سلاماین خاطره دقیقا ماله پارساله سال آخریه هنرستان بودم و بچه درس خون. تو این سه ساله هنرستان یه رفیق داشتم اسمش ارشیا بود وقتی شهوتش میزد بالا غیر قابل کنترل میشد، ولی در کل آدم باحالیه. از نظر من ارشیا بچه خوشگل بود از نظر بچه های کلاس من بچه خوشکل بودم که این جای نگرانی داشت واسه همین حواسم همیشه جمع بود. من یه هنر خط و پارچه نویسی یاد دارم و تو مدرسه هم هر موقع مراسمی بود بهم میگفتن بیا یه پارچه بنویس. برا 22 بهمن سه تا پارچه باید مینوشتم و تا 21 بهمن باید تمومش میکردم دو روز بیشتر وقت نداشتم، کار رو شروع کردم کلاسامو نمیرفتم و کل روز رو تو سالن اجتماعات بودم فقط بین کلاسا بچه ها میومدن یه ربع استراحت میکردم، روز اول تموم شد و تو راه که با ارشیا داشتیم میرفتیم خونه گفت من فردا میام کمکت، گفتم تو ک کمک نمیکنی فقط میخوای کلاسارو بپیچونی بعدشم یاد نداری اصلا…گفت نه یاد میگیرم. دیدم داره ناراحت میشه گفتم بیا.فرداش که رفتیم از همون اول شروع کردیم به صحبت و کسشر گفتن و اصلا حواسم به ساعت نبود تا به خودم اودم دیدم دوساعت وقت دارم گفتم ارشیا دهنت سرویس هیچ کار نکردیم داشتم مینوشتم که مدیر اومد گفت از دیروز تا الان یکیش رو نوشتی؟گفتم این یکی خیلی سخته کار داره هنوز گفت الان باید برین دیگه کی میخوای تمومش کنی گفتم اشکال نداره کلید بدین ما وایمیستیم تمومش میکنیم گفت باشه خلاصه زنگ که خورد ارشیا گفت من برم دیگه گفتم کجااا تقصیره تو شد تو الان وایستادیم وگرنه من اگه تنها بودم که تا الان تموم شده بود خلاصه نذاشتم بره، یکم کمک کرد باز پاشد رفت یه دوری زد برگشت گفت تاهالا تو سالن اجتماعات جق نزدم الان میخوام اولین نفر باشم فکر کردم شوخی میکنه…دیدم رفت رو سن نشست فیلم سوپر گذاشت صداشم زیاد گفتم کمش کن دهن سرویس بگامون ندی گفت کسی نیس ک کسخل… اینو که گفت با خودم گفتم الان ک شهوتیه باش صحبت میکنم مخشو میزنم یه ساکی برام بزنه بعدشم میکنمش؛ رفتم کنارش نشستم گفتم بزا منم ببینم، سرمو گذاشتم رو شونش باهم دیدیم یکم که گذشت گفت تو برو من جق بزنم تموم شد من میرم بعد تو بیا. خیلی استرس داشتم چون نمیدونستم الان بگم چیکار میکنه بالاخره دلو زدم به دریا و گفتم میخوای جق بزنی گفت آره دیگه گفتم ماکه الان دو نفریم اینجام که کسی نیس بیا تو برا من ساک بزن منم برا تو حالشم خیلی ببیشتره یکم دل دل کرد گفت باشه بیا اول تو بخور بعد من، دیدم اینجوری ک نمیشه گفتم بیا69 میکنیم گفت باشه رفت درو قفل کرد اومد پرده سن رو کشیدو پشت پرده کافشنامون رو رو زمین پهن کرد گفت بکش پایین خودشم سریع شلوارشو در آوردو چشمم به کیرش افتاد…خیلی بزرگ بود قشنگ اندازه یه موز بود گفت چیکار میکنی در بیار دیگه منم در آوردم دراز کشیدم گفتم بیا اومد کیرمو با لباش گرفت و تند تند ساک میزد منم کیرشو گرفتم دستم اندازه دستم بود اومدم بخورمش یه آبه بیرنگی اومد ازش ریخت تو دهنم حالم بد شد ولی بی مزه بود شروع کردم به ساک زدن یه آه کشید بخورش فقط، بهش گفتم ساک بزن دیگه و دوباره شروع کردم به ساک زدن داشتم میخوردم براش یهو حس کردم سوراخ کونم خیس شد، داشت لیس میزد اونجا بود ک باخودم گفتم داستان عوض شد، چیزی نگفتم یه حسه خوبی بود نه اندازه ساک زدن ولی خوب بود یهو انگشتشو کرد تو بعد دوتا… پاشد برگشت پیرهنم رو داد بالا سینه هامو گردنمو بوس میکرد وحشتناک شهوتی شده بودم یه ده دقه ای لب گرفت ازم و برگردوندم انگار کلا در اختیارش بودم هیچی نمیگفتم. دوباره کونمو لیس میزد دیگه بدم نمیومد منو بکنه ولی هنوز از کیر کلفتش میترسیدم، تف کرد تو دستش و زد به کیرش و دراز کشید روم یکم پشت گردنمو خورد و کیرشو گذاشت در کونم یواش فشار میداد تا سوراخمو پیدا کنه بعد یهو داد تو جفتمون یه آه بلند کشیدیم خیلی خیلی درد داشت بعد یواش کشید بیرون و دوباره داد تو، تند تند تلمبه میزد منم آه میکشیدم کونمو قلنبه کردم دستشو از زیر برد برام جق میزد حقیقتش اینجا داشتم لذت میبردم عالی بود یکم گذشت آبم اومد و ریخت رو کافشنش همونجا دراز کشیدم اون هنوز داشت تلنبه میزد یهو تا ته کرد تو نگه داشت و آه میکشید کیرشو در آورد و روم دراز کشید…جفتمون به شدت عرق کرده بودیم با اینکه هوای داخل اونقدی گرم نبود پیرهنامون خیس خیس بود. لباسامونو پوشیدیم و نشستیم نمیدونم چرا من رو پاهام نمیتونستم وایسم گفت پارچه هارو ول کن برو خونه دیگه برام آژانس گرفت رفتم خونه. پس فردای اون روز مدیر گفت چطور وایستادین ولی هنوز دوتاش مونده، لاشی تو دوربین دیده بود کی رفتیم.نوشته فرداد
0 views
Date: May 30, 2022