پدر سیاپوست پسر سفید پست رو میکنه
(این داستان ادامه ماجرای بوی شهوت هست که چند ماه پیش گذاشتم اگه خواستید بخونیدش^)
از خوشحالی داشتم پر در میاوردم بعد ۶ ماه پیام داده بود بهم اول شک کردم خودش باشه گفتم چیشد مارو هم یاد کردی هه گفت عذاب وجدان داشتمو شوهرمم بهم شک کرده بود با نارحتی گفتم باشه اشکال نداره گفتم تو خیابون دیدمت دوبار خیلی خوشگل شدی نامرد با ایموجی خنده گفت ما ک خوشگل بودیم شما چشم بصیرت نداشتی ببینی منم خندیدمو گفتم میدونم خوشگل بودی ولی خوشگل تر شده بودی همینجوری بحث میکردیم گفت کجا بودی چیکارا کردی الان کی دوست دخترته؟
گفتمم یواااش دور ورندار دوس دختر چیه استغفروالا من نماز خونم این حرفا تو شان من نی بعد ایموجی خنده رو گذاشتم
گفت ؛ تو تو نماز خونی و دوس دختر نداری؟منم گوشام مخملیه ها تعارف نکن مستقیم بگو خرم
گفتم ن شوخی کردم ولی خوب وقت نکردم دنبال دختر بازی برم این مدت مشکل داشتمو کلا هم از دختر زده شدم حوصله فرد جدیدی نداشتم
گفت اها ینی من دیگه الان برم بهت پیام ندم
گفتممم غلط بیشعور میدونی چقد دلتنگتم عکس بده یالا زود
عکسشو تو تایمر ۲۰ ثانیه ای داد وای خدا چقد خوشگل بود این دختره
بهش گفتم نامرد هنو بم اعتماد نداری تو تایمر میدی؟
گفت حالا بحث نکن هر وقت بخوای عکس میدم ولی تایمر گفتم باوشه تو هم
چند روز اصرار کردم بیرون ببینمش نذاشت
یه شب گفتم برگشتی عذابم بدی چرا نمیذاری ببینمت؟
گفت باشه پس فردا میام پیشت
رفتیم کافه محو نگاش شدم چشماش چاال گونش خندش چقد خوشگل بود مریمم
گفت چیه ها ادم ندیدی؟
گفتم ادم زیاد دیدم ولی حوری فقط تورو دیدم
گفت ای زبون باز دیوث
گفت چرا لاغر شدی؟
گفتم دردسر کار خستگی هوپس
گفت آخیی بمیرم برات
گفتم نمیرم لازمت دارم حالا حالا
خندیدو گفت باشه دیوث من
رفتیم بیرون رسوندمش نزدیک خونشون تو ماشین یه لپشو یه بارم لبشو با پیشونیش بوسیدم خدافظی کردیم برگشتیم خونه چن شب چت میکردیم هی
یه شب گفت اگه من زنت بودم پایه بودی هرشب ۳شب میرفتیم بیرون عشق و حال؟
گفتم اره تموم دنیا میبردمت حیف ک نامردی زود شوهر کردی
گفت حرص نخور دارم جدا میشم
گفتم اخ جونن خودم میگرمت
گفت چرت نگو خوانوادت ک نمیذارن یه زن بیوه بگیری گفتم اختیارم دست خودمه گفت محاله چطور میذارن تک پسرشون یه بیوه بگیره اونم بزرگتر از خودش
گفتم وایسا تو طلاقتو بگیر ببین میگیرمت یا نه؟
گفت باشه حالا
من ک سرباز بودم تو ستاد استان صب میرفتم تا ۱الی ۲ برمیگشتم خونه بعدش خانوادمم رفته بودن باغمون تو روستا تا هوا حنک شه برگردن
ب مریم گفتم گشنمه دلم قرمه سبزی میخواد بیا خونمون واسم درس کن
گف ب مادرت بگو خوب گفتم خونه نیستن چندهفته گفت مطمنی میخوای برات قرمه سبزی درس کنم خونتون؟
گفتم اهوم
گفت باشه تو راست میگی
خندیدم گفتم چی بگیرم حالا
لیستو برام اس ام اس کرد رفتم گرفتم کلید خونمونو دادم بهش فردا بره درست میکنه تا برمیگردم خونه اماده باشه بهش گفتم هر کی در ضد اینا جواب نده
اون روز حرف زدم با رییس قرارگا زود تر برم ساعت ۱۲ اومدم بیرون رفتم رفتم خرت و پرت میوه ترشی و تنقلات گرفتم رفتم خونه
رسیدم گفتم اخ جوون چ بوی میاد خانومم چ غذای درس کرده یهو خودشو دیدم شوکه شدم خیلی زیبا شده بود یه دامن زرد طلای پوشیده بود مو هاشم مش کرده بود خیلی خوشگل بود
مات شدم چن لحظه فقط نگاش کردم بغلش کردم بوسیدمش بعد گفتم نهار امادس خانومم گفت نه هنوز مونده وایسا گفتم چشم یه کم حرف زدیم ازش تعریف میکردم از اینکه طلاق بگیره میخوام بگیرمشو این جور حرفا بوی بدنش ک استشمام میکردم داشتم دیوونه میشدم بوی بدنش خیلی خوووووب بود سفت بغلش کردم بوسیدمش رفتیم نهار خوردیم ولی من کم خوردم میدونستم قراره یه کارای بکنم واسه همین نخواستم شکمم پر باشه از بیرون ک اومده بودم قرص تاخیری گرفته بودم بعد غذا چند دیقه گذشته بود خوردم بعد رفتیم تلوزینو گرفتم انداختم شبکه نمایش همینطوری فیل نشون میداد توجهی ب فیلم نداشتم مریم ظرفارو
شست اومد بغل دستم نشت گفتم بیا رو پام بشین نشست دست مبکشیدم تو موهاش بغلش میکردم کم کم بوسش میکردم شروع کردم ب بوسیدنش پیشونیشو بوسیدم لاله گوششو مکیدم یه کم بعد نگام کرد نکامون چن لخظه قفل شد رو هم یهو لبشو اورد لبمو گذاشتم رو لبش چن دیقه فقط لب گرفتیم لب همو خوردیم با زبون هم بازی میکردیم سینشو گرفتم فشار دادم اومدم سراغ خوردن گردنش حالش بد شده بود هم اون هم من اوج شهوتمون بود لباسشو اروم در اوردم بعد کرستشو ک در اوردم سینه هاشو میخوردم بوی بدتش داشت دیوونم میکرد منو جذب خودش میکرد بوش رفتم پایین تر سراغ کص نازش صاف صاف بود اینقد لیس زدم تا اه و نال
ش در اومد بعد واسم یه ذره ساک زد حسابی لیزش کرد کیرمو من دراز کشیدم اومد رو کیرم نشست بالا پایین میپرید منم حسابی شق کرده بودم اون اه و ناله میکرد یه کم خسته ک شد افتاد روم منم لب گرفتم برش گردوندم خودم افتادم روش پاهاشو باز کردم تا میتونستم تلنبه میزدم کمرشو بالا اورد اه و نالم میکرد بعد لرزید فهمیدم ارضا شد ولی من هنوز ارضا نشده بودم هر کاری کردم اجازه نداد ب کونش دس بزنم من ک هنو راست بودم و ارضا نشده بودم کیرم با پاهاش گرفت عقب و جلو کرد یه کم پاهاشو بازکردم بلندش کردم خوابوندمش رو مبل پاهاشو تا نزدیک گردنش بردم عقب اینقد عقب و جلو کردم تا ک میخواستم ارضا شم از ترس اینکه مشکلی براش پیش نیاد در اوردم کیرمو قبل ارضا شدن ریختم بین پاهاش رو رون هاش ابمو بعد چند دیقه لب گرفتیم رفتیم حموم خودشو تمیز کرد بعد برش گردوندم خونشون تو ماشین کلی حرف زدیم ک وقتی جدا بشه خودم میگیرمش و این حرفا ولی فقط حرفه ولی بعد مدت ها استشمام بوی مریم خیلییی خوب بود (اگ جالب بود براتون ک چی قراره اتفتاق بیافته بگید تا بنویسم براتون)