روی سینه اش گذاشتم و همونطور که کیرش توی کونم بود خودم رو تکون دادم . بی اونکه کیر بیرون و داخل بشه توی کونم داشت تکون میخورد و لذت بسیار عجیبی رو بهم میداد . حس کردم الان تموم میشم و خالی میشم . روی آسمون ها بودم . چشمام رو بسته بودم و تموم کیرش رو توی تن خودم حس می کردم . کیر اون تموم تنم رو پر کرده بود و به همه جام میخورد . شکمم تکون میخورد باسنم شل شده بود و با تموم وجود داشتم لذت می بردم . دستم رو عقب بردم و خایه هاش رو توی دست گرفتم و با نوک انگشتام میزان کیرش رو که توی کونم رفته بود انداشه گرفتم . لذت بخش بود اما انگار هنوز بخشی از اون بیرون مونده بود . تلاش کردم کمی بیشتر بشینم روش تا بیشتر بره اما توی تنم به جایی رسیده بود که دیگه جلو نمی رفت. نمیدونستم چه کار کنم که بازم بیشتر بره توش… خودم رو خم کردم روی تنش اما فایده ای نداشت. برای همین هم خودم رو بلند کردم . با کمر راست نشستم ولی باز هم فایده ای نداشت . کمی خودم رو بالا کشیدم تا کیرش بیرون بیاد … در همین حال کمی خودم رو به سمت راست چرخوندم … اما باز هم فایده ای نداشت با این وجود تغییر زاویه کیرش توی کونم باعث لذت تازه ای شد. دلم خواست همون جوری کمی تکونش بدم . خیلی خوب بود . خیلی لذت بخش بود . روی زانوهام کمی بلند شدم این باعث شد که اون بتونه خودش رو تکون بده . کمرم رو گرفت و شروع کرد به تکون دادن و آروم آروم سرعتش رو بیشتر گکرد . تکون خوردن با سرعت کیر کلفت و بلند اون توی کونم داشت منو از شدت لذت بیهوش میکرد . جیغم در اومده بود و با وجودی که از گفتن حرف های رکیک خوشم نمیاد به یکباره شروع کردم به حرف زدن و هر چی دلم خواست رو گفتم … گفتن این کلمه ها داشت شده لذت و شهوت رو در من بیشتر و بیشتر میکرد . این باعث شده بود که اونم به شهوت بیشتری برسه و تکون هاش رو شدید تر کرد . من کمی راست تر شدم اما خودم رو بالا نگه داشتم که اون بتونه خودش رو تکون بده صدای خوردن رون های اون به باسنم باعث شد که حس کنم نکنه تمومش رفته تو … آروم دستم رو بردم عقب و به هوای حال دادن بیشتر به اون و مالیدن خایه هاش اندازه فرو رفتن کیرش رو بر انداز کردم …. ای وای ای وای من جان … داشت تا ته میرفت تو و میومد بیرون و دوباره و دوباره و دوباره و دوباره … جمع شدم . گرم و داغ شدم . شقیقه هام تحت فشار بود . زانوهام رو به هم نزدیک کردم و به پهلوهاش فشار دادم … چشمام رو بسته بودم و کمرم رو قوس داده بودم و گردنم رو به عقب بردم و تموم تن و احساسم رو بیرون ریختم و در اختیارش گذاشتم و همون لحظه بود که جیغم به آسمون رسید . تموم شده بودم و در عین حال گرمای داغ و لزجی رو هم در خودم حس کردم … اون هم تموم شده بود و توی تنم پر از آب بدن اون بود … تکون های آخرش شدید تر بود و حالت دستاش و فشاری که به کمرم میداد بیشتر شده بود .هر دو تموم شدیم و من که دیگه نایی نداشتم همون طوری روی شکم اون خودم رو رها کردم . اون چند تکون دیگه خورد و بعد هم محکم منو توی بغلش فشار داد و کیرش رو با شدت بیشتری تا ته فرو کرد توی کونم و همون جا نگه داشت و آخرین لرزه توی بدنش ریخت … تموم شده بود . خیس بودم و جز لذتی آسمونی چیز دیگه ای حس نمیکردم… … فکر میکنم هنوز هم از آون آسمونی که بالا رفتم به زمین برنگشتمنوشته امی جون
0 views
Date: November 25, 2018