پای سفید

0 views
0%

این داستان کاملا واقیعه و لطفا اگه خوشتون نمیاد فحش ندین این داستان پای سفید از اونجایی که بدنم سفیده و پاهای خیلی سفیدی دارم و شکل پاهام دخترونس نظر خیلیا جلب میشه بهش .از زمانی که یادم میاد استخر کم میرفتم ولی همون چند باری که میرفتم بازم نگاه همه خیره میشد به باسنم و پاهام .اوایل آزار دهنده بود و چاره ایی جز این که نرم استخر نداشتم و بعد ها با خودم کنار اومدم .سنم قانونی شد و وقت خدمتم رسید شتری بود که خوابیده بود روم و باید میرفتم خودمو به هر دری زدم که نرم خدمت دنبال معافیت بودم شدیداً ولی از بخت و اقبال فوق تخمیم معافم نکردن و روز موعود رسید که با کله تراشیده باید میرفتم خدمت .ولی تا قبلش به خیلی چیزا فکر میکردم و از طرفی کثری هم نداشتم که زود تر خدمت کوفتی تموم شه و برم پی زندگیم .بالاخره روزی که باید میرفتم ترمینال رسید تا اعزام بشم به سمت آموزشی توی مسیری که بسمت کرمان داشتم چند ساعتی راه بود و من بیشترشو خواب بودم .رسیدیم به مقصد و جلوی در تا سوراخ مارو گشتن که چیزی نبریم تو ???? دوران آموزشی برام خوب بود و چون به قصه مربوط میشه تعریف کردم .اموزشیم تموم شد ومن تهران افتاده بودم .چند روز استراحت به ما داده بودن تا خودمونو معرفی کنیم به پادگانی که افتاده بودم تو تهران .اومدم خونه او چند روز در امان بودم و مرخصی تموم شد و باید میرفتم خودمو معرفی کنم که رفتم .به پادگان خیلی بزرگ بود که همون روز من چون گواهی نامه داشتم راننده شدم .چند ماهی از خدمتم گذشت همه چی خوبو عالی بود که اونجام استخر داشت لامصب منکه از استخر از نگاه بچه ها و سربازای گشنه میترسیدم نمیرفتم حموم تا اینکه یه روز رفتم و اون روز شیفت من بود تو پادگان .لخت شدم رفتم تو آب شنا میکردم برای خودم بچه های غریق نجات که از سربازام بودن بدن منو دیدن من فهمیدم که دارن نگاه میکنن ولی بار اول کسی جرأت نداره که چیزی بگه بهت یا پیشنهادی بده اونروز گذشتو هیچ چیزی نشد .دفعه بعدی که شب بود من شیفت داشتم هوام گرم بود رفتم استخر که دوش بگیرم اون غریق نجاته که دوستمم بود شیفتش بود اونم بود با کلی خواهش که بزاره برم دوش بگیرم گذاشت بیام داخل من رفتم تو استخر کلی ورجه وورجه کردم بعدش رفتم سونا .دیدم پشت سرم جلال رفیقم اومد تو گفت زیاد نمون اینجا حالت خراب میشه گفتم که نه میام زود پرسید که ماساژ می‌خوام منم چون کوفته بودم قبول کردم .اونجا کاملا داغ شده بود و بوی اوکلیپطوس فضارو خوش بو کرده بود .آنقدر که بود که نمیشد جایی رو دید فقط دستای جلال رو حس میکردم روی بدنم و از اونجایی که میدونستم به بدنم نگاه میکرد قبلا بهم حس داره چیزی نمیگفتم .کلی ماساژ داد که یهو دیدم خوابید روم واون آلت سفتشو گذاشته بود روی سوراخ تنگم از روی شورت فشار میداد وایی تو اون محیط داغ با اون آلت داغ آدم وحشی میشد منی که اصلا تو فازش نبودم هم دیوونه شدم اون لحظه یکم خودمو تکون دادم از زیرش بیام بیرون دادم زدم سرش ولی گفت هیچ کی استخر نیست بیخودی داد نزن منو تو اینجاییم منم چون با ماساژش شل شده بودم دیگه چیزی نگفتم کم کم شورتمو داد پایین و زبونشو وارد سوراخم کرد حالم از اولم بهتر بود داشتم بال در میاوردم انقدر غرق سکس بودم که اصلا کاریش نداشتم تا خوب بهم لذت بده .کارشو تموم کرد از کونم پاشد و التشو گذاشت رو لبم گفت بخور .جلال من بدم میاد بکش کنار عوضی تا اینو گفتم فرو کرد تو دهنم هی زور زدم درارم نذاشت کل التش خیس بود ولی معلوم بود که حال کرده .منم اولین تجربم بودو لذت می‌بردم دیگه اومد سراغ پاهام پامو تو دستاش گرفته بودو بو میکرد چون فیتیش خاصی به پا داشت انگشتامو دونه دونه میکرد تو دهنش آب دهنش داغ بود چقدر حس خوبی داشتم .کمکم خودم خواستم براش بخورم کمی خوردم محکم که آبش اومد دیگه جون نداشت که بتونه بکنتم. امید وارم خوشتون بیادنوشته Mahoor

Date: January 9, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *