داستانی که میخوام براتون بگم مربوط میشه به یک ما پیش یعنی تیر 89 . سعید هستم 17 ساله یه رفیق دارم به اسم وحید .سه ساله که با وحید دوست هستم رفیق جون جونی مثل برادرمه چون من برادر ندارم فقط دوتا خواهر بزرگتر از خودم دارم.سه سال پیش وقتی وحید با پسر خالم دوست بود هنوز با من دوست نشده بود.پسر خالم میخواست با وحید بره بدنسازی اومد به من هم گفت تو هم میای منم با اونا رفتم.من موتور داشتم هرروز میرفتم دنبالشون میرفتیم بدنسازی تا کم کم با وحید دوست صمیمی شدیم . پسر خالم هم به خاطر فوتبال بدنسازی رو ول کرد.من موندم و وحید.راستی از خودم بگم من همه بهم میگفتن بدن خیلی خوبی داری و برو بدنسازی خیلی خوبه و … همین وحید هم همیشه بهم میگفت تو خیلی بدن خوبی خوبی داری استیلت خیلی خوبه خلاصه همیشه تو کف من بود و میگفت کاشکی بدن تو رو داشتم و… وحیدم نمیدونی چقدر فنچ بود اصلا یه تار مو تو کل بدنش پیدا نمیشد . سفید سفید فقط زیر بغلش یه کم مو داشت . ولی من هیچ وقت تو فکر کردنش نبودم. اون هم سن من بود من رشته ریاضی اون تجربی بود.خلاصه ما باهم دوست شدیم و کم کم پامون به خونه همدیگه باز شد.از سال 87 تا الان که 89 هستیم ما باهم دوست هستیم . محاله یه رو ز همدیکه رو نبینیم تازه خیلی شبها خونه خالی پیش هم میخابیم. دیگه شده بود یه عضو از خانواده ما هروقت دلش میخواست میومد میرفت . ما هرروز 7 -8 با سوکر10 بازی میکردیم و فیلم میدیدم و … همین تابستون 89 یکی از بچه ها ندای وظیفه 6 برام آورد نصبش کردم و نشستیم با وحید بازی کردن. من دوتا صندلی داشتم همون روز یکیش شکست . من دوتا بالش گذاشتم زیرو وحیدم رو صندلی نشست . شروع کردیم نوبتی ندای وظیقه بازی کردن اون باخت نوبت من بود من خیلی پایین تر از اون بودم. دستم به زور به کیبورد میرسید.مجبور شدم آرنجم رو گذاشتم رو صندلی کنار کون وحید تا دستم خستش نشه. داشتم بازی میکردم که یه دفعه وحید حواسش نبود نشست رو آرنج من. وای نمیدونید چه کون نرمی داشت . حتی تصورش رو هم نمیتونید بکنید. واقعا عالی بود خیلی خیلی خیلی خیلی نرم بود یه لحظه ضربان قلبم تندتر شد. عجیب این بود که دیگه از رو آرنجم بلند نشد. وقتی هم باختم گفتم بیا بازی کن گفت نه تو بازی کن. من خیلی بازی کردم.دیگه کیرم بلند شد داشتم کیف میکردم .اصلا فکر بازی نبودم فقط تو فکر کون وحیدبودم . بعد از چند دقیقه دوباره باختم ایندفعه دیگه آرنجم رو کشیدم بیرون از زیر کونش گفتم توبازی کن اونم بازی کرد . منم رفتم آب بخورم.وقتی برگشتم تو اتاق درو قفل کردم چون مادرم خونه بود.اونم فهمید خوشحال تر شد . گفت سعید بدو بیا نگا کن مرحله رو رد کردم . من این دفعه دیدم کونشو کشیده کنار جای دست من خالی کرده من ایندفعه دستم رو گذاشتم کنار کونش کمم دستم رو بردم زیر کونش اونم همکاری کرد . دستم کامل زیر کونش بود کم کم شروع کردم به ماش دادن کونش اصلا به روی خودش نمیاورد فقط درباره بازی حرف میزد و میگفت حالا باید کجا برم منم همینطور مالش میدادم و باهاش حرف میزدم . بعد از چند دقیقه مالش دادن میخواستم کم کم دستم رو بکنم تو شلوارش که گفت در قفله گفتم آره . برای اینکه مطمین بشه رفت یه امتحان کرد بعد اومد شلوارشو کامل کشید پایین . وای نمیدونید چه صحنه ای بود شاید باورتون نشه ولی پاهاش حتی یه مو هم نداره حتی رم هم نداشت . مثل برف سفید بود. همیشه میدیدم داخل بدنسازی لخت نمیشد بخاطر این بود. دوباره لختی نشست رو صندلی و شروع کرد به بازی کردن منم شروع کردم به حال کردن. براش جق هم زدم .نمیدونید چه کیر کوچیکی داشت. یه تف گنده انداختم کف دستم بعد دستم رو بردم طرف کیرش بعد از چند ثانیه گفت ولش کن داره آبم میاد گفتم اشکال نداره تو دستم جمع میکنم . بعد آبش اومد آبش خیلی کم بود تو دستم جمع کردم . بهش گفتم بیا پایین نوبت منه اونم اومد پایین و پیراهنش رو هم در آورد لخت لخت شد. اینم بگم که قدش بلند بود حدود 185 مثل خودم فقط من یه چند سانت ازش بزرگتر بودم ولی اون لاغر تر از من بود. خلاصه لخت شد و منم بلند شدم از جلو بهش چسبیدم دستم رو بردم پشتش و آبکیرهاش رو کشیدم وسط کونش بعد منم لخت لخت شدم. وقتی کیر کلفت منودید یکم تعجب کرد. من رو کمر خوابیدم گفتم بیا روم بخواب اونم از جلو روم خوابید. وای عجب بدن گرمی داشت . کیرم رو از بین پاهاش رد کرد گذاشت وسط کونش کونش هم خیس آبکیر بود خیلی کیف میداد بعد چند دقیقه حال کردن چرخوندمش و رو شکم خوابوندمش آبکیر ها دیکه خشک شده بود . یه تف دیگه آنداختم روی سوراخ کونش بعد کبرم رو گذاشتم رو سوراخ کونش یه فشار کوچیک دادم یه دفعه کونشو کشید کنار گفت درد میکنه نکن توش همینطوری بکن. گفتم همینطوری حال نمیده . بلند شدم وازلین نرم کننده پوست رو برداشتم و کیرم رو زدم تو وازلین ها و خیلی وازلین هم زدم به کونش طوری که کل کونش چرب شد . گفت اینطوری نکن بعد نمیتونم شلوار بپوشم . گفتم برات خشکش میکنم نگران نباش.بعد انگشت کوچیکم رو یواش یواش کردم توکونش بعد کم کم انگشت اشارم رو تا ته کردم بعد هم انگشت وسطم رو با هزارتا دردسر کردم توکونش بعد کیرم رو کذاشتم در کونش وای نمیدونید چه حالی داشت کونش چرب بود . همش کیرم سر میخورد خلاصه خیلی کیف میداد. بعد یه کم فشار دادم و یواش یواش داشتم میکردم تو کونش یه دفعه برگشت و با عصبانیت گفت نگفتم دردم میکنه . گفتم باشه هرچی توبگی . گفت تو بخواب خودم کیرتو میکنم داخل. منم خوابیدم اونم اومد نشست رو کیرم و یواش یواش بعد از ربع ساعت کرم کامل رفت تو کونش وای داخل کونش خیلی داغ بود . بعد که کیرم رفت توکونش گفت حالا خوبه گفتم عالیه حالا بالا پایین کن اونم یواش یواش بالا پایین کرد بعد از چند دقیقه سرعتش رفت بالا بعد از حدود ربع ساعت آبم داشت میومد بهش نگفتم میدونستم ازرو کیرم بلند میشه. تا آبم اومد سفت گرفتمش و کونشو کشیدم پایین تا آبم کامل خالی شد تو کونش اون وقتی فهمید داره آبم میاد گفت ولم کن نریز تو کونم . گفتم تموم شد.آبم رو کامل ریختم تو کونش تا کیرم رو کشیدم بیرون یه دفعه آبام از تو کونش ریخت رو شکمم . هردوتامون زدیم زیر خنده و ……این بود داستان من و وحید . امیدوارم خوشتون اومده باشه
0 views
Date: November 25, 2018