اسم من امير 23سال دارم من تا حالا نزديك 400تا از داستانهاى سكسى رو خوندم.وهميشه ميگفتم همشون دروغه و…خلاصه باورشون برام سخت بود.اين اولين داستان من وهمچنين لمس يه جنس مخالفه كه براتون مينويسم.فقط بدونيت همش راسته راسته.وكمو كسريهاشو دال بر بيتجربگيم بزاريد.من تا حالا با3تا دختر رابطه داشتم اوليش كه عشقو عاشقى.دومى يه كم سكس تلفنى داشتيم اما سومىّمن به اندازه موهاى سرتون فيلم سوپر ديدمو داستان خوندم خلاصه هات هاتم.تازه خدمت سربازيم تموم شده بود وزيدى نداشتم.ودنبال كارهاى استخدامم بودم.تو كوچمون يه دخترى بود به اسم نسترن.من از 6.7سال پيش بش علاقه داشتمو تو كفش بود اما غرورم اجازه نميداد پا پيش بزارم.از نسترن بگم.كه قدش حدود 176وبدن مانكنى داشت وسينه هاى خيلى خيلى ناز كه تو عكسا ميشه ديد.هميشه وقتى ميديدمش لبخند داشت.خلاصه تو كفش بودم تا اينكه شمارشو تو گوشيه ابجيم ديدم.سريع باخط دومم مزاحمش شدم.بعد 1.2روز مزاحمت گفتش كه زيد داره وخيلى دوسش داره.بااين حرف پایان دنيا خراب شد سرم.كمتر مزاحمش شدم تا اينكه بعد 2روز رازيم كرد كه خودمو معرفى كنم به كسى نميگه منم گفتمهمسايتونم امير.نسترنم زودى گفت كه دروغ گفته وزيد نداره بااين حرفش دنيارو غلفتى زدن به نامم و اينجورى رابطه ما شروع شد.اونم مثل خودم هات وحشرى بود.به يه هفته نكشيد كه كارمون ردو بدل كردن فيلم سوپر كشيدخيلى باهم راحت بوديم تا اينكه ازم خواست با sms ارضاش كنممنم زود ازش پرسيدم شرتو سوتينش چه رنگيه؟گفتسوتين توريه قرمز با شرت بنفش.از رنگ سوتينش خيلى خوشم اومد.بش گفتم برو توى اتاق درو ببند سوتينتو درار وخوشبو كننده به كست و شرتت بزن.بعد 5دقيقه انجام داد.گفتم لب ميخام اونم گفت اوووووم بيا بخور.رفتم سراغ گردنش وبعد سينه هاش.نسترنم اهو ناله ميكرد.التماس كرد برم سراغ كسش.داشت تند تند كسشو ميماليد اينقد كه شرتش خيس خيس بود.گفتم شرتتو ميخام بادندون بكشم پايين.گفت كسمو بخور.شروع كردم به خوردن.بش ميگفتم زبونمو لوله كردم ميفرستم تو كست.ميگفت امير جرم بده.اينقد كسشو ميماليد كه ميگفت اخ كسم.گفتم پاتو بده بالا ميخام بزارم درت.اونم داد بالا.كيرمو ميماليدم در كسش اما نميكردم تو التماس ميكرد كه بكنمش.بش گفتم انگشتتو كن تو كونت اونم كرد.بعد چند دقيقه گفت از كونش خون اومده.گفتم ناخنت بوده ديگه ادامه نده.يه خورده كه كردمش.گفت داره ابم مياد.منم تند تند كردم تا ارضا شد.توى اين مدت خودمم 2بار ارضا شدم.كلى ازهم تشكر كرديم.وقربون صدقه هم رفتيم.2.3 باره ديگه باsms همو ارضا كرديم خيلى حال ميداد.؟تا اينكه يروز ازم خواست ساعت 2نصفه شب برم پشت پنجره اتاقشاخه خونشون طبقه هم كف بود ومحلمون هم جاى خلوتى بود كه شب كسى رفتو امد نميكرد.گوشيمونو گذاشتيم روى ساعتو خوابيديم.شب بش smsدادم بيدار بود خيلى اروم از خونه زدم بيرون جورى كه مادرم بيدار نشه اخه خوابش خيلى سبك بود.رفتم پشت پنجره.2.3دقيقه منتظر شدم تا تا اومد.اما پنجره بالا بود وتازه نرده هم داشت.كلى اينورو اونور گشتم تا اجر پيدا كردم.ابان ماه هم بود وهوا سرده سرد.باهم ازهمه جا حرف زديم اما رومون نميشد كه سكسو شروع كنيم.دل تو دلم نبود.واسه اولين بار دست كسيرو ميبوسيدم كه خيلى دوسش داشتم.دستم ميكشيدم روى صورتش وموهاش.برادر نسترن هم تو اتاق خوابيده بود و واسه همين 2تامون خيلى ميترسيديم.ازش خواستم كه ازش بوس بگيرم اونم قبول كرد.توى دلم غوغايى بود.اروم سرمونو از پشت نرده ها به هم نزديك كرديم وبه چشماى هم زل زده بوديم.واى كه چقدر نرده ها مزاحم بودن.لبم به لبش كه رسيد انگار خوشمزه ترين خوراكيه دنيارو ميخوردم.اروم شروع به بوسيدنش كردم ولباشو ميخوردم.بااينكه بار اولم بود اما انصافا حرفه اى بودم.نسترن زبونشو وارد دهنم ميكردزبونش خيلى داغ بودمنم زبونمو وارد دهنش كردم يه لحظه نزديك بود حالش به هم بخوره.با گوش و گردنش بازى ميكردم وگاهى ازش لب ميگرفتم گاهى به چشماش نگاه ميكردم.دستشو گذاشت رو دستم وگفت امير سينمو بمال.منم شروع كردم.يه دفه گوشيم زنگ زد.نگاه كردم ديدم مامانه.جواب دادم گفت پس يه ساعته كجا رفتى؟نگرانت شدم اخه تو دستشويى نبودى.منم يه خورده من من كردمو گفتم دلم درد ميكرده اومدم قدم بزنمگفت تو هواى سرد اونم ساعت 3 نصفه شب؟گفتم زود ميام وقطع كردم.دوباره رفتم سراغ نسترن ازش خواستم سوتينشو بزنه بالا.داد بالا دستم گذاشتم روى سينشاز سرديه دستم بدنش لرزيد اما اون حشرى بود وبدنش داغه داغههمون طورى كه حدس ميزدم سينه هاش خيلى خوشگل وخوش فرم بود.اندازه پرتقال گندهگوشتىسفتبا نوك ريز وسر بالاواصلا اويزون نبود.شروع كردم به ماليدن اما از شانس پنجره تاقچه داشت وبدنمون به هم نميرسيد كه سينشو بخورم.گاهى نسترن ميرفت وبه برادرش ومامانو باباش سركشى ميكرد كه بيدار نشن.ازش اجازه گرفتم كه كسشو بمالم كه قبول كردخيلى تعجب كردماينو بدونيت اون خيلى دوسم داشت كه خودشو در اختيار من گذاشته بود وفكر نكنيد دختر هرزه اى بود.منم اونو خيلى دوس داشتم.دستو بردم زير شلوارش اما به بهشتش نميرسيد.ازش خواستم زير پاشو بياره بالا وخودمم چندتا ديگه اجر پيدا كردم و دوباره شروع كرديمدستم به سختى به كسش ميرسيددستمو بردم تو شرتش.واى كه چقدر نرمو داغ بود.دستمو كه گذاشتم رو كسش اه بلندى كشيد و بدنش به عقب خم شد.شرتش خيسه خيس شده بود.انگشتامو گذاشتم لاى قاچ كسش وشروع كردم به ماليدنش.الان لحظه به لحظش جلو چشمامهباورش برام سختهخوشترين لحظات عمرمو داشتم تجربه ميكردم.كسشو ميماليدم واون يه دستم روى كون گندش بود.وگاهى ازش لب ميگرفتم يا قربون صدقه خودش وكس تپلش ميرفتم.نسترن هم پنجره بازو 2دستى گرفته بود وچشماشو بسته بود واهو ناله ميكرد.گاهى انگشتامو از كسش درمياوردم وبو ميكردم وميخوردمچه حالى ميداد انگار كسشو ميخوردمنسترن گاهى انگشتامو ميخورد وگاهى سرمو نوازش ميكرد و امير امير ميگفت.تا اينكه دستشو گذاشت رو دستم گفتم امير كسمو تند تند بمال.فهميدم داره ارضا ميشه.تندتند ماليدم اينقد ماليدم كه همين جورى از كسش اب ميومد.صداى انگشتم تو كسش بلنده بلند شده بود.يه دفعه لرزيد وازم خواست ديگه ادامه ندم وارضا شد.هميشه تو داستانها ميخوندم دختره ارضا شده باورم نميشد و ميگفتم بااين راحتى ارضا نميشن اما فهميدم كه راسته.كلى ديگه از هم لب گرفتيم ورفت تو اتاق كون واستيلشو بم نشون دادلامصب خيلى خوش استيل بود.دست وپيشونيشو بوسيدم واز هم خدا حافظى كرديم.اومدم خونه مادرم بيدار بود كلى حرف بارم كرد .وگقت كه 2ساعتو نيم كجا رفتى.كلى بهونه اوردم اما باورش نشد.رفتم خوابيدم اما مگه خوابم ميبرد. مدام صحنه هاى نيم ساعت پيش جلو نظرم بود وانگشتامو كه تو بهترين سوراخ دنيا بود بو ميكردم.ديدم نميشه رفتم دست شويى وبا تجسم اتفاقهاى نيم ساعت پيش مشغول هنرهاى تجسمى ودستى شدم ويه كف دستيه مشت زدم.بهترين جلق عمرم بود يه نصف ليوان اب ازم اومد.حيفيم ميومد دستمو بشورم اخه بهترين بوى دنيارو ميداد.دوباره اومدم خوابيدم در حالى كه به بهترين شب زندگيم وبه بهترين خانم زندگيم فكر ميكردم اخه خيلى مهربون ودوست داشتنيه.قراره داستانو بدم به نسترن اديتش كنه.ازطرف من باى شايد نسترنم اخرش باهاتون خدا حافظى كرد.تمامنوشته وروجک
0 views
Date: November 25, 2018