قبل فحش دادنای خوانندگان بگم که یه داستان واقعیه و دردو دله پس وقتتونو براش حروم نکنینیه پسر بیست دوسه سالم بچه شرق تهران تو محله اوباش بزرگ شدم ولی نه چیزی از قالتاق بازی و اراذل بازی بلدم نه شبیهشونم با اینکه با اونا بزرگ شدمدانشجو دانشگاه ازادم و رشته عمران درس میخونم تازه ماشین خریده بود پدرم برام ی ماشین نوک مدادی ک بقول خودمون کس خورش خوبه ولی خب من که تاحالا ازین کارا نکرده بودم و دستم ب این کارا بلد نبودم۲۴تیر۹۶ بود ک با یکی از دخترای دانشگاه ک ترم اول باهاش کانکتی خورده بودم و خواهر برادر بودیم زنگ زدمو ی برنامه سفره خونه تو رودهن چیدمماشینو استارتشو زدمو انداختم تو جاده خدارو شکر جاده اش اونموقع سال و تو اون ساعت شلوغ نبود ۲۰ دقیقه نشد که رسیدمسحرو سوار کردمو گف بریم دوستمم برداریم و بریم بقیم خودشونو میرسونن گفتم باشه رفتیم بومهن گف سر حاج منصور واستا تا زنگ بزنم پریسا بیادسوار شد دختر سر سنگینی بنظر میومد از همون مدلایی ک دوس داشتم تیپش با سحرو دخترای توی دانشگامون فرق داشت حجاب خاص خودشو داشتراه افتادیم رسیدیمو قلیونو کشیدیم بطری بازی کردیمو و صحبت کردیم اونروز تیپ مرونه زدم (یادم رف ۵۶ کیلو ۱۸۰ قدمه و خیلی لاغرم )ی پیرهن سفید و شلوار کتون مشکی طرح پارچه اونقدر غرق صحبت شدم با پریسا ک جوابامونو دقیق یادم مونده ک همه چی باهم جفتو جور در اومده بودبرگشتیم خونه هامون و شب سحر گروه زدو منم رفتم پی وی پریسا وعکسارو دادم بهش و کلی حرف زدیمحرف سینگلی شد و گفت ک من از دوستیای الان بدم میاد ک دو روزه اس درست نظر خودمو داده بود بازم جفتو جور بود حرفامون گف من مشکل دارمو شروع کرد سوال کردن که اگر عزیزترین کست مشکلی داشته باشه چیکار میکنی گفتم چه مشکلی گفت مثلا بهش دست درازی کرده باشن گفتم اگه زوری باشه که خودم میشم مرحم زخمش خلاصه سوالای سخت و گیج کننده پرسید که اخرش گف من باهات دوست میشمدوست شدیم و فردای اون روز رفتم دنبالش و گف من بهم تجاوز شده خلاصه گذشتو باهم روزای خوبی داشتیم تا اینکه تصادف کردم و تموم زندگیم زیرو رو شدپریسا تا ابان طاقت اوورد و اخرای رابطه مشکوک میزد که یه روز بهم گفتن با کسیهپیشم ک بود گوشیش زنگ خوردو من ازش گرفتم دیدم ی پسرس و شاخ بازی درمیاره و میگه گوشی خانومم درست تو چیکار میکنهدنیا رو سرم خراب شدگفتم من من ک عاشقت بودم لعنتی من ک از خیر همه چیزای بدت گذشتم و گقتم ب جهنم ک پرده نداری معصومیتتو باور کردم منه خر چقدر ساده بودم اخهخلاصه بردمش وسط بیابون و بعد ۴ ماه سیگارو ترک کرده بودمو دوباره شروع کردم کشیدنش جلو پریسا داد زدم هوهر زدم گریه زاری کرد زار زد خودم خورد شدم ک اشکش در اومد رفتم بغلش کردم بوسش کردم اما دیر شده بود همه جی تموم شده بودشب تو اینستا اومد دیدم سرد شده و مامانشو بهونه میکنه ک باید رابطمون کم بشه گذشت و گذشت و دیدم ک درست نمیشه چرا مث من که با مامانشم حضوری حرف زده بودم اخهاما اخر شب گف باید جدا شیم و رفتواسه همیشهالانم هرشب کارم شده چک کردن پروفایلش ک جرات ندارم بهش پیام بدم نا بلاک نکنه خطمو معذرت میخوام واسه مزخرفاتم داستانای شماهارو خوندم و دلم خون شدممنون از وقتی ک برا ی تازه وارد ک بار اولشه مینویسه وقت گذاشتیننوشته پسرک تنها
0 views
Date: February 19, 2019