سلام به دوستان گلم که دوستار فوت فتیش هستند ابتدا لازم است چند مورد را متذکر شم این داستان مربوط به طرفداران این گروه از ایرانیان است و کسانی که حس فتیشی ندارند احساسات این قشر را زیر سوال نبرن ممنون از دوستان عزیزم از نقد های سازندتون به شدت استقبال میکنم کوچیک شما سهیلخاطرهای که میخوام براتون تعریف کنم بر میگرده به 12 روز پیش این اتفاق اونقدر برام دلپذیر بود که روز و ساعت دقیقه هاشو روز و شب مرور میکنم یه معرفی بکنم از خودم من سهیل هستم البته نام مستعارمه 19 سالمه و دانشجو هستم 190 سانتیمتر قدمه و حدود 87 کیلو وزنمه هیکلم تا حدودی بدن سازی شده و به خاطر بسکت پهن هم هستم به نظر خودم چیز بدی نیستم عقاید فتیشی از کودکی همراه من بوده اند به جزئیات نمیپردازم و تا امروز با سر زدن به سایت های فتیشی سر گرم بودم و با استفاده از یوتیوب و فیلمهاش خودمو ارضا میکردم تقریبا از 15 سالگی میخواستم پای یه دختر رو بلیسم اما نمیدونستم باید از کجا شروع کنم خلاصه از اینجا داستان رو گوش بدیناین هفته به خاطر مریضی مادر بزرگم خاله من از تهران با دختر خالم مرسده اومدن اینجا مرسده 22 سالشه ما باهم بزرگ شدیم و رابطه خوبی داریم مرسده دختری 168 و 59کیلو هستش سایز سینه هاشو نمیتونم دقیق بگم باسن گرد و فوق العاده محو کننده ای داره اما انسان به اولین چیزی که در این دختر میبینه و جذبش میشه پاهای اونه نمیدونم خدا با خودش چی فکر کرده بود پاهای خوش تراش انگشت هایی که بیش از اندازه صاف و صوف تراش خورده بودن پاهای مرسده بی اندازه نرمه فوق العاده ناخن های صاف داره اصلا نمیدونم چه موجودیه که تو خانواده مرسده به پا خوشگل مشهوره و این نظر خاص و عامه همیشه لاک های خوش رنگی میزنه اما لاک های قرمز اون دیوونه کنندس از ارزو های من رسیدن به پاهای اون بود من مثل بقیه دوستان نیستم که برم دزدکی بلیسم و اینا من کون این کارارو نداشتمخب خاله و دختر خاله مادر بابای من رفته بودن خونه دایی مادرم و من ظهر خونه پیش مادر بزرگم بودم و گفتم کمر داره سر میره یکم خالیش کنم من عادت دارم چند تا فیلم رو میزارم با هم باز شن تا باهاشون حال کنم و به لطف اینترنت ایران کمی طول میکشه من 7تا فیلم 10مین گزاشتم لود شن و خودم تا لود شدن کامل انها مشغول کار دیگه میکردم تا تلفونم زنگ زد دوستم بود گفت بیا امروز بریم باشگاه فلان مربی اومده بریم ببینیمش باهاش کار کنیم زود برگردیم منم گفتم باشه و لب تاب را باز گزاشتم تا هم اونا لود شن من برگشتم ببینم حالمو بکنم مستقیم برم حمام دیگه و خلاص پس با خیال راحت که کسی نمیاد رفتم باشگاه و برگشتم ماشین دختر خالمو دم در دیدم قلبم ریخت تپش قلب گرفته بودم با خودم میگفتم اون چرا اینجاس یعنی رفته تو اتاق من چی و چی دل رو به دریا زدم رفتم تو سلام احوال پرسی کردم با مادر پدر بزرگ گفتم مرسده اینجاس گفتن اره کار داشته خونه زود اومده بر میگرده خونه دایی الان تو اتاق توئه دیگه مردم اماده دعوا و طعنه و تهدید بود دیدم لب تاب خاموشه گفتم حتما دیده دیگه سلام کردم رو تختم دراز کشیده بود داشتم صدای ضربانمو میشنیدم سلام کرد نشستم رو صندلی با دمپایی بود و من سعی میکردم بهش نگاه نکنم گفت باشگاه چطور بود گفتم خوب و این حرفا گفت سهیل چیزی در باره فوت فتیش میدونی یکمی ترسیدم گفتم اره چطور گف خودتو به اون راه نزن فیلماتو دیدم داشتم از ترس میمردم گفت اگه به بابات بگم پخ پخ هیستوری لبتابتم سیوه پوستت کنندس به التماس افتادم مرسده ما باهم بزرگ شدیم کلی کس لیسی گفت باشه یه شرط داره گفتم چی گفت دوستام رو تو یاهو جمع میکنم جلوی وب باید هر کاری میگم بکنی منم اجبار قبول کردم اما خودمونیم تو کونم عروسی بود نیم ساعت گزشت منم دوش گرفتم گف سهیل بیا که امادن بچه ها و منتظرن رفتم همه شروع کردن به خندیدن وب تو وب بود وبو اورد و خودش نشس رو تختم گفت سهیل دمپاییام رو با زبونت برق بنداز نگو پاهای خوشگل بی دلیل نبودن طرف میسترسی بوده واسه خودش منم شروع کردم به لیس زدن دمپاییاش طعم خاک و چرم میداد و بوی پاهاش از ونجا به مشام میرسید گفت خوبه حالا درشون بیار و پاهامو همه جاشو ببوس منم از خدا خواسته شروع کردم به بوسیدن پاهای مرسده میخندید و موهامو میکشد و با پاهاش تو صورتم میزد من به ارزوم رسیده بودم اما به قیمت رفتن ارزوم جلوی دوستای مرسده گفت پاشنه پام پوستش شکسه یکم بخورش خوب شه همه پاشنه پاشو خوردم طعم اصیل پا و کمی خاک گفت زبونتو درار بعد با پاهاش روش میکشید داشتیم دیوونه میشدیم گفت خسته شدم نفله خودت بلیسشون منم شروع کردم لای انگشتاشو لیس زدن کف پاشو روشو همه جاشو تا اومدم انگشتشو بمکم نزاش گفت این مراسم داره پاشد واستاد پاشو بلند کرد گفت انگشتای اربابتو بخور منم مثل ابنبات دونه دونشونو مکمیزدم تا بی مروت کل پاشو کرد تو دهنم من که داشتم جر میخوردم اون میخندید دیدم شلوارش خیسه مطمعنا ارضا شد منم همینطور بعد که وبو قطع کرد گفت بدره خوبی بودی بعدا باهات کارای بیشتری دارم دستشو بوسیدم و رفت بعدش چند باری تو ماشین پاهاشو لیسیدم تا پریروز که برگشتن من عزا دار شدم اما طعم پاهای مرسده تو یادمه عجب روزایی بود دوباره ببینمش من خاطرات سکسی هم دارم اگه از داستان راضی بودین بگین که بنویسمقربون همهی پا دوستان ایشالا زبونتون به پای شاهدخت های ایرانی بخورهکسشون هم شاهه قربون همگینوشته سهیل
0 views
Date: November 25, 2018