از همون روزی که فرزادو دیدم نگاهای سنگینشو رو خودم حس کردم.فرزاد دایی سعید بود و سعید بی اف منمن 19 سالم بود و سعید 22.اما فرزاد 29همیشه دوست داشتم با یه پسر جاافتاده تر مثه فرزاد باشم اما سعید خیلی گل بود نمیشد ازش گذشت.دیگه همیشه فرزاد با ما میومد بیرون.هرجا که میرفتیم بود.قدش از سعید بلندتر بود و هیکلیتر.یعنی اگه قبل از سعید میدیدمش ردش نمیکردم اما الان نمیشد کاریش کرد.بعد از یه مدت واسه اینکه فکر خیانت ار سرم بپره به سعید گفتم دیگه فرزادو با خودت نیار،خوب منم دل دارم دوس دارم مثه همه فقط ما دوتا باشیم-یعنی چی ایدا؟؟مگه فرزاد چشه؟هم باحاله هم پایمونه.درسته خیلی باش راحتم ولی هرچی باشه داییمه.نمیشه که بش بگم با ما نیا-من نمیدونم سعید یه کاریش کن میدونی که ادمه قدیم تا وقتی دایی جونت بخواد بیاد من نیستممیتونی رو بقیه جی افات حساب کنی…-باز زو سرت تو کسشعر میگیی.تو تنها جی اف منی باهامم میای بیرون فرزادم میاد دیگه هم حرف نباشه-حالا نشونت میدم…گوشیو قطع کردمو خاموشمیدونستم اینجوری میزنه سرشو حتما قبول میکنه.صبح بیدار شدم و گوشیو روشن کردم به امید یه اس از سعیر…ولی خبری نشد 1 روز 2 روز 1هفته شده بودهیچوقت قهرامون اینقد طولانی نمیشد.فهمیدم قضیه فرزاد واسش مهمه اما نمیدونیتم چرااین غروره سگیمم نمیداشت بش بزنگم با اینکه دلم واسش یه ذره شده بودبعد از 2هفته بیخبری فرزاد اس داد-چیکار کردی با این سعید ما؟چرا اینقد دپ شده؟؟-از خودش بپرس دایی.باز قد شدهمیشناسیش که…-دایی عمتهیجوری میگی فک میکنم 50سالمه.حتی سعیدم بم نمیگه دایی اونوفت تو….-حالا هرچی..سعید خوبه؟-اگه نگرانشی چرا بش نمیزنگیی؟-چرا اون نزنگه؟این بود دوس داشتنش؟-مال غرور لعنتیته.همینه که سعیدو دیوونه ی خودت کردی.یعنی همرو دیوونه میکنهحالا مشکلت باش چیه؟-نمیشه بگم-بهتره بگم مشکلت با من چیه که نمیخوای باهاتون بیام؟باورم نمیشد سعید بهش گفته باشه-مشکلی که نیست ولی اونجوری راحت ترم-اتفاقا منم دیگه با شما دوتا نمیام،اخه میخوام با تو تنها باشم…ازینجا دیگه ج ندادم.به سعید زنگیدم-بالاخره زنگ زدی روانییی؟خوب تو مگه نمیفهمی نباشی میزنه سرم؟؟؟-سعید باید ببینمت …-به چه مهربون شدیبهتره با منشیم هماهنگ کنین خانوم فعلا سرم شلوغه ..-وقته شوخی نیس سعید 1ساعت دیگه بیا دنبالم-چشم سرورم میبینمت-اکی فعلالباسیو که دوست داشت پوشیدم و بت رژ لب قرمز که عاشقشه.اومد دنبالم و پریدم تو ماشین.لبم و گذاشتم رو لبشیه لب خیلی داغ که دلم واسش یه ذره شده بود-جووووووووون.حشرت زده بالا دختر.میخوای بریم خونه فرزاد؟خالیه ها…-سعید داییت داره بت خیانت میکنه-باز شروع کردی؟؟مشکلت با این بدبخت چیه اخهاس ام اس هاشو به سعید نشون دادم…منتظر بودم کلی فحش از دهنش بیاد بیرون و بهم افتخار کنه که بش خیانت نکردم ولی یه نیشخند زد و هیچی نگفت پاشو گذاشت رو گاز و رفت،مات و مبهوت داشتم نگاش میکردمچش شده بود اخه ….-ایدا خانووم لقمه ای که تو دهن من جاشه تو دهنه فرزادم جاشه .-یعنی چی سعید؟؟-یعنی دهنتو ببند هیچیم نگووودرارو قفل کرد و با سرعت وحشتناک میرفت..اینجا بود که فهمیدم چه غلطی کردم.هرچی التماس کردم راضی نشد.منو اورد خونه فرزاد همه بدنم میلرزید.میدونستم الان دوتاشون میفتن رومدر ماشین و باز کرد کشیدم پایین-سعید،سعیدممن ایدامچیکار داری میکنی با ایدات؟؟توروو خدا سعید بزار برم.ما 10 ماه مال هم بودیم به حرمت این 10 ماه.خواهش میکنم-گفتم ببند دهنتو.لذت میبری میدونم پس نق نزناصلا شده بود یکی دیگهرفتیم داخله خونه فرزاد اومد دمه در.-ای جووووونم بالاخره اوردی این هلوی منوو-بله اقا فرزاد دست کم نگیر سعیدو..فرزاد اومد جلو و بغلم کرد.تنم داشت میلرزید هم از ترس هم از وحشت…-ارووم باش کوچولوی من اذیتت نمیکنم میدونی چقد دلم ای لحظه رو میخواست؟؟سعید نیا تو اتاق.میخوام با این جوجو تنها باشم.دستمو کشید برد تو اتاق.شالمو دراورد و باز بغلم کرد.-خیلی دوست داشتم یه سکس رومانتیک بات داشته باشم ولی نمیشه معذرتمانتو و شلوارمو دراورد و انداختم رو تخت .اومد ازم لب بگیره با دستم میزدم به صورتشو نمیداشتم.دستمو گرفت و با شالم بست به تخت و گفت خودت خواستی..لباشو گذاشت رو لبم و میمکید اومد رو گردنم و لیسش میزد منم که رو گردنم خیلی حساس بودم تنم لرزیید-جووووون.حالا بذار همچین حشریت میکنم که خودت بگی بکن تو کسم.رفت سراغ سینه هام نوکشونو وحشیانه گتز میگرفت و من درد میکشیدم.در باز شد و سعید اومدگفت من بلدم چجوری حشریش کنم فرزاد…اومد و شرتمو دراورد و افتاد به جونه کسم.همیشه وقتی زبونه داغش میخورد به کسم دیوونه میشدم.فرزاد سینه ها مو میخورد و سعید کسمو …منم داشتم لذت میبردم که یهو کیره سفت شده ی سعید و رو کسم حس کردم.با التماس گفتم نه گفت ارهههه..یهو فرزاد بلند شد و سعید و انداخت اونورو کیرشو کر تو کسم.خشک خشک تو کسی که اولین بارشه کیر میره توش…از درد داشتم میمردم.حس کردم اتیش گذاشتن لای پام داشتم نصف میشدم…گفت جووووون.چه کسه تنگ و داغی…جرش دادم ایدا بالاخره….فقط خیسی اشکامو حس میکردم هیچ لذتی نمیبردم.دراورد و باز کرد تو.پر خون بود حالم داشت بد میشد..یکم نگه داشت و ارووم شروع کرد تلمبه زدن.سعیدم برگشت رو تخت و سینه ها مو میمالید و هی میگفت بدو دیگه نوبت منه …نمیدونم چقد گذشت ولی خیلی نبود فرزاد کیرشو دراورد و ابشو ک با خون قاطی بود ریخت رو شکممواسه اینکه حالم بد نشه چشامو بستم.الان دیگه فقط حس میکردم که چی میگذره اونجا مثه حسه یه کیر داغ دیگه که حتما مال سعید بود و داشت میرفت تو کسم.اینبار ولی با لذت بوددیگه هیچی نفهمیدم تا اینکه تمیز شده و لباس پوشیده روی مبل خونه فرزاد بیدار شدم.کسی خونه نبود و فقط دوییدم بیرون هنوزم تو کاره سعید موندم.نوشته آیدا
0 views
Date: November 25, 2018