سلام می خوام واستون ماجرای سکس خودمو هنگامه بگم ولی قبلش یه مقدمه لازم داره راستی اسمم مهدی اهل شیرازم ساله اول دانشگاه بود با دوستام رفته بودیم مرودشت خونه کرایه کنیم. که تو بنگاه دو سه تا دختر با یه مرد امده بودن خونه کرایه کنند.از شانس بد ما خونه گیرمون نومد ولی یه شماره ناز به گلسا خانوم (دخترای که با اون مرده بودن) دادیم و مجبور شدیم بریم خوابگاه بگیریم. گذشت و بعد دو هفته دختره زنگ زد به موبایلم شماره خوابگاهو دادم زنگ زد خوابگاه شروع کردیم به مخ زدن – چند سالته؟- 19- رشتت چیه؟- روانشناسی- بچه کجایی؟- چالوسبه خودم گفتم از اون کس سرخ و سفیداس که اندازه یه کف دسته بدونه مو خلاصه باهاش قرار گذاشتمو رفتیم سر قرار.چند باری با هم رفتیم بیرون و یه دوبار سر حرف و باز کردم یه خورده هم دست مالیش کردم ولی موقییت جورنشد فرمونشو ببرم با هم پایه شدیم تا یه روز…….جاتون خالی یه مانتو مشکی از نوع تنگش شلواره مشکی کوتاه چسبیده به اون رونای نازش با یه دونه ازروسری کوچولوها داره همراه گلسا میادااااااااااااا این همونیه که همه دنبالشن هنگامه باورم نمیشد تو دانشگاه همه مرده یه نگاهش بودن تو دانشگاه خوشکل زیاد بود ولی این چیزه دیگه ای بود معمولا دخترای دانشگاه خودشونو می ساختن واسه پسرا ولی این یکی فرق می کرد بچه تهرون از اون مایه داراش خوشکل جوان و……………. سرتونو درد نیارم سلام و علیک کردیمو اون روز گذشت بعدا گلسا یه روز بهم گفت که بخاطر اینکه شماره خونمون رو می خواستم بدمت هنگامه رو اورده بودم که ببینه چه جور پسری هستی (اخه شماره خونه هنگامه خانوم تو دانشگاه حکم چک سفید امضا داشت)واسه هرکس میگفتم زیدم دوسته هنگامهه می خواس با من پایه بشه خودشو بچسبونه به ما حتی یه دفه چنتا از این ترم اخریها که خیلی ادعا داشتن دورو برمو گرفته بودنمنم بهشون وقتی گفتم که شمارشو ندارم می خواستن خشک خشک منو بکنن. تا یه روز که اخرای اسفند بود همه داشتن میرفتن واسه عید شهرشون زنگ زدم خونشون دیدم هنگامه برداش باهاش یه کم خودمونی شده بودم گوشی رو داد به گلسا. گفت که دارم میرم ترمینال که برم چالوس. بیا دنبالم تا با هم بریم خلاصه رفتم دنبالش زنگ زدم درو باز کرد رفتم تو تا ساکشو بردارم که هنگامه رو دیدم چه دیدنی از حموم اومده بود بیرون یه تاپ صورتی شورتک مشکی سینها سیخ سیخ بدن اینوهو برف یه دفه چشم تو چشم شدیم حس کردم با نگاش یه چیزی میگهداشتم می خردمش که گلسا گفت چشاتو درویش کن منم خودمو زدم به اون راهزیرشو کشیدم تو راه از گلسا پرسیدم هنگامه کی میره خونه اونم گفت بیلط گیرش نومده فردا. امشبم تنهاست.گذشت تا اومدم خوا بگاه یه حسی بهم می گفت زنگ بزن منم به خودم می گفتم ما و هنگامه مگه میشه.تا اخر دلم طاقت نیاورد زنگ زدم نمی دونسم چی بگم سلام علیک کردمو یه سری حرفه مفت زدمو تا یه دفه از زبونم پرید بیرون گفتم تنهایی؟ گفت اره همه رفتن دلو زدم به دریا گفتم می خوای بیام پیشت اولش یکه خورد بعد از نیم ساعت فلسفه بافتن قرار شد بریم شام بخوریم توخیابون همه شاخشون درامده بود من با این گوشت حقه دارم راه میرم…..تا رفتیم در خونه برسونمش رسیدیم دم در دل تو دلم نبود تا که گفت بفرمایید تو نمی دونسم تعارف میکنه یا جدی میگهدلو زدم به دریا گفتم اول شما درو باز کرد رفت تو ما هم اینوهو گاو سرمونو انداختیم پایین رفتم تو به خودم می گفتم خرت از پل گذشت امشب بهترین کس دانشگاه رو میکنی رفتم تو. رفت تو اتاق لباساشو دراورد همون تاپه باشلوارک رو کرد تنش تو اتاق نشسته بودم گفت چایی یا قهوه گفتم هر کدوم شما می خورید درست کرد اومددولا شد تعاروف کنه چشم به اون سینه های سرخ وسفیدش افتاد داشتم می خوردمش که گفت مگه گلسا صبح نگفت چشاتو درویش کنیمنم کیرم پاشده بود زیره کمربنده بود با یه خورد من من گفتم به من حق بده کار سختی ازمن می خوای انجامش بدم اونم نشست کنارمو گفت می تونی اوشب استثنا اسونش کنی قهوه تو بخورمونده بودم چه جوری شروع کنم خدایش میترسیدم برم طرفش بعد زایع بشم تا گفت ببخشید دیگه شلوار راحتی نداریم امشب باید با شورت بخوابید خیره تو چشاش حس کردم فاصله صورتامون داره کم میشه که یه دفه نفهمیدم چی شد که لبامون رفت توی هم بعد یه دقیقه که به خودم اومدم گفتم نباید کم بیارم همه ارزوی یه جواب سلام هنگامه رو دارن کشیدمش طرفه خودم دست کردم تو سینه هاش زد پشته دستم گفت مگه سینه هم می خوای؟گفتم اره دیگهگفت شرط دارهگفتم چیه؟گفت رخت خواب امشبو تو باید بندازی رخته خوابو انداختم دستشو گرفتم خوابوندمش اومدم برم تو لباش صورتشو کشید گفت اگه به گلسا نگفتممنم بهش گفتم کون لق گلسا رفتم تو لبش بادستامم تاپشو دراوردم واااااااااااااااااااااای اینهو برف سفید اومدم برم سینشو بخرم گفت مگه شام نخو ردی منم گفتم این دسره شروع کردم بخوردن سینشبعد شلوارکشو دراوردم دیدم یه کس ناز سفید موهاشم زده بود بالاشم زخم شده بود شروع کردم بخوردن دیدم دیگه بلبل زبونی نمی کنه عرق کرده داغ شده سروصداش دراومده زود باش زود تر چیکار می کنی به خودم گفتم این همونیه کی تو دانشگاه هیچ کسو به خروسکش حساب نمی کرد داشتم روی پاشو می خوردم که حس می کردم زبونم هی بیشتر میره ته سرمو اوردم بالا پاهاشو بازکردم دیدم دختره جلوش بازهترسیدم یه دفعه گفت چیه تا حالا کس ندیدی یا تا حالا کس نکردی ؟منم لباسامو دراوردم کیرمو که دید گفت حتما می خوای برات ساک بزنم؟گفتم پس چی نشستم رو سینش کیرمو گذاشتم دم دهنش اول نمی خورد بازور دادمش خوردبعد بهم گفت کاندوم که داری منم گفتم نه گفت پس همین جور که می کنی فکر کن اسمه بچه رو چی بزاریم خیره شدم تو اون چشمای ابیش رفتم تو لبش با دستش کیرم گرفت گذاشت تو کسشه اهی کشید و محکم منو چسبید انکارکرد بودم تو ژله پدرسوخته حرفه ای بودپاهشو انداخته بود دور کمرم زبونشم قفل کرده بود تو زبونم تلمبه زدنمو سریع تر کردم اخ و اوخش دراومده بود فشارم می داد تا یه دفعه یه جیغی کشید و ساکت شدحس کردم کیرم داغ شده گفتم نکنه ابم اومده ریختم توشدراوردمش بهم می گفت مرسی مرسی چشماشو بسته بود فهمیدم اون ارضا شده نه من از حال رفته بود چرخوندمش روی شکم خوابوندمش اصلا حالیش نبود با کرم کیرمو چرب کردم گذاشتم دمه سوراخش فشار دادم یهو بخودش اومد گفت چیکار می کنی درش بیار درد داره بهش اعتنایی نکردم خیلی درد میکشیدحس می کردم درد میکشه ولی یادم به اون نازو اشوه های دانشگاهش که میافتاد می گفتم حقشه داشت ابم میومد تلمبه زدنو بیشتر کردم اخو اوخش به جیق وفحش تبدیل شده بود کیرم و دراوردم گرفتم روبه صورتش ابمو از ریختم توی اون صورت خوشکلش که همرو تو دانشگاه دیونه کرده بود خوابیدم روش دیگه هیچی نفهمیدم تاصبح که دیدم هنگامه صدام میکنه میگه پاشو صبحونه بخوربعدم رفتیم ترمینال هنگامه خانومو سوار اتوبوسش کردیم فرستادیمش رفت خلاصه من اون ترم اول کسی رو کردم که اون سال بالاییها که با این همه ادعا تو کف یه گوشه چشمش مونده بودن
0 views
Date: November 25, 2018