سلام به همه دوستای شهوانی.همونطوری که تو داستان قبلیم گفتم که چطوری پسر خالم منو بچه کونی کرد چطوری باعث شد بشم یه بچه کونی پایان عیار.من اسمم محمد تهران زندگی میکنم.این اتفاق برمیگرده به بهار سال گذشته عید گذرونده بودم کاسبیا خراب بود تصمیم گرفتم برم سمت خونه خانواده مادریم که همه تو آذربایجان شرقی زندگی میکنن.یادم رفت بگم که من شغلم ازاده پوشاک زنانه میفروشم. فروشنده گذاشتم راهی شدم با ماشین خودم برم سمت میانه . تبریزساعت ۵ صبح راه افتادم از خونه که گفتم تا ساعت ۱۱ برسم اونجا هوای خنک خوبی بود تو اتوبان زنجان بودم که دیدم چشام داره سنگینی میکنه تصمیم گرفتم بعد از اینکه بنزین زدم برم یه کم ماشین بزنم بغل استراحت کنم.تو یه استراحت گاه خلوت نگه داشتم کاپوت هم دادم بالا که یه کم ماشین خنک بشهنمیدونم چقدر بود خوابیده بودم که دیدم دو نفر دارن میزنن رو شیشه بیدار شدم دیدم دوتا مرد ۳۵ تا ۴۰ سال اند که گفتن مشکلی پیش اومده؟منم گفتم نه زدم بغل که بخوابم که گفتن اهان ما فکر کردیم ماشینت خراب شدهکامیون هاشون یه طوری پار ک کرده بودن که اونی که از تو جاده داره میره ماشین منو نمیدیدنخلاصه یه معذرت خواهی کردن رفتن کنار ماشینشونمنم بازم سرمو گذاشتم رو صندلی خوابیدمتو جاده که میومدم چند باری چراغ چک ماشینم روشن شده بود پیش خودم گفتم بزار به اینا بگم شاید بدونن رفتن پیششون داشتن صبحانه میخوردن با یه معذرت خواهی گفتم ببخشید ماشین تو جاده چراغ چکش روشن میشد خواستم ببینم شما میدونید از چیه؟یکیشون که هیکل درشت تری داشت گفت از فن ماشینته حالا بیا بشین صبحانه بخوریم بلند میشم نگاه میکنم که با یه دستت دردنکنه نشستم کنارشون گفتم یع لقمه میخورم. شروع کردن سوال کردن که بچه کجایی کجا میری کارت چیه از این جور حرفا که وسط این حرف زدنا اون هیکل درشتره که بعدا فهمیدم اسمش هاشم همش دستش میزاشت رو شونمه پشت گردنم با یه نگاه خاصی نگاهم میکرد دو هزاریم افتاد که اینا جفتشون تشنه اند دیر بجنبنم کونم گذاشتنالبته من بدم نمیومد ولی دیگه واقعا از اینا میترسیدم چندشم میشدبا یه دستتون درد نکنه بلند شدم گفتم من میرم حالا ببینم وسط راه تعمیر گاه پیدا میکنم یه کاریش میکنم زیاد مهم نیس که هاشم زود بلند شد گفت نه پسر جون مگه من مردم میری وسط راه یه چیزی میشه حیف میشی که گفتم راضی به زحمت نیستم گفت نه پدر حالا جبران میکنی عیبی نداره من چیزی نگفتم رفتیم سر ماشین که گفت روشن کن رفتم روشن کردم بعدش گفت خاموش کن برو یه بطری اب بیار رفتم که از پشت اب بیارم دو لا شدم اب از صندلی عقب بردارم یکی چسبید بهم هولم داد رو صندلی خوابید روم یه تیزی مانند بود گذاشت پشت گوشم گفت جوم بخری گوشتو بریدم گفتم باشه کاری نکن ولی بزار برم هر چی بخواهی میدم که دست گذاشت رو کونمو گفت اینو میخوام گفت مثل بچه ادم بلند شو با من بیا فکر فرار مرار تو سرت نباشه که جایی نمیتونی بری گفتم باشهاون دوستشم که اسمش یعقوب بود وایستاده داشت میخندید فوش میداد بهش که خیلی حشری از این جور چیزاخلاصه برد منو سمت کامیون دوستش که کابین جدا برای خواب داشت با یه پس گردنی گفت برو بالا که کونت پاره س امروز رفتم نشستم اون پشت گفت چرا وایستادی زود لخت شو یه کم التماسش کردم ولی فایده نداشت فقط فوش میداد بی ناموس شلوارمو در اوردم نشستم اونجا به دوستش گفت حواست باشه من کون اینو پاره کنم بعد تو بیا اونم گفت باشهاومد جلوم وایستاد زیپشو باز کرد یه کیر سیاه مو دار کلفت که به زور از زیپ اومده بود بیرون انداخت بیرون اشاره کرد بخور که یه کم مکث کردم بعد با دستش به زور کرد تو دهنم بوی بدش واقعا داشت حالمو بهم میزد ولی مجبور بودم فقط میخواستم برم بیخیال همه چی شدم گفتم بزار حال بدم زود ابش بیاد بلکه بزاره برم کمربندشو خودم باز کردم کیرشو تا ته میکردم تو دهنم عقب جلو میکردم میک میزدم دیدم خوشش اومده ناله میکنه سرمو فشار میده به سمت کیرش بعد از چند دقیقه گفت بسه بخواب بکنمت که دارز کشیدم خوابید روم فهمیدم هیچی نیس بزنه به سوراخم دهنم سرویسه خودم دستمو خیس کردم مالیدم به کونم گفتم فقط یواش گفت حتما یه توف انداخت رو کیرشو هر چی زور داشت کیروشو کرد تو کونم داشتم پتو سیاهی که اونجا بودم گاز میزدم ناله میکردم ولی اصلا گوش نمیکرد مثل وحشیا میکرد فقط بعد از ۵ دقیقه تلنمبه زدن کونم گشاد شده بود به راحتی جابه جا میشد داشتم حال میکردم خودم جغ میزدم هاشمم با پایان قوا میکرد قربون صدقم میرفت زیر گوشم که یه باره دیدم تلنمبه ای که میزنه خیلی با فشاره واقعا زیر دلم درد میگرفت که محکم چسبید بهم ابشو خالی کرد تو کونم که گفت عالی بودی سربع بلندشد رفیقشو صدا زد گفت بیا نوبت تو داشت میرفت پایین که گفت خالی کردی تو کونش گفت اره بهش فوش داد گفت دیگه نمیکنم من اومد بالا گفت من نمیکنمت ابمو بیار بزارم بری از خدا خواسته گفتم باشه خودم کیرشو از تو شلوارش در اوردم انداختم تو دهنم ده دقیقه ای داشتم براش ساک میزدم که گفتم نمیاد گفت بزن میاد داره حال میده منم به بهترین روش داشتم براش میخوردم تا خلاص بشم که دیدم هاشم اومد بالا گفت تموم نشد گفت نه اومد تو اون اتاقک گفت حیف نیس اینو نمیکنی بو اب کیر بو عرق اون فضا رو گرفته بود که هاشم به دوستش گفت تو از جلو بکن دهنش من باز هوس کردم بکنمش که لتماس کردم این کارو نکنه با یه پس گردنی باز ازم استقبال کرد حالا این بار هم تو دهنم کیر بود هم تو کونم لذت خاصی داشت ولی نه تو اون وضعیت جفتشونم کیراشون خوب بود فقط تمیز نبودن برای یعقوب که داشتم ساک میزدم ۵ دقیقه ای ابش اومد ریخت تو دهنم مجبورم کرد بخورم نریزم تو ماشینش ولی هاشم همچنان داشت کونم میزاشت پهلو هامو محکم گرفته بود میکوبید به به خودش کیرش تا خایه میرفت تو کونم دیگه نای نداشتم خودمو عقب جلو کردم اه اوه میکردم زودتر ابش بیاد که دیدم موفق شدم یه باره خوابید روم گفت حیف که هم وقت ندارم هم حال وگرنه نمیزاشتم بری کیرش هنوز تو کونم بود بوسم میکرد که بلند شد از روم لباسمو پوشیدمو از ماشین اومدم پایین نمیتونستم راه برم بهم میخندیدن به زور نشستم تو ماشین راه افتادم ببخشید خیلی طولانی شد مجبور بودم با جزئیات توضیح بدم نوشته محمد
0 views
Date: March 23, 2019