پرواز به یاد ماندنی

0 views
0%

سلام من یک خلبان هستم و هفته ای 4 روز پرواز میکنم و سالهاست که پرواز زندگی منه ولی گاهی بعضی از پرواز ها بیاد ماندنی میشوند . نامم فراز است و کیری دارم 25 سانت است و سکس را دوست دارم یعنی فکر میکنم سکس یک دنیاست و باید بلد باشی چگونه یک کس را خراب نکنی . خوش تیپ هستم و زنان زیادی را کرده ام و نامم برای خیلی از زنها بخصوص خوشگلها آشناست . با جنده لاشی ها و دختران ذد حال نمیکنم . بریم سر اصل مطلب . یه روز تو پاریس زمان استراحتم در لابی هتلم نشسته بودم و قهوه میخوردم و منتظر دختری بودم که قرار بود بیاد و منو ببره خونش و پاریس را با اینکه صدهابار دیده بودم نشانم بده که دیدم زنی فوق العاده زیبا با یک مرد از آسانسور بیرون آمده و به لابی هتل آمدند و درست روبروی من نشستند و مرد به طرف رسپشن رفت که کلید را بدهد نگاهی اززیر چشم به آن هیکل زیبا انداختم و او که یک دامن کوتاه پوشیده بود با انداختن پاهای زیبا و سفیدش روی هم و لبخندی که بمن زد مرا به 35000 پایی برد و با معطل شدن مرد همراهش در رسپشن چند نفر از مهمانداران خوشگل من هم از آسانسور بیرون امدند و بطرف من آمدند و گفتند کاپیتان با ما نمیایید بگردیم و غذا بخوریم ؟ گفتم نه منتظر کسی هستم ( من ایرانیم ولی در یک خط خارجی معتبر پرواز میکنم ) خانومه گفت مثل اینکه خیلی این خانم ها شما را دوست دارند خلبان هستید ؟ گفنم بله و تا گفتم ایرانی هستم گفت منهم ایرانیم و این آقا برادرمه و داره میره مارسی و من تا فردا باید دراین هتل بمانم و فردا برم آمریکا . گفتم اگه بخواهید میتونید با من و دوستم که داریم داخل شهر پاریس با ما باشید . گفت دوستتان کیه گفتم یک دختری از کشور لبنبن است و او سریعا قبول کرد ودر این فاصله دوست لبنانی من زنگ زد و گفت فراز من فکر میکردم امروز رییسم از مسافرت نمیاد و الان زنگ زد و گفت درراه هستم بنابراین فردا همو میبینیم . خبری خوش بود و بعد از اینکه برادر این خانم که نامش آذر بود ( نام مستعار ) برگشت آذر به برادرش منو معرفی کرد و گفت شما میتونید با خیال راحت بری به مارسی چون این آقای خوش برخورد و خلبان هم ایرانی هستند و منو با دوستشون به شهر میبرند و خیالت راحت باشه . مرده یه نگاهی به من کردو میدونستم تو دلش داره میگه عجب کس کنیه ولی چون عجله داشت با خوشحالی چمدانش را از اطاقش برداشت و رفت و من هم به آذر گفتم که دوست من هم نمیاد و البته خودش هم شنید که نمیاد و معلوم بود خوشحاله . با گفتم من برم بالا لباسمو عوض کنم و بیام که بریم او گفت اتفاقا منهم باید لباسم را عوض کنم تا بتونیم راحت راه برویم با هم رفتیم تو آسانسور خدای من چه سروسینه ای و چه کس و بچه کونی داشت با هم دکمه طبقات آسانسور را فشار دادیم که اولین بار انگشتان من روی دست او قرار گرفت و او تکان نخورد . باید من میرفتم طبقه 17 و با گفتم بیا اطاق منو ببین و او بی هیچ حرفی دنبال من میامد و در اسانسور هم بمن گفت چه ادوکلن خوبی استفاده میکنید و گفت با این همه دختر زیادیتون نکنه باو گفتم که آنها همکاران من هستند و او گفت من که باور نمیکنم و یه جورایی شروع به حسادت کرد و تا وارد شدیم خودسو انداخت روی تخت و گفت امان از این پرواز های طولانی که اینقدر ادمو خسته میکنه و من کنار او نشستمو دستان قشنگشو گرفتم و همانطور که با حرف میزدم ارام ارام دستمو گذاشتم روی رون سفتش و او به بالش های من که هنوز مرتب نشده بود تکیه کرد و من شروع به پیشروی کردم و برجستگی کس تپلشو حس میکردم که کیر وحشی و بلند من از زیر شلوارم داشت زیپ شلوارم را پلره میکرد و منار او نشستم و کم کم با نزدیک شدم و با موهایش بازی میکردم که گفت برای رفتن به پاریس که حدودا 20 کیلومتر فاصله بود عجله دارید ؟ گفتم نه و فورا دراز کشید و گفت پس بیا با هم حرف بزنیم . خدای من نمیدانستم چی بگم گفتم برم دستشویی و بر میگردم چون کیرم غرش کنان داشت میرفت که دیوانه بشه . وقتی برگشتم دیدم که رفته زیر پتو با خودم گفتم خدای من 40 دقیقه نیست ما همدیگرو دیدیم . خلاصه منهم رفتم زیر پتو و از یخچال اطاقم یک بطر شراب برداشتمو بردم تو رختخواب . دیدم که دکمه های بلوزش را به بهانه گرما باز کرد و گفت رختخوابت بوی سکس میده دیشب کی رو کردی ؟ گفت من تازه جدا شدم و دارم میرم پیش پدرومادرم و ازت خوشم اومده بیا حال کنیم البته اگه از دیشب برات نیرویی مانده باشه . راست میگفت دیشب 3 بار کس کرده بودم و یکی از مهمانداران لوفت هانزا را از عقب و جلو یکی کرده بودم ولی این کجا و او کجا . سریعا دامنشو کندمو شروع به خوردن سینه اش کردم و حدود یک ساعت فقط با بازی میکردمو او التماس میکرد تا اورا بکنم وموقع کس خوردنش پایان دهنم پر از پپپپپپآب کسش شده بود و آخر سر کیر کلفتم را گذاشتم روی کسش و سر دادم توش و تا ته کردم که جیغ میکشید و داد ویزد این چه کیریه که تو داری من بیش از 5 بار آبشو آوردم و او خواهش میکرد که پایان نشود و من با او بل تو بال پرواز میکردم تا اینکه گفت فرازم بریز توی این کس تنگ و تشنه که دیگه بعد از مردم بهیچکس جز تو نمیتونم بدم آبمو ریختم وسط کس قشنگ و سفیدش و میخواست تا آخر توش باشه . بیش از یک ساعت خوابید و با روحیه ای از لذت و رضایت بیدار شد و با هم رفتیم شام قشنگی در یگی از رستوران های خوب پاریس خوردیم و برگشتیم هتل و باز رفتیم تو اطاق و او سرشو گذاشته بود روی سینه من و گاهی با صحبت کردن در مورد گذشته تلخش که شوهرش در یکسال چه به روز او آورده بود با من حرف میزد و من با بدن مثل ابریشم او بازی میکردم و تا صبح او را 2 بار دیگه کردم و کون سفیدشو گذاشت تو بغلم و خوابید فردا اورا به فرودگاه رساندم که بره امریکا در فرودگاه محکم بغلم کرد و زیر گوشم گفت عاشقتم کاپیتان من برمیگردم زود و او باز برگشت و بعلم کرد و زیر گوشم گفت اگه کیر منو به کسی بدی میکشمت . او پرواز کرد و یک ماه بعد به ایران پامد و ما الان مدتهاست با هم هستیم . او رستورانی را اداره میکنه منهم دور دنیا میگردم و امیدم دیدن او در فرودگاه است که باستقبال من آمده است و خدایا منو ببخش چون من باز هم کیر متعلق با را به بعضی ها میدم که خمس نعمتم را داده باشم . قربان شما کاپیتان فراز باز براتون میفرستمنوشته FARAZ

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *