سلام اسم من مانی این جریان مال 4 سال پیشه وقتی سوم دبیرستان بودم یک پسر (امیر)بود خیلی تلاش میکردم باهاش دوست بشم خیلی ناز بود تا اینکه تو کلاس من شدم داور فوتبال زنگ ورزش بود امیر همیشه شلواره تنگ ورزشی میپوشید اینم بگم محلمونم تقریبا یکی بود خلاصه داشتن بازی میکردن و من داوری هر کی به امیر دست میزد خطا میگرفتم که یکی از بچه ها عصبانی شد زد به پای امیر .از پاش خون امد من بردمش تا پانسمان کنم رفتیم تو کلاس نشوندمش رفتم دفتر وسایل گرفتم اومدم چون شلوارتو در بیار گفت چی ؟ گفتم نشنیدی گفتم در بیار دید تند گفتم در اورد وای چه پاهایی داشت چه بچه کونی اروم پانسمان کردم بعد نشستیم حرف زدن میخاست شلوار بپوشه گفتم میشه کیرتو ببینم خشکش زد بد جور هوس کرده بودم لختشو ببینم گفت شرط داره گفتم چی گفت بیای خونمون به من شیمی یاد بدی من بلد نیستم گفتم حتما شلوارتو بپوش گفت مگه حرفشو قطع کردم گفتم نه گفت مرسی فردای اون روز قرار گذاشتیم رفتم خونشون دیدم هیچکی نیست گفتم پس پدر مادرت کجان گفت رفتن شمال رفت اطاقش وقتی در اومد دیدم 1 شلوارک پوشیده با یک رکابی اومد نشست کنارم گفت مانی چرا اون روز پشیمون شدی گفتم از چی گفت میخاستی کیرمو ببینی گفتم پشیمون نشدم گفتی بیام خونتون منم فکر کردم خونه بهتره گفت خوب گفتم پاشو بلند که شد منم واستادم جلوش یواش بهش نزدیک شدم واقعا قیافش خیلی خوشگله صورتمو بردم جلو صدای نفاساشو میشنیدم که تندتر میشه لبمو گذاشتم رو لبش اولش بلد نبود ولی زود یاد گرفت لباش خیلی خوشمزه بود حدود 10 دقیقه لباشو خوردم بعد دستمو گذاشتم رو کونش وای چه نرم بود بعد رکابیشو در اوردم وای اصلا مو نداشت این پسر یواش یواش رفتم پایین سینههاشو یکم خوردم رفتم پایینتر شلوارکشو کشیدم پایین شرت نداشت کیرش داشت منفجر میشد ماله منم همینطور نشست رو کاناپه پاهاشو باز کرد شروع کردم به خوردن کیرش کوچولو مونده بود ولی حال داد گفتم حالا نوبت تو گفت منم بوخورم گفتم اره گفت من خیلی دوست دارم پاهامو بخوری گفتم باشه شروع کردم به خوردن پاهاش بد جرر حال میکرد گفت بسه بعد منو نشوند رو کاناپه شلوارمو در اورد شورتمو در اورد کیر گندمو که دید اب دهنشو قورت داد ولی هیچی نگفت شروع کرد به خوردن خیلیم خوب خورد بعد خابوندمش رو زمین کیرمو گذاشتم وسط پاش گفت میخای بزاری تو کونم گفتم دردت نمیاد گفت نه کونشو داد بالا با دستش باز کرد منم توفیش کردم اروم سر کیرمو کردم توش یواش گفت اخ گفتم درد داره گفت نه بکن من تعجب کردم با احتیاط کردم توش یکم تو اون حالت موندیم یواش جلو عقب کردم تا باز شد تندتر کردم دیدم تو حس رفته یه اه اوهی میکرد منم نامردی نکردم کردم هی اروم میکردم تا ابم نیاد هی تند داغ داغ بودیم عرقم در اومد تندش کردم گفت ابتو میخورم گفتم باشه وقتی ابم اومد برگشت گرفت دهنش از کنار لبای نازش زد بیرون منم خم شدم لباشو پاک کردم گفت حالا نوبت منه گفتم من نمیتونم کونم میدرده گفت نمیخام بکنم فقط یکم کیرمو بوخور تا بگم منم شروع کردم به خوردن گفت حالا کیرتو راست کن منم یکم ور رفتم راست شد بعد کیرمو کرد تو کونش گفت واسم جغ بزن منم براش زدم گفت ول کن بدنمو لمس کن من کیرشو ول کردم و بدنشو نوازش کردم خودش جغ زد تا ابش اومد پاشود روبرو نشست شروع کردیم به لب گرفتن وقتی تموم شدیم گفتم خوش گذشت گفت خوش گذشت فقط یک چیز از تو میخام گفتم چی گفت دوست دارم همیشه دوستم باشی راستش من میلی به دختر ندارم دنبال یک دوست خوبی مثل تو هستم منم گفتم منم مثل تو هستم و دوستی ما اغاز شد که الان دانشجو هستیم و روزهای خوبی با هم داریم . این نوشته مقدمه معرفی بود اگه خوشتون اومد داستان شمال میگم که یک دخترو گذاشتیم سر کار.نوشته مانی
0 views
Date: November 25, 2018