سلام من مهیار هستم من ۲۰ سالم و اولین بارم که یک خاطره ی شیرین را از سکس با زنداییم برای کسی تعریف می کنم یا مینویسم خب بگذریمدر زمستان امسال یعنی سال ۹۰من و خانواده ام در روز پنج شنبه دعوت بودیم خانه ی مادر بزرگم .من هم ادمی هستم که عاشق پا های زنها و دختراست برای همین نقشه کشیدم که یا با زنداییم یا با دخترداییم رابطه داشته باشمبالاخره روز پنچشنبه رسید ومن صبح پنجشنبه پایان مو های کیرم را زدم و اماده برای سکس با یکی از انها شدمرفتیم به سمت خانه ی مادر بزرگم ودر راه من هی به خودم می گفتم که تو می تونی و رسیدیم به خانه ی مادربزرگ من تا ماشین داییم را دیدم کیرم سیخ شد خب رفتیم داخل و ماچ و بوسه وسلام و علیک کردیم و من از همان اول یک چشمم به سمت پای دختر داییم بود ویکی دیگر به سمت پا های خانم داییم دختر داییم ایندفه لاک نزده بود برای همین من زیاد خوشم نیومدولی خانم داییم همیشه لاک میزنه و ایندفه هم لاک مشکی زده بود و من با دیدن پا های اون خیلی حشری شده بودم پیش خودم کفتم امشب من باید مخ زنداییم بزنم ولی نمی دونستم چجوری بعد رفتم دستشویی ویک جلقی یا جقی زدم که پایان دستشویی بوی منی گرفت و بلافاسله بعد از من خانم داییم رفت دستشویی وقتی اومد بیرون نگاش به من یه جور دیگه بود و من فکر کنم فهمیده بود که من داشتم به پاهاش نگاه میکردم و به خاطر اون رفتم تو دستشویی جلق زدم برای همین خیلی مهربون و رومانتیک به من نگاه می کرد خب بگذریم مادربزرگم من را از اشپزخانه صدا کرد و گفت که مهیار برو ماست و باتری بخر من هم خیلی ناراحت گفتم باشه من وقتی داشتم کفشامو می پوشیدم زنداییم گفت صبر کن منم بیام منم خرید دارم منم گتم باشه . وقتی این حرفو شنیدم تو کونم عروسی شده بود خبدوتایی رفتیم پایین و در حین راه من اروم دستمو گذاشتم رو شونش اون بدش نیومد ولی من حشری شده بودم برای همین دستمو برداشتم و گذاشتم روی کونش او هیچی نگفت بعد از یک دقیقه که من هی کونشو فشار می دادم . چرخی زد و به من گفت هر اتفاقی که بین من وتو می افته بین خودمون می مونه و هیچکس نمیفهمه منم گفتم باشه و اون نزدیک شد و تو پیادرو همدیگرو بوسیدیم دیدیم که مردم مثل ندید بدیدا دارن مارو نگاه می کنن برای همی رفتیم تو یه خرابه و اونجا شروع کردیم هی از اون لب میگرفتم و سینه هاشو میمالیدم و لبو ول کردمو سینه هاشو لیسیدم صدای اهههه اوهههش بلند شد و با صدای بم گفت ولکن برو سر کسم ومن هم رفتم سر کسش و هی می خوردم و اون هم اه می کشید که یک دفه بدنش لرزید و ارضا شد ومن هم ابشو خوردم بعد اون شلوارمو دراورد و شروع به ساک زدن کرد چون من قبلش جلق زده بودم دیر ابم اومد بعد از اون افتادم به لیسیدن پاهاش کف پاش ..روی پاش .. انگشتاش هی می خوردم بعد از اون یک بار دیگه افتادم به جون کسش هی می خوردم دوباره اه اه کردو گفت بکنش و جرم بده این حرفش منو خیلی حشری کرد برای همین با پایان زور کیرمو کردم تو کسش و اون اه بلندی کشید ولی من توجه نکردمو تلمبه زدم ودر هین تلمبه زدن پا شم تو دهنم بود هی کردم تا وقتی که ابم داشت میومد بهش گفتم ابم داره میاد اون سریع از سر کیرم یه وشکون گرفت و گفت بکن تو کونم من هم یه کم با اب کسش کیرموخیس کردم و سر کیرمو گذاشتم تو کونش و اروم فشار دادم تا اخر اونم جیغ بلندی زد و من شروع به تلمبه کردن تا ابم اومد و ربختم توکسشبعد از اون تو خیابون من و اون خیلی تابلو بودیم چون هم من بد راه میرفتم هم خانم داییمخب رفتم ماست و باتری را خریدم و زنداییم یک تافت مو خرید که زایع نشه وقتی رسیدیم خونه همه گفتن چرا دیر کردین و زنداییم جواب داد که تافتی که می خواستم نداشت برای همین رفتیم از مغازه پایینیه خریدیم بعد از اون من هرموقع خانم داییمو دیدم فقط میزاره به پاهاش دست بزنمو بلیسمشون ولی هیچ موقع دیگه نمیزاره سکس کنملطفا فحش ندیدنوشته مهیار
0 views
Date: November 25, 2018